English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
short notice U اخطاریه با ضرب الاجل کوتاه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
deadlines U ضرب الاجل
deadline U ضرب الاجل
period of grace U ضرب الاجل
grant a period of grace U ضرب الاجل تعیین کردن تمهیل
legal notice U اخطاریه
written notice U اخطاریه
legal writ U اخطاریه
admonish U اخطاریه
warning U اخطاریه دادگاه
warnings U اخطاریه دادگاه
the sands are running out U مدت ضرب الاجل نزدیک است بپایان برسد
pursuivant U مامور ابلاغ یا اخطاریه
blasts U منفجر شدن بوق کوتاه سوت کوتاه
short lunge U نوعی سخمه کوتاه یا ضربه کوتاه در جنگ
blast U منفجر شدن بوق کوتاه سوت کوتاه
shorthorn U جانور شاخ کوتاه نژاد گاو شاخ کوتاه شمال انگلیس
pantywaist U شلوار کوتاه بچگانه که به بالاتنه لباسش تکمه میشود شلوار کوتاه
short quard U سخمه گارد کوتاه در جنگ سرنیزه سخمه کوتاه
hurdle step U جهش کوتاه روی یک پا پیش از شیرجه جهش کوتاه پیش از پریدن از روی خرک
linter U ماشینی که پس از پاک کرن پنبه الیاف کوتاه چسبیده به تخم پنبه را میگیرد الیاف کوتاه پنبه که به تخم پنبه چسبیده است
little U کوتاه
low U کوتاه
pygmy U قد کوتاه
pygmy U کوتاه
stunt U کوتاه
pygmies U قد کوتاه
shortest U کوتاه
dumpy U کوتاه
dwarfish U کوتاه
scut U دم کوتاه
pigmies U قد کوتاه
pygmies U کوتاه
liliputian U قد کوتاه
pigmies U کوتاه
concise U کوتاه
miniature U کوتاه
miniatures U کوتاه
puny U قد کوتاه
stunting U کوتاه
stockier U کوتاه
stunts U کوتاه
short <adj.> U کوتاه
shorter U کوتاه
stocky U کوتاه
concise <adj.> U کوتاه
curt <adj.> U کوتاه
fleeting <adj.> U کوتاه
succinct <adj.> U کوتاه
curtal U کوتاه
stockiest U کوتاه
short U کوتاه
succinct U کوتاه
synoptic U کوتاه
pigmy U قد کوتاه
pigmy U کوتاه
down U کوتاه
bas relif U کوتاه
of short duration U کوتاه
scurrying U مسابقه کوتاه
stag U کوتاه کردن
stags U کوتاه کردن
lie-down U استراحت کوتاه
razee U کوتاه کردن
playlet U نمایش کوتاه
scurried U مسابقه کوتاه
lie down U استراحت کوتاه
abbreviate U کوتاه کردن
scurry U مسابقه کوتاه
line to line fault U اتصال کوتاه خط به خط
scutter U دو باگامهای کوتاه
scurries U مسابقه کوتاه
piaffer U یورتمه کوتاه
clipping U کوتاه کردن
shortens U کوتاه تر کردن
short drop U دراپ کوتاه
brief U کوتاه مختصر
short circuit U اتصال کوتاه
briefed U کوتاه مختصر
short burst U رگبار کوتاه
briefer U کوتاه مختصر
short brittle U شکننده- کوتاه
briefest U کوتاه مختصر
shortens U کوتاه کردن
shortened U کوتاه تر کردن
shortened U کوتاه کردن
short period U دوره کوتاه
catnap U چرت کوتاه
catnapped U چرت کوتاه
catnapping U چرت کوتاه
catnaps U چرت کوتاه
abbreviates U کوتاه کردن
abbreviating U کوتاه کردن
shorten U کوتاه کردن
shorten U کوتاه تر کردن
breeks U شلوار کوتاه
short blast U سوت کوتاه
truncate U کوتاه کردن
truncated U کوتاه کردن
truncates U کوتاه کردن
formulating U کوتاه کردن
short blast U بوق کوتاه
curtails U کوتاه کردن
formulate U کوتاه کردن
formulated U کوتاه کردن
formulates U کوتاه کردن
curtail U کوتاه کردن
curtailed U کوتاه کردن
curtailing U کوتاه کردن
truncating U کوتاه کردن
idyl U قصیده کوتاه
idyl U چکامه کوتاه
abridge U کوتاه کردن
an incomprehensive report U گزارش کوتاه
hide bound U کوتاه فکر
apophthegm U گفتار لب و کوتاه
hare sighted U کوتاه بین
half timber U الوار کوتاه
unabridged U کوتاه نشده
term paper U رساله کوتاه
shuffle U گام کوتاه
shuffled U گام کوتاه
shuffles U گام کوتاه
shuffling U گام کوتاه
short stories U داستان کوتاه
short story داستان کوتاه
novelette U داستان کوتاه
novelettes U داستان کوتاه
half pint U کوتاه تر از مقدارمتوسط
gnomical U کوتاه لب نویس
basso relief U برجسته کوتاه
detruncation U کوتاه شدگی
detruncate U کوتاه کردن
cut off U کوتاه کردن
cutty sark U دامن کوتاه
chip shot U ضربه کوتاه
chiton U قبای کوتاه
coatee U دامن کوتاه
correption U کوتاه کردن
draw in U کوتاه شدن
easy term U کوتاه مدت
fubsy U کوتاه وکلفت
brachydactyly U کوتاه انگشتی
britches U شلوار کوتاه
bunny hop U پرش کوتاه
escopette U قرابینه کوتاه
by pass U اتصال کوتاه
escopet U قرابینه کوتاه
epigrammatical U کوتاه ونیشدار
conte U داستان کوتاه
one track U کوتاه فکر
manakin U ادم کوتاه قد
mackinaw U کت کوتاه و سنگین
low U کوتاه دون
low frequency wave U موج کوتاه
abbreviated U کوتاه شده
chitchat U صحبت کوتاه
lop sided U کوتاه و بلند
shortening U کوتاه شدگی
manikin U ادم کوتاه قد
aphorisms U سخن کوتاه
bas relief U برجسته کوتاه
bas-relief U برجسته کوتاه
bas-reliefs U برجسته کوتاه
novella U رمان کوتاه
novelet U داستان کوتاه
narrow minded U کوتاه نظر
morello U گیلاس دم کوتاه
aphorism U سخن کوتاه
poop U صدای کوتاه
poops U صدای کوتاه
jog trot U یورتمه کوتاه
intrim U کوتاه مدت
short wave U موج کوتاه
short-wave U موج کوتاه
short haul U خط سیر کوتاه
short-haul U خط سیر کوتاه
short-circuit U اتصال کوتاه
knurly U کوتاه قد کوتوله
idylls U قصیده کوتاه
pigmies U ادم کوتاه قد
pygmies U ادم کوتاه قد
pygmy U ادم کوتاه قد
curt U کوتاه ومختصر
let us be brief U کوتاه کنیم
idyll U چکامه کوتاه
idyll U قصیده کوتاه
idylls U چکامه کوتاه
short-circuits U اتصال کوتاه
short precision U دقت کوتاه
short U کوتاه مدت
in the short run U در کوتاه مدت
chop U گام کوتاه
chopped U گام کوتاه
drop in <idiom> U دیدار کوتاه
To back down . U کوتاه آمدن
spuds U چاقوی کوتاه
spud U چاقوی کوتاه
stumps U خپله کوتاه قد
brief description U شرح کوتاه
tutus U دامن کوتاه
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com