Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
boot
U
اخراج چاره یافایده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
out
U
اخراج کردن اخراج شدن
red card
U
علامت اخراج اخراج بازیگر
outed
U
اخراج کردن اخراج شدن
out-
U
اخراج کردن اخراج شدن
undesireable discharge
U
اخراج به علت عدم صلاحیت اخراج به علت فساد اخلاق
dishonorable discharge
U
اخراج از خدمت به علت عدم صلاحیت اخراج از خدمت
remedied
U
چاره
remediless
U
بی چاره
resourc
U
چاره
recourse
U
چاره
remedies
U
چاره
alternatives
U
چاره
alternative
U
چاره
makeshift
U
چاره
remedying
U
چاره
shiftless
U
بی چاره
remedy
U
چاره
inevitable
U
چاره نا پذیر
engrained
U
چاره ناپذیر
solution
U
چاره سازی
It cant be helped.
U
چاره ای نیست
unavoidable
U
چاره ناپذیر
the remedy lies in this
U
چاره ان اینست
an active remedy
U
چاره موثر
inevitability
U
چاره ناپذیری
solutions
U
چاره سازی
irremediableness
U
چاره ناپذیری
remediable
U
چاره پذیر
pis aller
U
اخرین چاره
mitraille
U
چاره پاره
make do
U
چاره موقتی
irretrievability
U
چاره ناپذیری
ineluctable
U
چاره ناپذیر
irremediable
U
چاره ناپذیر
stopgap
U
چاره موقت
stopgaps
U
چاره موقت
inevitable
<adj.>
U
چاره نا پذیر
resourceful
U
چاره ساز
indispensable
<adj.>
U
چاره نا پذیر
inalienable
<adj.>
U
چاره نا پذیر
absolute
<adj.>
U
چاره نا پذیر
unalienable
<adj.>
U
چاره نا پذیر
unalterable
<adj.>
U
چاره نا پذیر
inescapable
U
چاره نا پذیر
irredeemably
U
بطور چاره ناپذیر
the only remedy is patience
U
چاره ان شکیبایی است
irremediably
U
بطور چاره ناپذیر
stop gap
U
وسیله یا چاره موقتی
indispensably
U
بطور چاره ناپذیر
dispensable
U
چاره پذیر غیرضروری
to seek a remedy for something
U
چاره جویی کردن
remedial
U
چاره ساز شفابخش
indispensable
U
چاره نا پذیر ضروری
indispensability
U
چاره ناپذیری اقتضا
pis aller
U
اخرین پناه چاره
i had no a
U
چاره دیگری نداشتم
To seak a remedy.
U
چاره جویی کردن
To find a way out. To find a remedy.
U
چاره پیدا کردن
makeshift
U
چاره موقتی ادم رذل
death is inevitable
U
مرگ حتمی یا چاره ناپذیراست
What can one do about it?
U
چاره کدام است ( چیست ) ؟
helped
U
مدد رساندن بهترکردن چاره کردن
help
U
مدد رساندن بهترکردن چاره کردن
helps
U
مدد رساندن بهترکردن چاره کردن
afterthought
U
چاره اندیشی برای کاری پس از کردن آن
haematogen
U
دارویی که برای چاره کم خونی میدهند
It just cant be helped .
U
کاریش نمی شود کرد ( چاره یی نیست )
to seek a remedy for something
U
چاره یا درمان برای چیزی جستجو کردن
afterthoughts
U
فکر کاهل چاره اندیشی برای کاری پس از کردن ان
He is incorrigible.
U
این آدم چاره اش نمی شود ( اصلاح پذیر نیست )
foul out
U
اخراج
deposal
U
اخراج
extrusion
U
اخراج
exclusion
U
اخراج
excomminucation
U
اخراج
dislodgement
U
اخراج
ejection
U
اخراج
evacuation
U
اخراج
lay off
U
اخراج
disqualifies
U
اخراج
disqualified
U
اخراج
deported
U
اخراج
deportation
U
اخراج
deporting
U
اخراج
deports
U
اخراج
banishment
U
اخراج
rustication
U
اخراج
expulsion
U
اخراج
dismissals
U
اخراج
dismissal
U
اخراج
firing
U
اخراج
disqualify
U
اخراج
disqualifying
U
اخراج
expulsions
U
اخراج
evictions
U
اخراج
ouster
U
اخراج
the boot
U
اخراج
eviction
U
اخراج
out lawry
U
اخراج
deport
U
اخراج
let go
<idiom>
U
اخراج شدن
dismission
U
انفصال اخراج
get the ax
<idiom>
U
اخراج شدن
clearing out
[of a place]
U
اخراج
[از مکانی]
bad conduct discharge
U
اخراج از خدمت
cast out
U
اخراج کردن
brush off
U
اخراج بی ادبانه
give someone the ax
<idiom>
U
اخراج شدن
walking papers
<idiom>
U
برگه اخراج
xenelasia
U
اخراج بیگانگان
dis-
U
اخراج کردن
expellable
U
قابل اخراج
exorcise
U
اخراج کردن
excommunicable
U
سزاوارتکفیریا اخراج
out with
U
اخراج کردن
reseau
U
اخراج اشعه
to expel
[from]
U
اخراج کردن
[از]
send down
U
اخراج کردن
avaunt
U
دستور اخراج
dismissals
U
انفصال اخراج
expel
U
اخراج کردن
out
U
اخراج بازیگر
expelled
U
اخراج کردن
expelling
U
اخراج کردن
expulsion
U
اخراج از کشور
ousts
U
اخراج کردن
ousted
U
اخراج کردن
cans
U
اخراج کردن
dismissals
U
اخراج از شغل
out-
U
اخراج بازیگر
outed
U
اخراج بازیگر
dismissals
U
اخراج از خدمت
ousting
U
اخراج کردن
dismissal
U
اخراج از شغل
dismissal
U
اخراج از خدمت
send-offs
U
اخراج بازیگر
send-off
U
اخراج بازیگر
eviction
U
اخراج کردن
evictions
U
اخراج کردن
send off
U
اخراج بازیگر
oust
U
اخراج کردن
can
U
اخراج کردن
canning
U
اخراج کردن
dismissal
U
انفصال اخراج
suspensions
U
اخراج موقت
swopped
U
اخراج کردن
suspension
U
اخراج موقت
deportee
U
اخراج شده
swaps
U
اخراج کردن
swops
U
اخراج کردن
swopping
U
اخراج کردن
expels
U
اخراج کردن
deportees
U
اخراج شده
expulsions
U
اخراج از کشور
deportation
U
اخراج از کشور
swap
U
اخراج کردن
swapped
U
اخراج کردن
rusticate
U
با اخراج تنبیه کردن
wrongful dismissal
U
انفصال یا اخراج ناروا
sack
U
اخراج کردن یاشدن
ducks
U
اخراج توپزن بی امتیاز
explusion foul
U
خطای منجر به اخراج
discharges
U
اخراج تخلیه الکتریکی
pink slip
<idiom>
U
برگه اخراج از شغل
discharge
U
اخراج تخلیه الکتریکی
duck
U
اخراج توپزن بی امتیاز
sacks
U
اخراج کردن یاشدن
sacked
U
اخراج کردن یاشدن
duckings
U
اخراج توپزن بی امتیاز
ducked
U
اخراج توپزن بی امتیاز
ejectable
U
قابل دفع یا اخراج
dismissing
U
سوزاندن توپزن و اخراج او
dismisses
U
سوزاندن توپزن و اخراج او
misconduct penalty
U
جریمه 01 دقیقه اخراج
game misconduct penalty
U
01 دقیقه اخراج بازیگرخطاکار
dismiss
U
سوزاندن توپزن و اخراج او
evacuate
U
اخراج خارج کردن یا شدن
He was dismissed though (while) he was in fact innocent.
U
اخراج شد درصورتیکه بی گناه بود
major penalty
U
اخراج بازیگر برای 5 دقیقه
evacuating
U
اخراج خارج کردن یا شدن
minor penalty
U
خطای کوچک و 2 دقیقه اخراج
He was deported from Iran.
U
اورااز ایران اخراج کردند
back azimuth method
U
گرای معکوس در اخراج اشعه
bad conduct discharge
U
اخراج به علت عدم صلاحیت
extrusive
U
اخراج کننده بیرون امده
evacuates
U
اخراج خارج کردن یا شدن
somebody's days are numbered
<idiom>
U
از کار اخراج شدن کسی
evacuated
U
اخراج خارج کردن یا شدن
twos
U
دو انگشت داور به معنی دودقیقه اخراج
discharge
U
اخراج کردن ازخدمت رهایی از خدمت
discharges
U
اخراج کردن ازخدمت رهایی از خدمت
two
U
دو انگشت داور به معنی دودقیقه اخراج
pay off
U
با دادن مزد کامل اخراج کردن
yorked
U
توپزن سوخته و اخراج شده کریکت
extracts
U
گلنگدن زدن اخراج کردن پوکه
extracting
U
گلنگدن زدن اخراج کردن پوکه
discharge without honor
U
اخراج به علت عدم صلاحیت خدمتی
extracted
U
گلنگدن زدن اخراج کردن پوکه
extract
U
گلنگدن زدن اخراج کردن پوکه
penalty time keeper
U
حساب نگهدار پنالتیهاو مدت اخراج بازیگران
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com