English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
adopter U اختیار کننده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
weapons free U جنگ افزار اتش به اختیار فرمان اتش به اختیار درپدافند هوایی
corrector U جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
warrant U اختیار
spontaneous U بی اختیار
voluntariness U اختیار
involuntary U بی اختیار
attribution U اختیار
credential U اختیار
vetoing U حق و اختیار
vetoes U حق و اختیار
control U اختیار
controlling U اختیار
controls U اختیار
vetoed U حق و اختیار
veto U حق و اختیار
option U اختیار
clearance U اختیار
freedom of the will U اختیار
authorization U اختیار
authorisations U اختیار
options U اختیار
liberties U اختیار
liberty U اختیار
at the d. of U به اختیار
involuntarily U بی اختیار
spontaneous generation U بی اختیار
tests U اختیار
tested U اختیار
test U اختیار
incoercible U بی اختیار
mandated U اختیار
unconsciously U بی اختیار
mandates U اختیار
unconscious U بی اختیار
will U اختیار
willed U اختیار
wills U اختیار
free will U اختیار
warranted U اختیار
mandating U اختیار
mandate U اختیار
warrants U اختیار
authority U اختیار
warranting U اختیار
fix on U اختیار کردن
powered U اقتدار و اختیار
powering U اقتدار و اختیار
powers U اقتدار و اختیار
options U اختیار معامله
authorise U اختیار دادن
as you wish U به اختیار شماست
enabling U اختیار دادن
enables U اختیار دادن
enabled U اختیار دادن
enable U اختیار دادن
seller's option U اختیار فروشنده
authorizations U اختیار اجازه
option U اختیار معامله
carte blanche U اختیار نامحدود
carte blanche U اختیار تام
government U عقل اختیار
at the mercy of U در اختیار دستخوش
absolute authortity U اختیار مطلق
jurisdication U اختیار قانونی
jurisdiction U اختیار قانونی
invested with power U دارای اختیار
body english U چرخش بی اختیار
adoption U اختیار اتخاذ
will adjust U اتش به اختیار
adopted U اختیار شده
empowers U اختیار دادن
power U اقتدار و اختیار
cartle blanche U اختیار نامحدود
cart blanche U اختیار نامحدود
to be a master of U در اختیار خودداشتن
empowering U اختیار دادن
letter of attorney U اختیار نامه
Delegation of Authority U تفویض اختیار
certificate of authority U اختیار نامه
power of attorney U اختیار نامه
power of authority U اختیار نامه
empower U اختیار دادن
power of procuration U اختیار نامه
full power of attorney U اختیار نامه
empowered U اختیار دادن
warrant of attorney U اختیار نامه
to make one's option U اختیار کردن
to follow a profession U پیشهای را اختیار
in the saddle U صاحب اختیار
governments U عقل اختیار
the optio to accept or reject U اختیار قبول یا رد
commander's call U در اختیار فرماندهی
fire at will U اتش به اختیار
take over in charge U تحت اختیار دراوردن
spontaneously U به طیب خاطر بی اختیار
ship will adjust U ناو اتش به اختیار
option U اختیار خریدیا فروش
To authorize someone. U به کسی اختیار دادن
run the show U اختیار داری کردن
lock option U اختیار کاربرد قفل
plenipotent U دارای اختیار مطلق
fire at will U اتش به اختیار خود
commander's call U ساعات در اختیار فرماندهی
to have the run of a house U اختیار خانهای را داشتن
to rule the roast U اختیار داری کردن
tutelar authority U اختیار ناشی از قیومت
invested with power U اختیار داده شده
catching U در اختیار گرفتن توپ
plenipotentiaries U دارای اختیار تام
magisterial U مطلق دارای اختیار
discretionally U مطابق میل و اختیار
he wept involuntarily U بی اختیار گریه کرد
options U اختیار خریدیا فروش
plenipotentiary U دارای اختیار تام
accrediting U معتبر ساختن اختیار دادن
vicarious authority U اختیار از طرف دیگری نمایندگی
local option U اختیار تعیین محل معینی
Dont mention it . You are welcome. U اختیار دارید (درمقام تعارف )
bureaus U ادارهای که اطلاعات در اختیار میدهد
visitatorial U وابسته به یادارای اختیار بازرسی
bureau U ادارهای که اطلاعات در اختیار میدهد
local option U اختیار تعیین چیزی درمحل
It is beyond my authority(control). U اینکار از اختیار من خارج است
delegation of authority U دادن اختیار انجام عمل
hold at disposal U در اختیار دیگری نگهداری کردن
authorizing U اختیار دادن تصویب کردن
authorizes U اختیار دادن تصویب کردن
authorising U اختیار دادن تصویب کردن
authorises U اختیار دادن تصویب کردن
accredit U معتبر ساختن اختیار دادن
accredits U معتبر ساختن اختیار دادن
to run the show U در کاری اختیار داری کردن
authorize U اختیار دادن تصویب کردن
to empower somebody to do something U اختیار دادن به کسی برای کاری
to delegate one's authority to somebody U به کسی اختیار تام دادن [حقوق]
plenipotentiary U تام الاختیار دارای اختیار مطلق
plenipotentiaries U تام الاختیار دارای اختیار مطلق
suzerain U اختیار دار کشور حکومت مطلقه
to put something at somebody's disposal U چیزی را در دسترس [اختیار] کسی گذاشتن
I'll be happy to help [assist] you. U من با کمال میل در اختیار شما هستم.
unprompted U ناشی از طیب خاطر خودبخود بی اختیار خودرو
ultra vires U بیش از حد مجاز قانونی متجاوز از حدود اختیار
fiefdom U هر چیزی که کاملا تحت اختیار شخص باشد
fiefdoms U هر چیزی که کاملا تحت اختیار شخص باشد
as your please U هر طور میل شما است اختیار با شماست
When drink enters, wisdom departs. <proverb> U آنگه که شراب از در درآمد ,هوش و عقل و اختیار از کف برفت .
Like every child, she has only limited vocabulary at her disposal. U مانند هر کودک، او [زن] وسعت واژگان محدودی در اختیار دارد.
polyandry U اختیار چندشوهر توسط زن دران واحد تعدد ازدواج
to delegate one's powers to somebody U اقتدار و اختیار خود را به کسی محول کردن [اصطلاح رسمی]
investors U کسی که پولش را در اختیار موسسات می گذارد و سهام انها را می خرد
investor U کسی که پولش را در اختیار موسسات می گذارد و سهام انها را می خرد
seller's market U بازاری که در ان اختیار معامله وتصمیم گیری در دست فروشنده است
DD/D U نرم افزاری که لیستی از نوع و حالت دادههای پایگاه داده در اختیار قرار میدهد
adjunct register U ثبات بیت که در آن بیتهای ابتدایی اطلاعات کنترلی و سایر بیتها در اختیار برنامه است
totaliarian state U دولتی که دران یک نفر یا یک هیات حاکمه اختیار و تصدی همه امور رادر دست دارند
altitude/height hold U متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
inhibitor U کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
marshaller U هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
propounder U ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
quick disconnect coupling U کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
sensor U گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
primers U وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
primer U وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
homogeneous computer network U یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
detonators U منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
del credere U وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
interceptors U هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
interceptor U هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
detonator U منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
vasomotor U اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
distractive U گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
makgi boowi U نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
changer U دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
steam fitter U نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
search jammer U تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
expostulator U سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
claqueur U تشویق کننده [یا هو کننده] استخدام شده
padding U پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
suppressive U خنثی کننده اتش سرکوب کننده
sprining charge U خرج چال کننده یا گود کننده
prepossessing U مجذوب کننده جلب توجه کننده
empower U صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empowered U صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empowering U صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empowers U صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
stop order U دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
astigmatizer U وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
thickener U غلیظ کننده پرپشت کننده
coordinator U هم اهنگ کننده هماهنگ کننده
desolator U ویران کننده متروک کننده
cogitator U اندیشه کننده مطالعه کننده
corrupter U فاسد کننده منحرف کننده
provisioner U تدارک کننده تهیه کننده
presenter U ارائه کننده معرفی کننده
modifiers U اصلاح کننده تعدیل کننده
divider U جدا کننده تقسیم کننده
desolater U ویران کننده متروک کننده
designative U اشاره کننده تعیین کننده
acknowledger U تصدیق کننده قبول کننده
thickeners U غلیظ کننده پرپشت کننده
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com