English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (23 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
appropriation U اختصاص دادن اعتبار واگذار کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
dynamically U اختصاص دادن حافظه به یک برنامه در صورت نیاز به جای اختصاص دادن بلاکهایی پیش از اجرا
dynamic U اختصاص دادن حافظه به یک برنامه در صورت نیاز به جای اختصاص دادن بلاکهایی پیش از اجرا
submitted U واگذار یا تفویض کردن ارائه دادن
submits U واگذار یا تفویض کردن ارائه دادن
submitting U واگذار یا تفویض کردن ارائه دادن
submit U واگذار یا تفویض کردن ارائه دادن
devotes U اختصاص دادن فدا کردن
assigns U قلمداد کردن اختصاص دادن
reserve U ذخیره کردن اختصاص دادن
earmarks U نشان کردن اختصاص دادن
assign U قلمداد کردن اختصاص دادن
assigning U قلمداد کردن اختصاص دادن
earmark U نشان کردن اختصاص دادن
assigned U قلمداد کردن اختصاص دادن
devote U اختصاص دادن فدا کردن
dedicating U اختصاص دادن وقف کردن
dedicates U اختصاص دادن وقف کردن
devoting U اختصاص دادن فدا کردن
allocate U تقسیم کردن اختصاص دادن
allocating U تقسیم کردن اختصاص دادن
dedicate U اختصاص دادن وقف کردن
reserves U ذخیره کردن اختصاص دادن
reserving U ذخیره کردن اختصاص دادن
allocates U تقسیم کردن اختصاص دادن
assigned U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigning U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assign U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigns U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
applied U هزینه مربوط به هر خدمت یاکالا را به طور ویژه تعیین کردن و به ان اختصاص دادن
duty assignment U واگذار کردن وفیفه گماردن به خدمت تعیین محل خدمت شغل دادن
overdraw U بیش از اعتبار حواله کردن برات خالی از وجه دادن
corrupt U تغییر دادن یا خراب کردن اطلاعات چنان که اعتبار انهامشکوک باشد
corrupted U تغییر دادن یا خراب کردن اطلاعات چنان که اعتبار انهامشکوک باشد
corrupting U تغییر دادن یا خراب کردن اطلاعات چنان که اعتبار انهامشکوک باشد
corrupts U تغییر دادن یا خراب کردن اطلاعات چنان که اعتبار انهامشکوک باشد
appropriates U اختصاص دادن
allot U اختصاص دادن
assign U اختصاص دادن
allocate U اختصاص دادن
to set apart U اختصاص دادن
allocating U اختصاص دادن
appropriating U اختصاص دادن
appropriate U اختصاص دادن
appropriated U اختصاص دادن
allocates U اختصاص دادن
allocate U اختصاص دادن
intervert U بخود اختصاص دادن برگرداندن
reserving U نگه داشتن اختصاص دادن
reserves U نگه داشتن اختصاص دادن
reserve U نگه داشتن اختصاص دادن
appropriation U قصدتملک و بخود اختصاص دادن مال مسروقه
ambitus U [اختصاص دادن فضایی در اطراف قبر یا آرامگاه برای دسترسی به کلیسا]
legalised U اعتبار قانونی دادن
legalize U اعتبار قانونی دادن
to legalize a signature U اعتبار قانونی دادن
credit squeeze U کاهش دادن اعتبار
legalized U اعتبار قانونی دادن
legalises U اعتبار قانونی دادن
legalizing U اعتبار قانونی دادن
legalizes U اعتبار قانونی دادن
legalising U اعتبار قانونی دادن
hand it to (someone) <idiom> U به کسی اعتبار دادن
overdraw U بیش از اعتبار حواله یا چک دادن
give someone their due <idiom> U دادن اعتبار به شخص شایسته
give U واگذار کردن
gives U واگذار کردن
concede U واگذار کردن
assign U واگذار کردن
assigns U واگذار کردن
entrusting U واگذار کردن
assigning U واگذار کردن
assigned U واگذار کردن
relegated U واگذار کردن
authorisations U واگذار کردن
to make over U واگذار کردن
assignment U واگذار کردن
assignments U واگذار کردن
to deliver over U واگذار کردن
abdicate U واگذار کردن
abdicated U واگذار کردن
abdicates U واگذار کردن
abdicating U واگذار کردن
relegates U واگذار کردن
infeoff U واگذار کردن
to turn over U واگذار کردن
relegating U واگذار کردن
relegate U واگذار کردن
authorization U واگذار کردن
giving U واگذار کردن
allocations U واگذار کردن
release U واگذار کردن
transferring U واگذار کردن
remise U واگذار کردن
entrust U واگذار کردن
released U واگذار کردن
releases U واگذار کردن
ceding U واگذار کردن
cedes U واگذار کردن
entrusts U واگذار کردن
surrendered U واگذار کردن
surrenders U واگذار کردن
cede U واگذار کردن
transfers U واگذار کردن
conceding U واگذار کردن
conceded U واگذار کردن
concedes U واگذار کردن
demise U واگذار کردن
allocation U واگذار کردن
surrender U واگذار کردن
transfer U واگذار کردن
augmentation U تکمیل کردن واگذار کردن وسایل یا نفرات اضافی یا تقویتی
bequeathing U بکسی واگذار کردن
bequeathed U بکسی واگذار کردن
retrocede U دوباره واگذار کردن
assignment of tasks U واگذار کردن وفایف
bequeath U بکسی واگذار کردن
award a contract U قراردادی را واگذار کردن
jus disponendi U حق واگذار کردن اموال
reallocation U مجددا واگذار کردن
bequeaths U بکسی واگذار کردن
grants U واگذار کردن تعهد کردن واگذاری به معنای اعم
granted U واگذار کردن تعهد کردن واگذاری به معنای اعم
grant U واگذار کردن تعهد کردن واگذاری به معنای اعم
to sell out U بدیگری واگذار کردن ورفتن
cession of territory U واگذار کردن اراضی مملکت
vest a property in someone U ملکی را به کسی واگذار کردن
quitclaim U چشم پوشیدن از واگذار کردن
deed U سند باقباله واگذار کردن
deeds U سند باقباله واگذار کردن
to bargain a way U درازای چیزی واگذار کردن
request for discharge U عرضحال اعاده اعتبار دادن عرضحال اعاده اعتبار
overdraft U حواله بیش از اعتبار دریافتی اضافه بر اعتبار
overdrafts U حواله بیش از اعتبار دریافتی اضافه بر اعتبار
transfer U واگذار کردن نقل کردن انتقال
transfers U واگذار کردن نقل کردن انتقال
transferring U واگذار کردن نقل کردن انتقال
to give place to U جای خودرابه شخص یا چیزدیگر واگذار کردن
disposal U انهدام اسناد و مدارک یا وسایل مصرف واگذار کردن
pick up U واگذار کردن مسئولیت مهاریک بازیگر ازاد به کسی
unfinanced U بدون اعتبار تضمین اعتبار نشده
authentication U به سند یا رونوشت مصذق ان اعتبار و اقتدار قانونی دادن به نحوی که در مقام اثبات قانونا قابل ارائه باشد
entrusts U واگذار کردن تفویض کردن
give over U ترک کردن واگذار کردن
entrust U واگذار کردن تفویض کردن
entrusting U واگذار کردن تفویض کردن
renumber U خصوصیت برخی زبانهای کامپیوتری که به برنامه نویس امکان اختصاص دادن مقدار جدید به همه یا برخی از شماره خط های برنامه میدهد
to esteem somebody or something [for something] U قدر دانستن از [اعتبار دادن به] [ارجمند شمردن] کسی یا چیزی [بخاطر چیزی ]
blast U آزاد کردن بخش هایی از حافظه که قبلاگ اختصاص داده شده بودند
blasts U آزاد کردن بخش هایی از حافظه که قبلاگ اختصاص داده شده بودند
craft revolving fund U حساب اعتبار مربوط به امادهنرهای دستی اعتبار خریدوسایل صنایع دستی
deallocate U آزاد کردن منبعی که به یک کار یا فرآیند یا رسانه جانبی اختصاص داده شده است
rehabilitated U اعاده اعتبار کردن
rehabilitate U اعاده اعتبار کردن
rehabilitating U اعاده اعتبار کردن
rehabilitates U اعاده اعتبار کردن
revalidate U تجدید اعتبار کردن
call for ..... under the credit U درخواست کردن ..... تحت اعتبار
validated U تایید اعتبار قانونی کردن
reinstatement of revolving credit U اعتبار گردانی را تجدید کردن
validating U تایید اعتبار قانونی کردن
validates U تایید اعتبار قانونی کردن
validate U تایید اعتبار قانونی کردن
void U از درجه اعتبار ساقط کردن
credit system of supply U سیستم براورد اعتبار برای تهیه و اماد سیستم تعیین اعتبار خرید اماد
authentication U تعیین اعتبار و صحت اسناد اعلام نشانی کردن
dedication U اهداء کردن اهداء وقف بر مصالح عامه اختصاص اموال خصوصی جهت مصارف و منافع عمومی
dedications U اهداء کردن اهداء وقف بر مصالح عامه اختصاص اموال خصوصی جهت مصارف و منافع عمومی
tasking U سازمان بندی برای عملیات واگذار کردن ماموریت به یکانها واگذاری ماموریت تعیین ماموریت
space charter U اختصاص جا در هواپیما رزرو کردن جا در هواپیما
ceder U واگذار کننده
grantor U واگذار کننده
vested U واگذار شده
ceded U واگذار شده
alienor U واگذار کننده
assignor U واگذار کننده
transferred U واگذار شده
renunciant U واگذار کننده
discipline U نظم دادن ادب کردن تربیت کردن انضباط دادن
disciplines U نظم دادن ادب کردن تربیت کردن انضباط دادن
disciplining U نظم دادن ادب کردن تربیت کردن انضباط دادن
assigner U واگذار کننده انتقال دهنده
assignor U واگذار کننده انتقال دهنده
ceded portfolio U اوراق بهادار واگذار شده
allocated U اختصاص یافته
apanage U اختصاص داشت
appertaining U اختصاص داشتن
appertained U اختصاص داشتن
memory allocation U اختصاص حافظه
appertains U اختصاص داشتن
appertain U اختصاص داشتن
resource allocation U اختصاص منبع
appropriation U اختصاص بودجه
demonetization U خارج کردن پول از گردش از اعتبار انداختن پول درگردش
to depict somebody or something [as something] U کسی یا چیزی را بعنوان چیزی توصیف کردن [وصف کردن] [شرح دادن ] [نمایش دادن]
permanent oppointment U اختصاص دایمی به یک یکان
indigenousness U اختصاص بیک اب و خاک
reservation of a right U اختصاص حقی به خود
assigned <adj.> <past-p.> U اختصاص داده شده
allocated <adj.> <past-p.> U اختصاص داده شده
appropriated <adj.> <past-p.> U اختصاص داده شده
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com