English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
call up U احضار برای فعالیتهای نظامی
call-up U احضار برای فعالیتهای نظامی
call-ups U احضار برای فعالیتهای نظامی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to call a meeting of the board of directors U برای شرکت در جلسه هیئت مدیره احضار کردن
thrashing U 1-فعالیتهای زیادی دیسک . 2-مشخصات یا خطای برنامهای در حافظه مجازی . که باعث اتلاف وقت CPV برای جابجایی صفحات بین حافظه پشتیبان میشود
constructive school credit U بورس تحصیلی برای پرسنل شایسته نظامی
standard U اقلام قابل قبول برای جانشینی کالای نظامی
standards U اقلام قابل قبول برای جانشینی کالای نظامی
militarism U روح سربازی یا نظامی گری نظامی گری توسل به قدرت نظامی
motor pool U گروهی از وسائط نقلیه برای مقاصد نظامی یا حمل ونقل بنوبت
repeal U احضار کردن احضار
citations U احضار احضار به بازپرسی
repeals U احضار کردن احضار
citation U احضار احضار به بازپرسی
e c e U کمیسیون اقتصادی اروپا کمیسیونی که در بطن شورای اقتصادی و اجتماعی سازمان ملل برای هماهنگ کردن روشهای اقتصادی دولتها درجهت افزایش فعالیتهای اقتصادی اروپا و نیز بسط وگسترش روابط اقتصادی کشورهای اروپایی با یکدیگرتشکیل شده است
judge advocate U دادستان دادگاه نظامی مشاور قانونی دادگاه نظامی مستشار دادگاه نظامی
facing U یقه وسردست و مغزیهای لباس نظامی حرکات در جای نظامی
facings U یقه وسردست و مغزیهای لباس نظامی حرکات در جای نظامی
maneuvres U تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
maneuvred U تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
manoeuvre U تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
manoeuvres U تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
terminal command U فرماندهی بارانداز نظامی یکان عملیات سکوی نظامی
manoeuvring U تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
manoeuvred U تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
maneuvring U تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
terminal U سکوی نظامی بارانداز نظامی انتهایی نهایی
rank and file U صفوف مختلف نظامی سلسله مراتب نظامی
terminals U سکوی نظامی بارانداز نظامی انتهایی نهایی
parting salute U سلام نظامی با توپ و غیره برای عزیمت اشخاص سلام بدرقه
way of life فعالیتهای روزانه
make work activities U فعالیتهای کاربر
taxable activities U فعالیتهای مشمول مالیات
nonmarket activities U فعالیتهای غیر بازاری
activity U رکورد فعالیتهای انجام شده
overlap processing U اجرای همزمان فعالیتهای ورودی
activities U رکورد فعالیتهای انجام شده
phantom order U قرارداد تولید وسایل نظامی درزمان جنگ قرارداد تبدیل کارخانههای شخصی به کارخانجات نظامی
suspended animation U وقفه موقت فعالیتهای حیاتی وغیره
extracurricular U فعالیتهای فوق برنامهای دانش اموز
military channel U چانل نظامی مجرای نظامی
military government U حکومت نظامی فرمانداری نظامی
brain death U از کار افتادن مغز و کلیهی فعالیتهای مغزی
entrepremership U اداره و سازماندهی فعالیتهای تجاری یا مقاطعه کاری
aprFs-ski U فعالیتهای عمومی و سرگرمیهای موجود در پناهگاههای اسکی
call off U فرمان نظامی برای شمارش قدم یا شمارش شمارش بشمار
turning point U نقطهای دریک دور تجاری که در ان جهت فعالیتهای اقتصادی عوض میشود
turning points U نقطهای دریک دور تجاری که در ان جهت فعالیتهای اقتصادی عوض میشود
escapism U هر روش فکری که متضمن عزلت و گوشه گیری و فرار از فعالیتهای اجتماعی باشد
military impedimenta U شماره بارنامه نظامی شماره حمل بار نظامی
army terminals U باراندازهای نظامی سکوهای نظامی باراندازهای نیروی زمینی
fellow traveler U کسی که عضو حزبی نیست ودر فعالیتهای ان شرکت نمیکند ولی از ان جانبداری مینماید
electronic journal U فایل خلاصه شرح وقایع دریک ترتیب زمانی فعالیتهای پردازشی انجام شده توسط کامپیوتر
reprisals U در معنی سیاسی یکی از وسایلی است که دولتهابرای مجبور کردن طرف به حل مسالمت امیز اختلافات به ان متوسل می شوند در این حالت هر دولت روشها واعمال ممکنه را به استثناء عملیات نظامی برای وادارکردن طرف به تسلیم به نظرخود به کار می برد
reprisal U در معنی سیاسی یکی از وسایلی است که دولتهابرای مجبور کردن طرف به حل مسالمت امیز اختلافات به ان متوسل می شوند در این حالت هر دولت روشها واعمال ممکنه را به استثناء عملیات نظامی برای وادارکردن طرف به تسلیم به نظرخود به کار می برد
backstreet U فعالیتهای غیر رسمی و مخفی و اغلب غیر قانونی
summoning U احضار
summons U احضار
vocations U احضار
calling U احضار
vocation U احضار
convocations U احضار
citations U احضار
summonsing U احضار
convocation U احضار
citation U احضار
summonses U احضار
recalling U احضار
summonsed U احضار
slumping U کاهش موقتی در فعالیتهای اقتصادی رکود موقتی
slumps U کاهش موقتی در فعالیتهای اقتصادی رکود موقتی
slump U کاهش موقتی در فعالیتهای اقتصادی رکود موقتی
slumped U کاهش موقتی در فعالیتهای اقتصادی رکود موقتی
recalled U فراخوانی احضار
countermanded U احضار کردن
evoke U احضار کردن
countermand U احضار کردن
impeaching U احضار نمودن
ouija board U لوح احضار
impeached U احضار نمودن
bans U اگهی احضار
impeach U احضار نمودن
impeaches U احضار نمودن
recalls U احضار کردن
summoned U احضار کردن
banning U اگهی احضار
ban U اگهی احضار
summoner U احضار کننده
evoking U احضار کردن
evokes U احضار کردن
recalls U فراخوانی احضار
drop annunciator U زنگ احضار
recall U فراخوانی احضار
countermands U احضار کردن
recall U احضار کردن
recalled U احضار کردن
countermanding U احضار کردن
summoned U احضار فراخواستن
phantasmagoria U احضار روح
invoking U احضار کردن
call to quarters U شیپور احضار
function invocation U احضار تابع
arraign U احضار نمودن
evocable U قابل احضار
warning sign U علامت احضار
annunciator U زنگ احضار
invoke U احضار کردن
process U احضار کردن
invoked U احضار کردن
invokes U احضار کردن
processes U احضار کردن
vouch U احضار کردن
invocation U حکم احضار
phantasmagorias U احضار روح
summon U احضار کردن
invocations U حکم احضار
summon U احضار فراخواستن
spiritism U احضار روح
impeachment U احضار بدادگاه
seance U جلسه احضار روح
gravity drop U زنگ احضار وزنی
spiritualism U اعتقاد به احضار ارواح
arraignment U احضار به محکمه تعقیب
annunciator wire U سیم زنگ احضار
subpoena U احضاریه حکم احضار
subpoenas U احضاریه حکم احضار
to recall somebody U کسی را احضار کردن
subpoenaed U احضاریه حکم احضار
subpoenaing U احضاریه حکم احضار
to bring somebody back U کسی را احضار کردن
to order somebody back U کسی را احضار کردن
to summon somebody back U کسی را احضار کردن
automatic annunciator U زنگ احضار خودکار
to call somebody back U کسی را احضار کردن
venire faciac U حکم احضار به محکمه
at his call U بر حسب اخطار یا احضار او
conscripts U به خدمت وفیفه احضار کردن
conscripting U به خدمت وفیفه احضار کردن
conscripted U به خدمت وفیفه احضار کردن
conscript U به خدمت وفیفه احضار کردن
draftee U احضار شده به خدمت نظام
adduse U احضار کردن بگواهی خواستن
evocation U احاله بدادگاه بالاتر احضار
remand U به بازداشتگاه برگرداندن احضار کردن
remanded U به بازداشتگاه برگرداندن احضار کردن
remanding U به بازداشتگاه برگرداندن احضار کردن
summon U فراخواندن احضار قانونی کردن
remands U به بازداشتگاه برگرداندن احضار کردن
call-ups U شیپور احضار بخاطر اوردن
call-up U شیپور احضار بخاطر اوردن
call up U شیپور احضار بخاطر اوردن
summoned U فراخواندن احضار قانونی کردن
evocations U احاله بدادگاه بالاتر احضار
compellation U عمل خطاب یا احضار کردن نام
adjutant's call U احضار یکانها به منظور انجام تشریفات
recalls U فرا خواندن احضار لغو کردن
recall U فرا خواندن احضار لغو کردن
recalled U فرا خواندن احضار لغو کردن
court martial U محاکمه نظامی محاکمه نظامی کردن
hand salute U سلام نظامی دادن سلام نظامی
martial law U مقررات حکومت نظامی حکومت نظامی
double click U احضار یک فرمان توسط دکمه دستگاه OUSE
service industries U فعالیتهای خدماتی اشتغالهای خدماتی
minuteman U داوطلبانی که متعهد بودند بمحض احضار حاضر بخدمت نظام شوند
kiosk U فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
kiosks U فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
foreign military sales U فروش نظامی خارجی فروش مواد و تجهیزات فروش مواد و تجهیزات نظامی به خارجیان
badminton U بازی انفرادی یا دو نفره در زمین به طول 04/31 متر و عرض 01/6متر برای دونفره و 81/5متر در 01/6 متر برای انفرادی و شامل سه گیم وهر گیم 51 امتیاز برای مردان و 11 امتیاز برای زنان
Beginner's All Purpose Symbolic Instruction Code U زبان برنامه سازی مط ح بالا برای توسعه برنامه به صورت محاورهای برای ایجاد یک مقدمه ساده برای برنامه نویسی کامپیوتری
plug compatible U دستگاه جانبی که نیازمند هیچ گونه تغییر رابط برای اتصال مستقیم به سیستم کامپیوتری یک سازنده دیگر نمیباشدهمساز برای اتصال سازگاری برای اتصال
service U نظامی
martial U نظامی
soldier U نظامی
warlike U نظامی
serviced U نظامی
fort U دژ نظامی
mil U نظامی
martin U نظامی
soldiers U نظامی
military U نظامی
habeas corpus U دستور احضار زندانی دستوری که دادگاه به زندان محل توقیف زندانی یی که توقیفش را غیر قانونی می داند
arraign U احضار متهم زندانی به دادگاه جهت پاسخگویی به مفاد کیفرخواست تعقیب یا متهم کردن به طور اعم
military platform U سکوی نظامی
military services U قسمتهای نظامی
civil U غیر نظامی
military posture U ارایش نظامی
military posture U وضعیت نظامی
drilling U تمرین نظامی
the military profession U کار نظامی
military psychology U روانشناسی نظامی
military resources U منابع نظامی
the sabre U نیروی نظامی
civilian U غیر نظامی
civilians U غیر نظامی
military government U حکومت نظامی
military occupational speciality U کد تخصصی نظامی
military justice U دادرسی نظامی
military governor U فرمانداری نظامی
military governor U حاکم نظامی
militarists U نظامی گرا
militarist U نظامی گرا
attache U وابسته نظامی
military grid U شبکه نظامی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com