English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 63 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
need U احتیاج
needed U احتیاج
needing U احتیاج
penury U احتیاج
lack U احتیاج
lacked U احتیاج
lacks U احتیاج
necessity U احتیاج
necessitousness U احتیاج
neediness U احتیاج
requirement U احتیاج
need U احتیاج
demand U احتیاج
want U احتیاج
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
lackvt U احتیاج داشتن
u. need U احتیاج مبرم
urgent need U احتیاج مبرم
redundant U مازاد بر احتیاج
overplus U بیش از احتیاج
superimposed U مازاد بر احتیاج
demanded U نیاز احتیاج
demand U نیاز احتیاج
demands U نیاز احتیاج
requisite U لازمه احتیاج
requirement U تقاضا احتیاج
to call for a U احتیاج بدقت داشتن
to be in great request U زیادمورد احتیاج بودن
call of nature <idiom> U احتیاج به دستشویی داشتند
answering U جواب احتیاج را دادن
answers U جواب احتیاج را دادن
answered U جواب احتیاج را دادن
you're telling me <idiom> U احتیاج نیست به من بگی
needle point to say U احتیاج بگفتن نیست
need U نیازمندی در احتیاج داشتن
needed U نیازمندی در احتیاج داشتن
answer U جواب احتیاج را دادن
needing U نیازمندی در احتیاج داشتن
urgency of need U حیاتی بودن احتیاج به اماد
cry out for <idiom> U شدیدا به چیزی احتیاج داشتن
to be in great request U مورد احتیاج زیاد بودن
needed U نیازمندی احتیاج لازم داشتن
needing U نیازمندی احتیاج لازم داشتن
serve U رفع کردن براوردن احتیاج
served U رفع کردن براوردن احتیاج
serves U رفع کردن براوردن احتیاج
featherbed U بیش ازمیزان احتیاج کارمندگرفتن
i heed your help U به مساعدت شما احتیاج دارم
need U نیازمندی احتیاج لازم داشتن
nonverbal U بدون احتیاج باستفاده از زبان
spoin bank U محل نگهداری وسایل مازاد بر احتیاج
no branch U شغلی که احتیاج به رسته تخصصی ندارد
turn one's back on <idiom> U کمک نکردن به کسی که احتیاج دارد
put up <idiom> U توسعه پول یا چیزی که احتیاج است
labour intensive industry U صنعتی که به نیروی انسانی زیادی احتیاج دارد
four freedoms U دین رهایی از احتیاج و بالاخره ازادی از ترس
ten year device وسیله ای که هر ده سال یک بار احتیاج به سرویس دارد
cyclic item U اقلام پیوسته اقلامی که خیلی مورد احتیاج هستند
functionalism U عقیده بر اینکه شکل وساختمان بایستی منطبق با احتیاج باشد اعتقادباستفاده عملی از شغل وپیشه
satelloid U ماهوارهای که مدار گردش ان داخل اتمسفر سیارهای بوده و بنابراین احتیاج به تراست پیوسته یا متناوب دارد
we are want of money U ما نیازمند پول هستیم به پول احتیاج داریم
fascism U نام حزبی است که موسولینی در فاصله دو جنگ عالمگیر در ایتالیا تاسیس کردو اصول عقاید و فلسفه ان رااز سیستمهای سیاسی مختلف اخذ و بر حسب احتیاج تحریف و تفسیر نمود
disrepair U احتیاج به تعمیر نیازمند تعمیر
economic nationalism U ناسیونالیسم اقتصادی خودکفایی اقتصادی سیستم فکری اقتصادی که هدف ان ایجاد سیستم اقتصادی مبنی بر خودبسی است به طوریکه اقتصاد کشور به تجارت خارجی برای کالاهای اصلی احتیاج نداشته باشد
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com