English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
the odds are that he will doit U احتمال دارد که انکار را بکند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
After dinner he likes to retire to his study. U پس از شام او [مرد] دوست دارد به اتاق مطالعه خود کناره گیری بکند.
the probability is U احتمال دارد
likelihood U احتمال کلی دارد
in all like U احتمال کلی دارد
He is bound to come. U احتمال زیادی دارد که بیاید
long shot U شرکت کنندهای که احتمال پیروزی کمی دارد
shoo in U کسیکه احتمال زیاد دارد برنده شود
long shot U شانس کمی برای برنده شدن دارد نوعی شرط که احتمال بردن ان کم است
poisson distribution U این توزیع در حقیقت یک توزیع احتمال برای متغیرهای تصادفی ناپیوسته است که دران میزان احتمال بسیارکوچک و در مقابل تعدادمشاهدات بسیار زیاد است
scalar U متغیری که یک مقدارمجزا منتسب به خود دارد. یک مقدارمجزا پایه دارد. بردار دویا چند مقدارجهت دار دارد
Let the secretary get on with it . U بگذارید منشی کارش را بکند
let him do his worst U هرچه ازدستش برمیاید بکند
instead of working U بجای اینکه او کار بکند
Don't let it get to you. U نگذار این تو را عصبانی بکند.
vicarious work U کاری که کسی به جای دیگری بکند
no one man can do it U هیچکس به تنهایی نمیتوانداین کار را بکند
without lifting a finger U بدون اینکه اصلا کاری بکند [اصطلاح روزمره]
microscopist U کسیکه میتواند با ریز بین ازمایش هایی بکند
Let him go jump in the lake . He can go and drown himself . U بگذار هر غلطی می خواهد بکند ( از تهدیدش ترسی ندارم )
an athlete's body [circulation] can take a lot of punishment. U بدن [گردش خون] یک ورزشکار می تواند فشار زیادی را تحمل بکند .
margin land U حالتی که بازده زمین فقط جبران پرداخت هزینه ها واستهلاکات را بکند
nobody can take work [abuse] indefinitely. U هیچ کس نمی تواند کار [سو استفاده] را به طور نامحدود تحمل بکند.
following my lead U یک جور بازی که هر بازیکن را وادار میکنند هرکاری که استاد کرد او نیز بکند
What followed was the usual recital of the wife and children he had to support. U سپس داستان منتج شد به بهانه مرسوم زن و بچه ها که او [مرد] باید از آنها حمایت بکند.
eventuality U احتمال
eventualities U احتمال
aptness U احتمال
like lihood U احتمال
probability U احتمال
possibility U احتمال
possibilities U احتمال
liability U احتمال
likelihoood U احتمال
liabilities U احتمال
likelihood U احتمال
presumption U احتمال
expectance U احتمال
chancing U احتمال
contingencies U احتمال
verisimilitude U احتمال
chances U احتمال
presumptions U احتمال
supposition U احتمال
expectancy U احتمال
suppositions U احتمال
chance U احتمال
contingency U احتمال
chanced U احتمال
probability distribution U توزیع احتمال
experimental probability U احتمال ازمایشی
probability factor U ضریب احتمال
contingencies U احتمال وقوع
risked U احتمال زیان
probability analysis U احتمال کاوی
probabilism U احتمال گرایی
inverisimilitude U عدم احتمال
improbability U عدم احتمال
statistical weight U احتمال ترمودینامیکی
kill probability U احتمال کشندگی
odds U احتمال ووقوع
presumedly U احتمال میرود
risk U احتمال زیان
presumption of fraud U احتمال تقلب
on the chance of U نظر به احتمال
stand a chance <idiom> U احتمال داشتن
probability curve U منحنی احتمال
unlikelihood U عدم احتمال
conditional probability U احتمال مشروط
compound probability U احتمال مرکب
probability of detection U احتمال کشف
probability theory U نظریه احتمال
experimental probability U احتمال تجربی
probability of ionization U احتمال یونش
probability of kill U احتمال انهدام
transition probability U احتمال انتقال
risks U احتمال زیان
moral certainty U احتمال قوی
probability ratio U بهر احتمال
probability of detection U احتمال اکتشاف
probability of collision U احتمال برخورد
risking U احتمال زیان
There is a 50-50 chance. U احتمال 50-50است
contingency U احتمال وقوع
mathematical probability U احتمال ریاضی
the probability is U احتمال میرود
transition probability U احتمال جهش
probability function U تابع احتمال
. The car is gathering momentum. U اتوموبیل دارد دور بر می دارد
gainsays U انکار
retractaion U انکار
disavow U انکار
denial U انکار
disavowing U انکار
gainsaying U انکار
disavows U انکار
disavowed U انکار
disavowal U انکار
disproval U انکار
disclamation U انکار
abjuration U انکار
gainsaid U انکار
gainsay U انکار
disaffirmation U انکار
denegation U انکار
denials U انکار
contradictions U انکار
recantation U انکار
repudiation U انکار
contradiction U انکار
negation U انکار
abnegation U انکار رد
kill probability U احتمال واردکردن تلفات
it is beyond recall U احتمال لغوشدن ندارد
balances U احتمال رویداد خطا
maximum probility detection U تعیین احتمال حداکثر
risked U احتمال زیان یاخطر
balance U احتمال رویداد خطا
risked U احتمال زیان و ضرر
worst-case U بدترین وضع یا احتمال
damage threat U احتمال تولید خسارت
angular probability distribution U توزیع زاویهای احتمال
risking U احتمال زیان یاخطر
radial probability distribution U توزیع احتمال شعاعی
risk U احتمال زیان یاخطر
probability density U چگالی احتمال [ریاضی]
risk U احتمال زیان و ضرر
probability density function U تابع چگالی احتمال
normal probability curve U منحنی بهنجار احتمال
in all probability U احتمال کلی میرود
maximum liklihood method U روش حداکثر احتمال
risks U احتمال زیان یاخطر
risking U احتمال زیان و ضرر
It is quite likely that …. U خیلی احتمال می رود که …
risks U احتمال زیان و ضرر
look for <idiom> U با احتمال فکر کردن
probability of kill U احتمال از بین رفتن
gainsayer U انکار کننده
forswear U انکار کردن
repudiate U انکار کردن
forswearing U انکار کردن
forswears U انکار کردن
self abnegation U انکار نفس
forswore U انکار کرد
denied U انکار کردن
undeniable U انکار ناپذیر
back-pedalling U انکار کردن
denier U انکار کننده
deniable U قابل انکار
unchallenged U انکار ناپذیر
back-pedalled U انکار کردن
back-pedal U انکار کردن
disaffirm U انکار کردن
palinode U صنعت انکار
back-pedals U انکار کردن
renouncing U انکار کردن
undeniably U انکار ناپذیر
renounce انکار کردن
renounced U انکار کردن
renounces U انکار کردن
irrefutable U انکار ناپذیر
gainsaying U انکار کردن
reneges U انکار کردن
reneged U انکار کردن
renege U انکار کردن
recants U انکار کردن
self-denial U انکار خویشتن
self-denial U انکار نفس
denying U انکار کردن
reneging U انکار کردن
gainsays U انکار کردن
gainsay U انکار کردن
repudiating U انکار کردن
retractable U انکار پذیر
disclaims U انکار کردن
gainsaid U انکار کردن
irrefutability U انکار ناپذیری
disclaim U انکار کردن
disclaimed U انکار کردن
abnegate U انکار کردن
denies U انکار کردن
disclaiming U انکار کردن
self denial U انکار نفس
repudiates U انکار کردن
self renunciation U انکار نفس
recanted U انکار کردن
deny U انکار کردن
recanting U انکار کردن
recant U انکار کردن
risking U احتمال خطر ریسک کردن
damage threat U منطقه احتمال تولید خسارت
risked U احتمال خطر ریسک کردن
it is p that he did not go U احتمال داردنرفته باشد دورنیست که
risks U احتمال خطر ریسک کردن
single shot hit probability U احتمال اصابت یک گلوله به هدف
odds-on U دارای احتمال بیش از 5 درصد
to be on the safe side U برای اینکه احتمال اشتباه
risk U احتمال خطر ریسک کردن
peremptory U غیر قابل انکار
negative U رد یا تکذیب یا انکار کردن
negation of statement U انکار یا تکذیب گفتهای
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com