English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (818 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
risk U احتمال خطر ریسک کردن
risked U احتمال خطر ریسک کردن
risking U احتمال خطر ریسک کردن
risks U احتمال خطر ریسک کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
skate on thin ice <idiom> U ریسک کردن
to incur a risk U ریسک کردن
stick one's neck out <idiom> U مورد حمایت قراردادن ،ریسک کردن
To twist the lions tail . U با دم شیر باز ؟ کرد ؟ ( جسارت یا ریسک کردن )
poisson distribution U این توزیع در حقیقت یک توزیع احتمال برای متغیرهای تصادفی ناپیوسته است که دران میزان احتمال بسیارکوچک و در مقابل تعدادمشاهدات بسیار زیاد است
look for <idiom> U با احتمال فکر کردن
water injection U پاشیدن اب مقطر خالص به داخل سیلندر و موتورپیستونی به منظور سرد کردن مخلوط قابل انفجار و کاهش احتمال بدسوزی
risk U ریسک
risked U ریسک
risks U ریسک
risking U ریسک
riskier U ریسک دار
risk lover U طرفدار ریسک
venturing U مبادرت ریسک
balancing of portfolio U پوشاندن ریسک
riskiest U ریسک دار
emergency risk U ریسک اضطراری
venture U مبادرت ریسک
ventured U مبادرت ریسک
ventures U مبادرت ریسک
titmouse U چرخ ریسک
risky U ریسک دار
at owner's risks U ریسک به عهده مالک
risked U مخاطره ریسک خطر
producer's risk U ریسک تولید کننده
risking U مخاطره ریسک خطر
risk U مخاطره ریسک خطر
risk avoider U اجتناب کننده از ریسک
owner's risk U ریسک صاحب کالا
risks U مخاطره ریسک خطر
Don't push your luck! U [این وضعیت را] ریسک نکن!
dicey <idiom> U ریسک دار [اصطلاح روزمره]
hairy <idiom> U ریسک دار [اصطلاح روزمره]
He took his chance. U او [مرد] این ریسک را کرد.
carrier's risk U ریسک به عهده شرکت حمل ونقل
This is a calculated risk. U این یک ریسک حساب شده است
likelihood U احتمال
contingencies U احتمال
expectancy U احتمال
verisimilitude U احتمال
aptness U احتمال
contingency U احتمال
presumption U احتمال
expectance U احتمال
chancing U احتمال
chanced U احتمال
possibilities U احتمال
possibility U احتمال
supposition U احتمال
like lihood U احتمال
likelihoood U احتمال
liabilities U احتمال
eventuality U احتمال
suppositions U احتمال
chances U احتمال
chance U احتمال
liability U احتمال
probability U احتمال
eventualities U احتمال
presumptions U احتمال
probability function U تابع احتمال
contingencies U احتمال وقوع
probability distribution U توزیع احتمال
probability analysis U احتمال کاوی
presumedly U احتمال میرود
the probability is U احتمال میرود
presumption of fraud U احتمال تقلب
probabilism U احتمال گرایی
probability ratio U بهر احتمال
probability curve U منحنی احتمال
probability of detection U احتمال کشف
probability of kill U احتمال انهدام
inverisimilitude U عدم احتمال
probability theory U نظریه احتمال
probability of ionization U احتمال یونش
the probability is U احتمال دارد
contingency U احتمال وقوع
probability of detection U احتمال اکتشاف
probability of collision U احتمال برخورد
experimental probability U احتمال تجربی
compound probability U احتمال مرکب
probability factor U ضریب احتمال
risked U احتمال زیان
unlikelihood U عدم احتمال
odds U احتمال ووقوع
moral certainty U احتمال قوی
risking U احتمال زیان
on the chance of U نظر به احتمال
improbability U عدم احتمال
statistical weight U احتمال ترمودینامیکی
transition probability U احتمال جهش
transition probability U احتمال انتقال
There is a 50-50 chance. U احتمال 50-50است
kill probability U احتمال کشندگی
risk U احتمال زیان
mathematical probability U احتمال ریاضی
experimental probability U احتمال ازمایشی
risks U احتمال زیان
stand a chance <idiom> U احتمال داشتن
conditional probability U احتمال مشروط
probability density U چگالی احتمال [ریاضی]
probability of kill U احتمال از بین رفتن
probability density function U تابع چگالی احتمال
balance U احتمال رویداد خطا
damage threat U احتمال تولید خسارت
maximum liklihood method U روش حداکثر احتمال
risking U احتمال زیان و ضرر
risks U احتمال زیان یاخطر
risking U احتمال زیان یاخطر
maximum probility detection U تعیین احتمال حداکثر
worst-case U بدترین وضع یا احتمال
risk U احتمال زیان و ضرر
It is quite likely that …. U خیلی احتمال می رود که …
risks U احتمال زیان و ضرر
angular probability distribution U توزیع زاویهای احتمال
risk U احتمال زیان یاخطر
risked U احتمال زیان و ضرر
risked U احتمال زیان یاخطر
kill probability U احتمال واردکردن تلفات
it is beyond recall U احتمال لغوشدن ندارد
balances U احتمال رویداد خطا
in all probability U احتمال کلی میرود
radial probability distribution U توزیع احتمال شعاعی
normal probability curve U منحنی بهنجار احتمال
likelihood U احتمال کلی دارد
in all like U احتمال کلی دارد
it is p that he did not go U احتمال داردنرفته باشد دورنیست که
to be on the safe side U برای اینکه احتمال اشتباه
He is bound to come. U احتمال زیادی دارد که بیاید
odds-on U دارای احتمال بیش از 5 درصد
single shot hit probability U احتمال اصابت یک گلوله به هدف
damage threat U منطقه احتمال تولید خسارت
the odds are that he will doit U احتمال دارد که انکار را بکند
presumed U مسلم دانستن احتمال کلی دادن
presume U مسلم دانستن احتمال کلی دادن
central tendency U احتمال مطابقت داده با مقادیرمورد انتظار
it may be presumed that U احتمال قوی میرود که میتوان فرض که
In all probability. Very likely. U به احتمال خیلی قوی ( قریب به یقین )
presumes U مسلم دانستن احتمال کلی دادن
i p that they are both gone U احتمال کلی می دهم که هردو رفته باشند
shoo in U کسیکه احتمال زیاد دارد برنده شود
long shot U شرکت کنندهای که احتمال پیروزی کمی دارد
The chances of a soloution are bleak. U احتمال وجود راه حلی بسیار ضعیف است
characteristic strength U مقاومتی که احتمال عدم حصول واقعی ان ضعیف میباشد
error handling U به حداقل رساندن احتمال وقوع خطا روش رفع اشکال
run a risk <idiom> U ریسک خطرناک ،نا امن خیلی خطرناک
anti knock U ماده ایکه به سوخت اضافه شده و احتمال انفجار واحتراق نامنظم ان را کاهش میدهد
long shot U شانس کمی برای برنده شدن دارد نوعی شرط که احتمال بردن ان کم است
cruelty U در CLعبارت است از سوء رفتار یکی از زوجین با دیگری به نحوی که احتمال منجر شدن ان به صدمات بدنی
the story is probale U این داستان راست مینماید این حکایت احتمال داردراست باشد
characteristic actuation probability U احتمال مسلح شدن مین توسط مین جمع کن
dud probability U درصد احتمال عمل نکردن گلوله یا اصابت نکردن ان
hartley U بیت و یا احتمال یک وضعیت از بین ده وضعیت معادل
probability factor U ضریب احتمال وقوع ضریب احتمالات
von neuman morgensterm utility index U شاخص مطلوبیت ون نیومن مورگن استرن منظورشاخص عددی برای مطلوبیت مورد انتظار استکه دروضعیت ریسک و نامطمئنی ازاین شاخص استفاده میشود .ازنظر ریاضی این شاخص درحقیقت امید ریاضی مژلوبیت کل است
Zahir-Shahi design U طرح ظهیر شاه [این طرح در افغانستان رایج بوده و احتمال می رود که از سفارشات این شاه افغان باشد. در نقش لوزی ها و هشت گوش ها یک در میان جای خود را عوض می کنند.]
to let somebody treat you like a doormat <idiom> U با کسی خیلی بد رفتار کردن [اصطلاح] [ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew U رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharge U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharges U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
countervial U خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
capture U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
captures U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capturing U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
challengo U ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verifies U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verified U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
shoot U جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
foster U تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
shoots U جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
surveyed U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orients U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
cross examination U تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
orienting U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
survey U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
to temper [metal or glass] U آب دادن [سخت کردن] [آبدیده کردن] [بازپخت کردن] [فلز یا شیشه]
orient U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
surveys U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
served U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
tae U پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
concentrating U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
assigns U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigned U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
serves U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
serve U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
concentrates U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrate U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
assign U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
to appeal [to] U درخواستن [رجوع کردن به] [التماس کردن] [استیناف کردن در دادگاه]
assigning U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
to inform on [against] somebody U کسی را لو دادن [فاش کردن] [چغلی کردن] [خبرچینی کردن]
buck up U پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
calk U بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
soft-pedalling U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedals U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalled U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaled U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedal U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com