English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
adjournment U احاله بوقت دیگر
adjournments U احاله بوقت دیگر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to lay on the table U بوقت دیگر موکول کردن
adjourning U بوقت دیگر موکول کردن خاتمه یافتن
adjourns U بوقت دیگر موکول کردن خاتمه یافتن
adjourned U بوقت دیگر موکول کردن خاتمه یافتن
adjourn U بوقت دیگر موکول کردن خاتمه یافتن
transfer of cause U احاله امر از یک دادگاه به دادگاه دیگر به علل قانونی
remanet U احاله موضوع از یک دادگاه به دادگاه دیگر
in due time U بوقت خود
timely U بوقت بگاه
bedwards U نزدیک بوقت خواب
bedward U نزدیک بوقت خواب
reductions U احاله
reductional U احاله
relegetion U احاله
reduction U احاله
transferring U احاله
renvoi U احاله
transfer U احاله
transfers U احاله
apagoge U احاله به محال
turn over U احاله کردن
reduction to absurdity U احاله به محال
stultification U احاله بمحال
refers U احاله کردن
refer U احاله کردن
referred U احاله کردن
adjournment U احاله رسیدگی به جلسه بعد
adjournments U احاله رسیدگی به جلسه بعد
evocations U احاله بدادگاه بالاتر احضار
evocation U احاله بدادگاه بالاتر احضار
reduces U استحاله یا احاله کردن تخفیف دادن
reducing U استحاله یا احاله کردن تخفیف دادن
reduce U استحاله یا احاله کردن تخفیف دادن
What soberness conceals drunkenness reveals. <proverb> U آنچه هشیار پنهان مى کند,بوقت مستى همه بر ملا کند .
rogatory U احاله رسیدگی به قضیه مطروحه به دادگاهی غیر از محکمه مطروح فیه
chip U قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
chips U قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
otherwise <adv.> U به ترتیب دیگری [طور دیگر] [جور دیگر]
conversions U وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
conversion U وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
references U نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
reference U نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
some other time U دفعه دیگر [وقت دیگر]
tunnelling U روش بستن یک بسته داده از یک نوع شبکه دربسته دیگر به طوری که روی شبکه دیگر و ناسازگار قابل ارسال باشد
he was otherwise ordered U جور دیگر مقدر شده بود سرنوشت چیز دیگر بود
shifts U تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
shifted U تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
shift U تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
demurs U ایراد میکند که مدعی یا ادعای وی شرایط قانونی لازم را فاقد است . دراین حالت موضوع به دادگاه احاله میشود که تصمیم بگیرد که اصولا" خوانده ملزم به پاسخگویی دعوی هست یانه
demurring U ایراد میکند که مدعی یا ادعای وی شرایط قانونی لازم را فاقد است . دراین حالت موضوع به دادگاه احاله میشود که تصمیم بگیرد که اصولا" خوانده ملزم به پاسخگویی دعوی هست یانه
demurred U ایراد میکند که مدعی یا ادعای وی شرایط قانونی لازم را فاقد است . دراین حالت موضوع به دادگاه احاله میشود که تصمیم بگیرد که اصولا" خوانده ملزم به پاسخگویی دعوی هست یانه
demur U ایراد میکند که مدعی یا ادعای وی شرایط قانونی لازم را فاقد است . دراین حالت موضوع به دادگاه احاله میشود که تصمیم بگیرد که اصولا" خوانده ملزم به پاسخگویی دعوی هست یانه
metafile U 1-فایلی که حاوی فایلهای دیگر باشد. 2-فایلی که داده مربوط به فایلهای دیگر را معرفی کند یا شامل شود
he had no more no to say U دیگر سخنی نداشت که بگوید دیگر حرفی نداشت
HTML U مجموعهای از کدهای مخصوص که نحوه و نوعی که برای نمایش متن به کار می رود نشان میدهد و امکان ارتباط از طریق کلمات خاص درون متن به بخشهای دیگر متن یا متنهای دیگر میدهد
trans shipment U انتقال بکشتی دیگر انتقال بنقلیه دیگر
one an other U یک دیگر
he is no more U او دیگر
furthered U دیگر
furthers U دیگر
further U دیگر
next U دیگر
from each other <adv.> U از هم دیگر
others U دیگر
furthering U دیگر
of one another <adv.> U از هم دیگر
of each other <adv.> U از هم دیگر
else U دیگر
from one another <adv.> U از هم دیگر
other U دیگر
thence U دیگر
alternatives U دیگر
alternatives U شق دیگر
alternative U دیگر
no more U دیگر نه
another U دیگر
secus U از دیگر سو
anymore U دیگر
alternative U شق دیگر
again U دیگر
never more U هرگز دیگر
namely <adv.> U به عبارت دیگر
not any more U دیگر نه [بیشتر نه]
tother U بعدی دیگر
the other two U دوتای دیگر
in other words <idiom> U به کلام دیگر
next year U سال دیگر
to be no more U دیگر نبودن
nevermore U دیگر ابدا
nevermore U هرگز دیگر
again U از طرف دیگر
elsewhere U درجای دیگر
elsewhere U بجای دیگر
In our other words. U بعبارت دیگر
elsewhere U نقطه دیگر
another U شخص دیگر
another U یکی دیگر
et al U و در جای دیگر
shunt U به خط دیگر انداختن
shunted U به خط دیگر انداختن
shunts U به خط دیگر انداختن
withil U ازطرف دیگر
what more do you want U دیگر چه می خواهید
my other books U کتابهای دیگر من
yon U ان یکی دیگر ان
on one's coat-tails <idiom> U همراه کس دیگر
to wit <adv.> U به عبارت دیگر
to wit U بعبارت دیگر
videlicet U به عبارت دیگر
t' other U بعدی دیگر
otherness U چیز دیگر
about-faces U جهت دیگر
about-faces U سوی دیگر
on more U بار دیگر
on the opposite side U در انسوی دیگر
about-face U سوی دیگر
on the other hand U از سوی دیگر
on the other hand U ازطرف دیگر
about face U جهت دیگر
about face U سوی دیگر
otherguise U جور دیگر
on the other part U از طرف دیگر
other people U مردم دیگر
othergates U جور دیگر
othergates U طور دیگر
otherguess U نوع دیگر
otherguess U بروش دیگر
otherwhence U از جای دیگر
otherwhere U جای دیگر
so muchthe worse U دیگر بدتر
scilicet U بعبارت دیگر
otherworld U دنیای دیگر
otherwhile U وقت دیگر
otherwhile U گاه دیگر
no more of that U بس است دیگر
otherwhere U در مکان دیگر
none other than U هیچکس دیگر جز
otherguess U جور دیگر
on the other side <adv.> U از سوی دیگر
on the other side <adv.> U طور دیگر
otherwise <adv.> U طور دیگر
alternatively <adv.> U به ترتیب دیگر
apart from that <adv.> U به ترتیب دیگر
at the same time [on the other hand] <adv.> U به ترتیب دیگر
by the same token <adv.> U به ترتیب دیگر
on the other hand <adv.> U به ترتیب دیگر
on the other side <adv.> U به ترتیب دیگر
otherwise <adv.> U به ترتیب دیگر
no more U نه دیگر [بیشتر]
over- U بسوی دیگر
on the other hand <adv.> U طور دیگر
by the same token <adv.> U طور دیگر
at the same time [on the other hand] <adv.> U طور دیگر
otherwise <adv.> U از سوی دیگر
alternatively <adv.> U ازطرف دیگر
apart from that <adv.> U ازطرف دیگر
at the same time [on the other hand] <adv.> U ازطرف دیگر
by the same token <adv.> U ازطرف دیگر
on the other hand <adv.> U ازطرف دیگر
on the other side <adv.> U ازطرف دیگر
alternatively <adv.> U طور دیگر
about-face U جهت دیگر
apart from that <adv.> U طور دیگر
over U بسوی دیگر
aliunde U از منبع دیگر
another guess U قسمتی دیگر
at a later period U در موقع دیگر
in other words <adv.> U به کلام دیگر
otherwise <adv.> U ازطرف دیگر
once U یکبار دیگر
no more U دیگر ن [فعل]
no longer U نه دیگر [زمانی]
alternative unit U واحدهای دیگر
another day U یک روز دیگر
another guess U نوعی دیگر
in other words <adv.> U به عبارت دیگر
on the other hand <adv.> U از سوی دیگر
by the same token <adv.> U از سوی دیگر
others U نوع دیگر
other U نوع دیگر
a horse of another colour [different colour] U مطلبی دیگر
otherwise U طور دیگر
variant U نوع دیگر
beside U ازطرف دیگر
somewhere else U یک جای دیگر
It never occurred again. دیگر رخ نداد.
in fact U به عبارت دیگر
apart from that <adv.> U از سوی دیگر
at the same time [on the other hand] <adv.> U از سوی دیگر
alternatively <adv.> U از سوی دیگر
and now to be serious U دیگر شوخی بکنار
it is never the worse U دیگر بدتر که نیست
again باز [یکبار دیگر]
nerf U تصادف با اتومبیل دیگر
to p on any one's preserves U باپای دیگر جهیدن
tomorrow week U هشت روز دیگر
It never occurred again دیگر اتفاق نیفتاد.
like nowhere else <adv.> U بیشتر از هر جای دیگر
pass on <idiom> U رد کردن چیزی که دیگر
it is allup with him U دیگر امیدی ندارد
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com