Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
collectivism
U
اجرای اصول اشتراکی درزندگی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
collectivist
U
هواخواه اصول اجتماعی درزندگی
communism
U
اصول اشتراکی
System Monitor
U
امکانی در ویندوز که به کاربر امکان مشاهده اجرای منابع PC را میادهد و اگر وسیله اشتراکی دارند بررسی میکند
communism
U
مسلک اشتراکی مرام اشتراکی مردم گرایی
dummies
U
متغیری که مط ابق با اصول زبان تنظیم میشود. ولی در زمان اجرای برنامه جایگزین میشود
dummy
U
متغیری که مط ابق با اصول زبان تنظیم میشود. ولی در زمان اجرای برنامه جایگزین میشود
in the f.
U
درزندگی
To attain a high position in life.
U
درزندگی بجایی رسیدن
offstage
U
خارج از صحنه نمایش درزندگی خصوصی
bohemian
U
که درزندگی یاکارخودبرسم وقانون دیگران کاری ندارد
bohemians
U
که درزندگی یاکارخودبرسم وقانون دیگران کاری ندارد
chaining
U
اجرای یک برنامه خیلی بزرگ که با اجرای بخشهای کوچکتر در یک زمان
sanitize
U
مطابق اصول بهداشت کردن از روی اصول بهداشتی عمل کردن
real time
U
اجرای چندین کار بلا درنگ همزمان بدون کاهش سرعت اجرای فرایندی
antinomian
U
مخالفین اصول اخلاقی فرقهای از مسیحیان که مخالف مراعات اصول اخلاقی بودند و اعتقادداشتند که خداوند در همه حال نسبت به مسیحیان لطف دارد
Sound Recorder
U
امکانی در ویندوز ماکروسافت که به کاربر امکان اجرای فایلهای صورت ای دیجیتالی یا ضبط صوت روی دیسک و اجرای ویرایش ابتدایی میدهد
run duration
U
خطایی که هنگام اجرای برنامه یا وقوع خطا در حین اجرای برنامه تشخیص داده شود
pipeline
U
اجرای پردازش دستور دوم در حالی که هنوز پردازش اولی تمام نشده است برای سرعت اجرای برنامه
pipelines
U
اجرای پردازش دستور دوم در حالی که هنوز پردازش اولی تمام نشده است برای سرعت اجرای برنامه
application of fire
U
اجرای اتش روی هدفهای مورد نظر اجرای اتش
feasibility study
U
مطالعه قابلیت اجرای کار بررسی امکان اجرای کار
possession money
U
حق الحفظ دستمزدی که در برای اجرای حکم تملیک یا صیانت ملک تملیک شده از طریق اجرای حکم به مامور اجراداده میشود
collective
U
اشتراکی
communal
U
اشتراکی
communally
U
اشتراکی
collective farm
U
مزرعه اشتراکی
socialism
U
نظام اشتراکی
collective
U
اشتراکی اجتماعی
joint ownership
U
مالکیت اشتراکی
pools
U
تصحیلات اشتراکی
common
U
مشترک اشتراکی
timeshared
U
با وقت اشتراکی
collectivism
U
نظام اشتراکی
shared file
U
فایل اشتراکی
commonest
U
مشترک اشتراکی
commoners
U
مشترک اشتراکی
pooled
U
تصحیلات اشتراکی
pool
U
تصحیلات اشتراکی
joint insurance
U
بیمه اشتراکی
cotenancy
U
اجاره اشتراکی
shared resource
U
منطق اشتراکی
communize
U
اشتراکی کردن
long-house
U
مسکن اشتراکی
communalize
U
اشتراکی کردن
communalism
U
سیستم اشتراکی
communism
U
نظام اشتراکی
common library
U
کتابخانه اشتراکی
communalist
U
اشتراکی گرای
collectivize
U
اشتراکی کردن
collectivization
U
اشتراکی کردن
time resolution
U
جزییات زمان اجرای عملیات نشان دادن جزییات اجرای زمانی عملیات
common storage area
U
ناحیه اشتراکی انباره
kibbutz
U
مزرعه اشتراکی درکشوراسرائیل
cenobitism
U
زندگی اشتراکی درخانقاه
collectivity
U
مالکیت اشتراکی جمع
kibbutzes
U
مزرعه اشتراکی درکشوراسرائیل
kibbutzim
U
مزرعه اشتراکی درکشوراسرائیل
leninism
U
عقاید اشتراکی لنین
communists
U
دارای مرام اشتراکی
timeshare
U
اشتراکی کردن وقت
communism
U
مرام اشتراکی کمونیسم
communist
U
دارای مرام اشتراکی
communists
U
طرفدار مرام اشتراکی
communist
U
طرفدار مرام اشتراکی
hetaerism
U
ازدواج اشتراکی درقبایل نخستین
phalanstery
U
جامعه کوچک ومستقل اشتراکی
coenobite
U
راهبی که دارای زندگی اشتراکی است
communization
U
متکی برحقوق مشترک اشتراکی کردن
communed
U
مزرعه اشتراکی صمیمانه گفتگو کردن
commune
U
مزرعه اشتراکی صمیمانه گفتگو کردن
communes
U
مزرعه اشتراکی صمیمانه گفتگو کردن
communing
U
مزرعه اشتراکی صمیمانه گفتگو کردن
departmental LAN
U
چاپگرها و سایر منابع اشتراکی استفاده کنند
performance standard
U
معیارهای عملکرد معیارهای اجرای کار یاعملکرد یکان یا دستگاه معیارهای اجرای کار
to sign up for something
U
نام خود را درفهرست نوشتن
[برای انجام کاری اشتراکی]
scheduling
U
روش کار که به چندین کاربر امکان استفاده اشتراکی ازCPU میدهد
permission
U
اجازه کاربر خاص برای دستیابی به منابع اشتراکی یا قضایی از دیسک
share
U
پردازشگر کلمات موجود برای چندین کاربر سیستم منط قی اشتراکی
shared
U
پردازشگر کلمات موجود برای چندین کاربر سیستم منط قی اشتراکی
shares
U
پردازشگر کلمات موجود برای چندین کاربر سیستم منط قی اشتراکی
scheduler
U
برنامهای که استفاده از CPU یا وسایل جانبی را که توسط چندین کاربر اشتراکی هستند را سازماندهی میکند
tenet
U
اصول
ism
U
: اصول
teachings
U
اصول
teaching
U
اصول
principles
U
اصول
ism
U
اصول
doctrines
U
اصول
doctrine
U
اصول
roots
U
اصول
technic
U
اصول
root
U
اصول
nitty-gritty
U
اصول
post attack
U
بعد از اجرای حمله یا تک وقایع بعد از اجرای حمله
roots and branches
U
اصول وفروع
grimaces
U
ادا و اصول
system
U
روش اصول
grimacing
U
ادا و اصول
system
U
اصول وجود
kinesiology
U
اصول مکانیزم
doctrines
U
اصول حکمت
modernism
U
اصول امروزی
politics
U
اصول سیاسی
methodology
U
علم اصول
methodologies
U
علم اصول
systems
U
اصول وجود
systems
U
روش اصول
grimaced
U
ادا و اصول
grimace
U
ادا و اصول
technologically
U
اصول فنی
creationism
U
اصول افرینش
technological
U
اصول فنی
constitutionalism
U
اصول مشروطیت
economic principles
U
اصول اقتصادی
general principles
U
اصول کلی
functional
U
اصول مبادی
theories
U
اصول نظری
theory
U
اصول نظری
denial measures
U
اصول ممانعت
technics
U
اصول فنی
doctrine
U
اصول حکمت
mutualism
U
اصول همکاری
dogma
U
اصول عقاید
abolitionist
U
اصول بردگی
naziism
U
اصول نازی
nazism
U
اصول نازی
neodoxy
U
اصول نوین
accounting principles
U
اصول حسابداری
rational principle
U
اصول عقلیه
tenets
U
اصول مسلم
chung shin
U
اصول تکواندو
prineipal parts
U
اصول فعل
dogmas
U
اصول عقاید
principles of economy
U
اصول اقتصاد
principles of economics
U
اصول اقتصاد
relativity principles
U
اصول نسبیت
monopolism
U
اصول انحصار
monopolosm
U
اصول انحصار
tenet
U
اصول مرام
principles of religion
U
اصول مذهب
mormonism
U
اصول mormon ها
copernician system
U
اصول کپرنیک
banking principles
U
اصول بانکداری
mouth
U
ادا و اصول در اوردن
counter current principle
U
اصول جریان متقابل
civil procedure
U
اصول محاکمات حقوقی
mouthing
U
ادا و اصول در اوردن
mouthed
U
ادا و اصول در اوردن
democratism
U
اصول حکومت ملی
asceticism
U
اصول ریاضت و مرتاضی
moralists
U
معتقد به اصول اخلاق
moralist
U
معتقد به اصول اخلاق
mouths
U
ادا و اصول در اوردن
Catholicism
U
اصول مذهب کاتولیکی
principled
U
دارای اصول وعقاید
technically
U
مطابق اصول فنی
rationale
U
توضیح اصول عقاید
naturalistic
U
موافق با اصول طبیعی
probity
U
پیروی دقیق از اصول
gradualism
U
رعایت اصول تدریج
revivalism
U
اصول بیداری مذهبی
musically
U
مطابق اصول موسیقی
liberalism
U
اصول ازادی خواهی
unparliamentary
U
برخلاف اصول پارلمانی
anomie
U
بی توجهی به اصول دین
anomy
U
بی توجهی به اصول دین
anticonstitutional
U
مخالف اصول مشروطیت
code of procedure
U
قانون اصول محاکمات
scientifically
U
موافق اصول علمی
principles of islamic economics
U
اصول اقتصاد اسلامی
mutualist
U
طرفدار اصول همدستی
modernism
U
اصول تجدد نوگرایی
monarchism
U
اصول سلطنت مستقل
fascism
U
اصول عقاید فاشیست
manichaeanism
U
اصول فلسفه مانی
to do v to one's principles
U
برخلاف اصول خودرفتارکردن
to pull a wry face
U
اداو اصول دراوردن
image shearing principle
U
اصول برش تصویر
individualism
U
اصول استقلال فردی
pauli
U
اصول مذهبی پولس
telephone switching technique
U
اصول اتصالات تلفنی
planning principles
U
اصول برنامه ریزی
ethics
U
اصول اخلاقی اخلاقیات
principles of economics
U
اصول علم اقتصاد
unnaturally
U
بر خلاف اصول طبیعت
Protestantism
U
اصول ایین پروتستانت
principle of criminal procedure
U
اصول محاکمات جزائی
principle of civil litigation
U
اصول محاکمات مدنی
psychologism
U
پیروی از اصول روانی
unnatural
U
بر خلاف اصول طبیعت
sail close to the wind
U
اندکی از اصول تجاوزکردن
household art
U
اصول خانه داری
hierarchism
U
اصول سلسله مراتب
hedonics
U
اصول خوشی ولذت
ex post facto
U
شامل اصول گذشته
Euclid's Elements
U
اصول اقلیدس
[ریاضی]
economization
U
رعایت اصول اقتصادی
Euclid's Elements
U
اصول اقلیدس
[ریاضی]
fourteen points
U
اصول چهارده گانه
local
U
چاپگری که به صورت فیزیکی به کامپیوتر وصل است و نه به صورت منبع اشتراکی در شبکه
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com