Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
official meeting
U
اجتماع رسمی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
outside art
U
[هنری که خارج از چهارچوب رسمی و فرهنگی اجتماع باشد]
Other Matches
returned
U
گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
return
U
گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
returning
U
گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
returns
U
گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
reviews
U
بازدید رسمی یاسان رسمی
officious
U
نیمه رسمی شبهه رسمی
review
U
بازدید رسمی یاسان رسمی
reviewed
U
بازدید رسمی یاسان رسمی
officiary
U
مامور رسمی مقام رسمی
reviewing
U
بازدید رسمی یاسان رسمی
solemn form
U
در CL تصدیق وصیتنامه یا از طریق رسمی یعنی در دادگاه است یا ازطریق غیر رسمی یا عادی است که توسط دفاتر اسنادرسمی به عمل می اید
exchange devaluation
U
تنزل رسمی قیمت ارز تضعیف رسمی ارز
commonweal
U
اجتماع
association
U
اجتماع
socio-
U
اجتماع
associations
U
اجتماع
communities
U
اجتماع
community
U
اجتماع
gatherings
U
اجتماع
society
U
اجتماع
societies
U
اجتماع
hurricanes
U
اجتماع
hurricane
U
اجتماع
public meeting
U
اجتماع
milieux
U
اجتماع
union
U
اجتماع
unions
U
اجتماع
assemblage
U
اجتماع
musters
U
اجتماع
meetings
U
اجتماع
gathering
U
اجتماع
procession
U
اجتماع
meeting
U
اجتماع
processions
U
اجتماع
assemblages
U
اجتماع
conjunctions
U
اجتماع
conjunction
U
اجتماع
milieus
U
اجتماع
milieu
U
اجتماع
consensus
U
اجتماع
muster
U
اجتماع
reunions
U
اجتماع
reunion
U
اجتماع
mustering
U
اجتماع
mustered
U
اجتماع
klatsch
U
اجتماع خودمانی
aggregation
U
اجتماع توده
parading
U
اجتماع مردم
parades
U
اجتماع مردم
society
U
جامعه اجتماع
concourses
U
محل اجتماع
klatch
U
اجتماع خودمانی
societies
U
جامعه اجتماع
concourse
U
محل اجتماع
rallied
U
اجتماع مجدد
rally
U
اجتماع مجدد
rallies
U
اجتماع مجدد
parade
U
اجتماع مردم
paraded
U
اجتماع مردم
flocculate
U
اجتماع کردن
congregates
U
اجتماع کردن
crowds
U
شلوغی اجتماع
commune
U
اجتماع تعاونی
crowd
U
شلوغی اجتماع
meetings
U
ملاقات اجتماع
assembly
U
اجتماع انجمن
collection
U
اجتماع مجموعه
congregating
U
اجتماع کردن
collections
U
اجتماع مجموعه
communes
U
اجتماع تعاونی
meeting
U
ملاقات اجتماع
communed
U
اجتماع تعاونی
communing
U
اجتماع تعاونی
overloaded
U
اجتماع مهاجمان
turn out
U
اجتماع ازدحام
overloads
U
اجتماع مهاجمان
therapeutic community
U
اجتماع درمانی
societal
U
وابسته به اجتماع
congregated
U
اجتماع کردن
overload
U
اجتماع مهاجمان
congregate
U
اجتماع کردن
union
[set theory]
U
اجتماع
[مجموعه]
[ریاضی]
accru
U
اجتماع فراهم شدگی
guildhall
U
محل اجتماع اصناف
guildhalls
U
محل اجتماع اصناف
lower class
U
طبقه سوم
[اجتماع]
lower class
U
سطح پایین
[اجتماع]
subclass
U
سطح پایین
[اجتماع]
subclass
U
طبقه سوم
[اجتماع]
underclass
U
سطح پایین
[اجتماع]
pentapolis
U
اجتماع پنج شهر
grass roots
U
اجتماع محلی منشاء
community psychology
U
روانشناسی اجتماع نگر
riotous assembly
U
اجتماع و مواضعه اشوبگرانه
trigon
U
اجتماع سه ستاره باهم
scurf
U
شوره سر وازده اجتماع
franklin
U
طبقه متوسط اجتماع
the rabble
U
طبقات پایین اجتماع
ratag
U
طبقات پایین اجتماع
The various strata of society.
U
طبقات مختلف اجتماع
riot
U
اجتماع و بلوا کردن
rioted
U
اجتماع و بلوا کردن
riots
U
اجتماع و بلوا کردن
scum
U
طبقه وازده اجتماع
underclass
U
طبقه سوم
[اجتماع]
rioting
U
اجتماع و بلوا کردن
forums
U
بازار محل اجتماع عموم
guilds
U
اتحادیه محل اجتماع اصناف
forum
U
بازار محل اجتماع عموم
haunt
U
محل اجتماع تبه کاران
haunts
U
محل اجتماع تبه کاران
guild
U
اتحادیه محل اجتماع اصناف
forgather
U
گرد امدن اجتماع کردن
subclass
U
طبقه پست وپایین اجتماع
underclass
U
طبقه پست وپایین اجتماع
antisocial
U
مخل اجتماع دشمن جامعه
upper class
U
وابسته به طبقات بالای اجتماع
communitarian
U
عضو انجمن یا اجتماع کمونیستی
huddling
U
ازدحام اجتماع افراد یک تیم
vespiary
U
اجتماع زنبوران دستهای زنبور
huddle
U
ازدحام اجتماع افراد یک تیم
redezvous
U
وعده ملاقات اجتماع مجدد
foyer
U
مرکز اجتماع راهرو بزرگ
foyers
U
مرکز اجتماع راهرو بزرگ
unsociable
U
گریزان از اجتماع غیر اجتماعی
huddled
U
ازدحام اجتماع افراد یک تیم
huddles
U
ازدحام اجتماع افراد یک تیم
upper classes
U
وابسته به طبقات بالای اجتماع
lower class
U
طبقه پست وپایین اجتماع
upperclassman
U
عضو صنوف ممتازه اجتماع
rout
U
اجتماع برای اشوب یا کارخلاف قانون
integration
U
یکپارچگی اتحاد عناصر مختلف اجتماع
routs
U
اجتماع برای اشوب یا کارخلاف قانون
routed
U
اجتماع برای اشوب یا کارخلاف قانون
covenantor
U
اجتماع اشخاص هم پیمان برای انجام کاری
assembly
U
بستن و سوار کردن قطعات اسلحه اجتماع یکانها
camporee
U
اجتماع پسران ودختران پیش اهنگ از ناحیه معینی
casework
U
مطالعه بسیط اجتماع و محیط فرد یا خانواده برای تشخیص مرض ودرمان
lower class
U
طبقه پست وپایین اجتماع طبقه سوم
lower classes
U
طبقه پست وپایین اجتماع طبقه سوم
social disease
U
بیماریهای مقاربتی بیماریهای شایع در اجتماع
antisocial
U
مخالف اصول اجتماعی مخالف اجتماع
institutional
U
رسمی
official
U
رسمی
orthodox
U
رسمی
formmal
U
رسمی
formal
U
رسمی
solemn
U
رسمی
insigne
U
مدال رسمی
formal accountability
U
ذیحسابی رسمی
driss uniform
U
لباس رسمی
dress uniform
U
انیفرم رسمی
dress suit
U
لباس رسمی شب
contracts under seal
U
عقد رسمی
communique
U
ابلاغ رسمی
cognizance
U
اخطار رسمی
bonspiel
U
مسابقه رسمی
boarding call
U
بازدید رسمی
formal education
U
اموزش رسمی
formal group
U
گروه رسمی
insigne
U
نشان رسمی
reprimands
U
توبیخ رسمی
reprimanding
U
توبیخ رسمی
hansard
U
مذاکرات رسمی
reprimanded
U
توبیخ رسمی
reprimand
U
توبیخ رسمی
formal review
U
بررسی رسمی
formal review
U
سان رسمی
aregular cook
U
اشپز رسمی
official prices
U
قیمتهای رسمی
protested
U
اعتراض رسمی
protested
U
واخواست رسمی
protest
U
اعتراض رسمی
protest
U
واخواست رسمی
position
U
شغل رسمی
positioned
U
شغل رسمی
insignia
U
مدال رسمی
insignia
U
نشان رسمی
protesting
U
واخواست رسمی
protesting
U
اعتراض رسمی
function
U
ایین رسمی
functioned
U
ایین رسمی
functions
U
ایین رسمی
protests
U
اعتراض رسمی
protests
U
واخواست رسمی
semiofficial
U
نیمه رسمی
prothonotary
U
سردفتراسناد رسمی
prontonotary
U
سردفتراسناد رسمی
card-carrying
U
عضو رسمی
throwaway
U
غیر رسمی
return
U
گزارش رسمی
Full dress. Formal dress.
U
لباس رسمی
free and easy
<idiom>
U
غیر رسمی
officiously
U
بطورغیر رسمی
returned
U
گزارش رسمی
stand on ceremony
<idiom>
U
رسمی بودن
vestment
U
لباس رسمی
public submission
U
مناقصه رسمی
semiformal
U
نیمه رسمی
semi officially
U
بطورنیم رسمی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com