Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
rack rent
U
اجازه گزاف بستن بر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
high flown
U
گزاف
costly
U
گزاف
fustain
U
گزاف
exaggeratory
U
گزاف گو
rodomontade
U
گزاف
extortionate
U
گزاف
extravagant
U
گزاف
exorbitant
U
گزاف
stupendous
U
گزاف
heavier
U
گزاف
heavies
U
گزاف
extortionary
U
گزاف
heavy
U
گزاف
costliest
U
گزاف
costlier
U
گزاف
immense
U
گزاف
heaviest
U
گزاف
mouth filling
U
گزاف
talll
U
گزاف
bombastic
U
گزاف
unconscionable
U
گزاف
vainglory
U
گزاف
rodomontade
U
گزاف گویی
tack tall
U
گزاف گفتن
grandiloquent
U
گزاف گوی
to talk tall
U
گزاف گفتن
fancy price
U
بهای گزاف
fustian
U
سخن گزاف
mickey
U
لاف و گزاف
rhodomontade
U
گزاف گویی
flat
U
برنامه پایگاه داده که به دادههای رابط های اجازه نمیدهند. و فقط اجازه ذخیره داده در یک فایل میدهد
flattest
U
برنامه پایگاه داده که به دادههای رابط های اجازه نمیدهند. و فقط اجازه ذخیره داده در یک فایل میدهد
clearance
U
اجازه ترخیص اجازه نامه
bounces
U
جست گزاف گویی
hyperbole
U
غلو گزاف گویی
extravaganzas
U
فانتزی گزاف گویی
extravaganza
U
فانتزی گزاف گویی
highs
U
وافر گران گزاف
highest
U
وافر گران گزاف
steepest
U
گزاف فرو کردن
steep
U
گزاف فرو کردن
grandiloquence
U
گزاف گویی مبالغه
high
U
وافر گران گزاف
bounced
U
جست گزاف گویی
bounce
U
جست گزاف گویی
bluser out
U
با لاف گزاف ادعا کردن
flim flam
U
هرزه درایی گزاف گویی
bounced
U
پریدن گزاف گویی کردن
bounces
U
پریدن گزاف گویی کردن
bounce
U
پریدن گزاف گویی کردن
magniloquence
U
قلمبه نویسی گزاف گویی
mach hold
U
بستن سرعت ماخ به هواپیما بستن سرعت لازم به هواپیمابه طور خودکار
emulation
U
رفتار یک چاپگر یا کامپیوتر که دقیقاگ مشابه دیگری باشد و به برنامههای مشابه اجازه اجرا و به دادههای مشابه اجازه پردازش می دهند
kitsch
U
پر نمایش و پر لاف و گزاف ولی سطحی
outherod
U
در لاف و گزاف یا سخت دلی از هیرودیس گرو بردن
prior admission
U
اجازه پرواز قبلی هوایی اجازه عبور قبلی
prohibitive price
U
بهای گزاف که بر کالایی گذارندو مردم ازعهده خریدان برنیایند
To be out to do some thing .
U
کمر همت بستن ( کمر انجام کاری را بستن )
approval
U
اجازه
fiat
U
اجازه
by permission of
U
با اجازه
license
U
اجازه
authority
U
اجازه
licensing
U
اجازه
fiats
U
اجازه
unauthorized
U
بی اجازه
warrent
U
اجازه
authorisations
U
اجازه
authorization
U
اجازه
ratification
U
اجازه
ok
U
اجازه
licensure
U
اجازه
permitting
U
اجازه
liberty
U
اجازه
permission
U
اجازه
okay
U
اجازه
liberties
U
اجازه
licenses
U
اجازه
permit
U
اجازه
licence
U
اجازه
leaving
U
اجازه
permits
U
اجازه
licences
U
اجازه
leave
U
اجازه
authorize
U
اجازه دادن
to admit of
U
اجازه دادن
to beg leave
U
اجازه رفتن
to ask permission
U
اجازه خواستن
letting
U
اجازه دادن
allowances
U
اجازه دادن
allowance
U
اجازه دادن
lets
U
اجازه دادن
lincense or cence
U
اجازه دادن
authorizations
U
اختیار اجازه
forbids
U
اجازه ندادن
let
U
اجازه دادن
may i take it please
U
اجازه می فرمایید
searcher warrant
U
اجازه بازرسی
licensable
U
قابل اجازه
permit
U
اجازه دادن
searcher warrant
U
اجازه تفتیش
inofficial
U
بدون اجازه
imprimatur
U
اجازه چاپ
acquisition authority
U
اجازه خرید
billeting
U
اجازه نامه
permitting
U
اجازه دادن
feu
U
اجازه همیشگی
without a by your leave
U
بی اجازه بی خداحافظی
billets
U
اجازه نامه
license
U
اجازه نامه
billeted
U
اجازه نامه
flight clearance
U
اجازه پرواز
warranty
U
تعهدنامه اجازه
warranties
U
تعهدنامه اجازه
grants
U
اجازه دادن
permits
U
اجازه دادن
billet
U
اجازه نامه
transit bill
U
اجازه عبور
connivance
U
اجازه ضمنی
granted
U
اجازه دادن
grant
U
اجازه دادن
approach clearance
U
اجازه تقرب
to obtain permission
U
اجازه گرفتن
pass
U
اجازه عبور
passed
U
اجازه عبور
take in
<idiom>
U
اجازه دادن
passes
U
اجازه عبور
forbid
U
اجازه ندادن
approach clearance
U
اجازه فرود
have it
<idiom>
U
اجازه دادن
go through
<idiom>
U
اجازه دادن
to permit oneself
U
اجازه خواستن
audience
U
اجازه حضور
audiences
U
اجازه حضور
conge
U
اجازه عبور
by your leave
U
با اجازه شما
search warrant
U
اجازه تفتیش
search warrants
U
اجازه تفتیش
if you please
U
با اجازه شما
licensing
U
اجازه نامه
token
U
اجازه ورود
accesses
U
اجازه دخول
accessed
U
اجازه دخول
access
U
اجازه دخول
clearance
U
اجازه زدودگی
authorizing
U
اجازه دادن
authorizes
U
اجازه دادن
authorising
U
اجازه دادن
authorises
U
اجازه دادن
accessing
U
اجازه دخول
warrant
U
اجازه قانونی
allow
U
اجازه دادن
grant
U
اجازه دادن
suffer
U
اجازه دادن
suffered
U
اجازه دادن
suffers
U
اجازه دادن
passport
U
اجازه مسافرت
warrants
U
اجازه قانونی
warranting
U
اجازه قانونی
warranted
U
اجازه قانونی
consenting
U
رضا اجازه
consented
U
رضا اجازه
certificate of authority
U
اجازه نامه
consent
U
رضا اجازه
full power of attorney
U
اجازه نامه
power of attorney
U
اجازه نامه
power of authority
U
اجازه نامه
power of procuration
U
اجازه نامه
warrant of attorney
U
اجازه نامه
consents
U
رضا اجازه
passage
U
اجازه عبور
letter of attorney
U
اجازه نامه
passages
U
اجازه عبور
tokens
U
اجازه ورود
released
U
اجازه صدور
release
U
اجازه صدور
passports
U
اجازه مسافرت
releases
U
اجازه صدور
to allow
U
اجازه دادن
authority
U
توانایی اجازه
authority
U
اجازه اعتبار
permissive
U
اجازه دهنده
close
U
بستن
concludes
U
بستن
conclude
U
بستن
closer
U
: بستن
interclude
U
بستن
clasps
U
بستن
clasping
U
بستن
clasped
U
بستن
clasp
U
بستن
shutters
U
بستن
shutter
U
بستن
closest
U
بستن
closest
U
: بستن
closes
U
بستن
closes
U
: بستن
congeal
U
یخ بستن
cadge
U
بستن
close
U
: بستن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com