Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (36 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
warrant
U
اجازه کتبی حکم قانونی تعهد کردن ضمانت کردن کسی
warranted
U
اجازه کتبی حکم قانونی تعهد کردن ضمانت کردن کسی
warranting
U
اجازه کتبی حکم قانونی تعهد کردن ضمانت کردن کسی
warrants
U
اجازه کتبی حکم قانونی تعهد کردن ضمانت کردن کسی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
guaranty
U
تضمین ضمانت یا تعهد کردن
considerations
U
وجه التزام یا خسارت تادیه یاخسارت عدم انجام تعهد که در عقود و ایقاعات تعیین میشود و یا به طور کلی "ضمانت اجرای عقد و تعهد " عوض یا عوضین
consideration
U
وجه التزام یا خسارت تادیه یاخسارت عدم انجام تعهد که در عقود و ایقاعات تعیین میشود و یا به طور کلی "ضمانت اجرای عقد و تعهد " عوض یا عوضین
warranty
U
تضمین تعهد تعهد قانونی
warranties
U
تضمین تعهد تعهد قانونی
joint bond
U
تعهد یا ضمانت مشترک
piracy
U
چاپ کردن تالیف دیگری بدون اجازه تقلید غیر قانونی اثر دیگری privateer
subscribing
U
تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribed
U
تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribes
U
تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribe
U
تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
to lay down a rule
U
قانونی را درست کردن قانونی را وضع نمودن
warranted
U
اجازه قانونی
warrant
U
اجازه قانونی
warranting
U
اجازه قانونی
warrants
U
اجازه قانونی
pre engage
U
ازپیش برای خود تهیه کردن تعهد قبلی کردن
granted
U
واگذار کردن تعهد کردن واگذاری به معنای اعم
grant
U
واگذار کردن تعهد کردن واگذاری به معنای اعم
grants
U
واگذار کردن تعهد کردن واگذاری به معنای اعم
conveyed
U
انتقال مال یا دین به وسیله سند کتبی صلح کردن
conveying
U
انتقال مال یا دین به وسیله سند کتبی صلح کردن
certifies
U
صحت وسقم چیزی را معلوم کردن شهادت کتبی دادن
certifying
U
صحت وسقم چیزی را معلوم کردن شهادت کتبی دادن
conveys
U
انتقال مال یا دین به وسیله سند کتبی صلح کردن
certify
U
صحت وسقم چیزی را معلوم کردن شهادت کتبی دادن
convey
U
انتقال مال یا دین به وسیله سند کتبی صلح کردن
pursues
U
تعاقب کردن تحت تعقیب قانونی قرار دادن دنبال کردن
pursued
U
تعاقب کردن تحت تعقیب قانونی قرار دادن دنبال کردن
pursue
U
تعاقب کردن تحت تعقیب قانونی قرار دادن دنبال کردن
pursuing
U
تعاقب کردن تحت تعقیب قانونی قرار دادن دنبال کردن
to prescribe something
[legal provision]
U
چیزی را تعیین کردن
[تجویز کردن]
[ماده قانونی]
[حقوق]
legalised
U
به طور رسمی شناختن قانونی کردن تصدیق کردن
to press charges against someone
U
ازکسی قانونی شکایت کردن
[کسی را متهم کردن]
standarize
U
با نمونه یا عیار قانونی مطابقت کردن استاندارد کردن
legalises
U
به طور رسمی شناختن قانونی کردن تصدیق کردن
legalizing
U
به طور رسمی شناختن قانونی کردن تصدیق کردن
legalizes
U
به طور رسمی شناختن قانونی کردن تصدیق کردن
legalize
U
به طور رسمی شناختن قانونی کردن تصدیق کردن
legalising
U
به طور رسمی شناختن قانونی کردن تصدیق کردن
to pirate something
U
چیزی را غیر قانونی چاپ کردن
[دو نسخه ای کردن]
legalized
U
به طور رسمی شناختن قانونی کردن تصدیق کردن
guarantee
U
ضمانت کردن
insure
U
ضمانت کردن
guaranteed
U
ضمانت کردن
vouch for
U
ضمانت کردن
answer
U
ضمانت کردن
sponsors
U
ضمانت کردن
vouch
U
ضمانت کردن
sponsoring
U
ضمانت کردن
answering
U
ضمانت کردن
answers
U
ضمانت کردن
guarantees
U
ضمانت کردن
answered
U
ضمانت کردن
sponsor
U
ضمانت کردن
to stand surety for any one
U
ضمانت کسیرا کردن
bail
U
تضمین ضمانت کردن
stand surety for a person
U
ضمانت کسی را کردن
warranted
U
ضمانت کردن مجوز
warrant
U
ضمانت کردن مجوز
act as surety
U
کفالت یا ضمانت کردن
warranting
U
ضمانت کردن مجوز
warrent
U
ضمانت یاتعهد کردن
warrants
U
ضمانت کردن مجوز
underwrite
U
تعهد کردن
covenant
U
تعهد کردن
underwrites
U
تعهد کردن
undertake
U
تعهد کردن
underwriting
U
تعهد کردن
underwritten
U
تعهد کردن
underwrote
U
تعهد کردن
take on
U
تعهد کردن
covenants
U
تعهد کردن
undertaken
U
تعهد کردن
undertakes
U
تعهد کردن
to take on
U
تعهد کردن
sanctioning
U
ضمانت اجرایی معین کردن
to vouch for any one's honesty
U
ضمانت درستی کسی را کردن
sanctioned
U
ضمانت اجرایی معین کردن
sanctions
U
ضمانت اجرایی معین کردن
sanction
U
ضمانت اجرایی معین کردن
guarantee
U
ضمانت نامه تضمین کردن
guaranteed
U
ضمانت نامه تضمین کردن
guarantees
U
ضمانت نامه تضمین کردن
guarantee a contract
U
اجرای قراردادی را ضمانت کردن
leave
U
اجازه مرخصی رها کردن ترک کردن
leaving
U
اجازه مرخصی رها کردن ترک کردن
honours
U
ایفای تعهد کردن
honour
U
ایفای تعهد کردن
honored
U
ایفای تعهد کردن
honoured
U
ایفای تعهد کردن
honoring
U
ایفای تعهد کردن
honouring
U
ایفای تعهد کردن
honors
U
ایفای تعهد کردن
vouch
U
ضمانت کردن مسئول واقع شدن
executes
U
اداره کردن قانونی کردن
executed
U
اداره کردن قانونی کردن
executes
U
قانونی کردن اعدام کردن
execute
U
قانونی کردن اعدام کردن
executing
U
اداره کردن قانونی کردن
execute
U
اداره کردن قانونی کردن
legitimatize
U
قانونی کردن مشروع کردن
executing
U
قانونی کردن اعدام کردن
executed
U
قانونی کردن اعدام کردن
legtimize
U
مشروع کردن قانونی کردن
sign off
U
از زیر بار تعهد یامشارکتی شانه خالی کردن
legitimising
U
قانونی کردن
legalized
U
قانونی کردن
legalised
U
قانونی کردن
legitimization
U
قانونی کردن
legitimized
U
قانونی کردن
legalizing
U
قانونی کردن
legitimises
U
قانونی کردن
legitimizing
U
قانونی کردن
legalises
U
قانونی کردن
legalizes
U
قانونی کردن
legitimize
U
قانونی کردن
legitimised
U
قانونی کردن
legalising
U
قانونی کردن
legitimizes
U
قانونی کردن
legalization
U
قانونی کردن
legalize
U
قانونی کردن
litigates
U
تعقیب قانونی کردن
indicted
U
تعقیب قانونی کردن
indicting
U
تعقیب قانونی کردن
disabling
U
فاقدصلاحیت قانونی کردن
prosecuting
U
تعقیب قانونی کردن
disables
U
فاقدصلاحیت قانونی کردن
sued
U
تعقیب قانونی کردن
disable
U
فاقدصلاحیت قانونی کردن
prosecutes
U
تعقیب قانونی کردن
litigate
U
تعقیب قانونی کردن
suing
U
تعقیب قانونی کردن
sues
U
تعقیب قانونی کردن
indict
U
تعقیب قانونی کردن
prosecute
U
تعقیب قانونی کردن
litigated
U
تعقیب قانونی کردن
sue
U
تعقیب قانونی کردن
prosecuted
U
تعقیب قانونی کردن
litigating
U
تعقیب قانونی کردن
indicts
U
تعقیب قانونی کردن
validating
U
تایید اعتبار قانونی کردن
validate
U
تایید اعتبار قانونی کردن
summoned
U
فراخواندن احضار قانونی کردن
validated
U
تایید اعتبار قانونی کردن
validates
U
تایید اعتبار قانونی کردن
summon
U
فراخواندن احضار قانونی کردن
to pray permission
U
در خواست اجازه کردن
to obtain permission
U
تحصیل اجازه کردن
law
U
قانون مدنی تعقیب قانونی کردن
laws
U
قانون مدنی تعقیب قانونی کردن
misfeasance
U
سوء استفاده کردن ازاقتدار قانونی
to serve a legal p on any one
U
ورقه قانونی بکسی ابلاغ کردن
contract
U
پیمان مقاطعه عقد و پیمان بستن تعهد کردن مقاطعه کردن
pirates
U
از تالیف دیگری استفاده غیر قانونی کردن
pirating
U
از تالیف دیگری استفاده غیر قانونی کردن
pirated
U
از تالیف دیگری استفاده غیر قانونی کردن
pirate
U
از تالیف دیگری استفاده غیر قانونی کردن
take on
<idiom>
U
استخدام کردن،اجازه دادن
to empower somebody to participate
U
به کسی اجازه شرکت کردن دادن
lincense or cence
U
مرخص کردن اجازه استفاده از چیزی
pecuniary liability
U
ضمانت ضمانت جبران خسارت
to pass one's word for another
U
از طرف دیگری قول دادن ضمانت دیگری را کردن
pirated
U
بدون اجازه ناشر یا صاحب حق طبع چاپ کردن
pirating
U
بدون اجازه ناشر یا صاحب حق طبع چاپ کردن
pirate
U
بدون اجازه ناشر یا صاحب حق طبع چاپ کردن
pirates
U
بدون اجازه ناشر یا صاحب حق طبع چاپ کردن
rule of reason
U
تفسیر کردن قانون به طورغیر عادلانه به منظور حفظ بعضی انحصارات غیر قانونی
billeting
U
پروانه ورقه رای را ثبت کردن اجازه نامه جا و خوراک صادرکردن
graceful degradation
U
اجازه دادن به بخشهایی از سیستم برای کار کردن پس از خرابی یک بخش
billets
U
پروانه ورقه رای را ثبت کردن اجازه نامه جا و خوراک صادرکردن
billet
U
پروانه ورقه رای را ثبت کردن اجازه نامه جا و خوراک صادرکردن
CD E
U
فرصتی که اجازه ضبط و پاک کردن داده را از دیسک فشرده میدهد
billeted
U
پروانه ورقه رای را ثبت کردن اجازه نامه جا و خوراک صادرکردن
restricting
U
محدود کردن چیزی . اجازه ادان به اشخاص مشخص برای دستیابی به داده
restricts
U
محدود کردن چیزی . اجازه ادان به اشخاص مشخص برای دستیابی به داده
restrict
U
محدود کردن چیزی . اجازه ادان به اشخاص مشخص برای دستیابی به داده
PID
U
متصل یاد شده به سیستم برای مشخص کردن یا تامین اجازه به کاربران
licenses
U
اجازه از یک تولید کننده به دیگری برای کپی کردن محصولات بدون پرداخت مبلغی
licences
U
اجازه از یک تولید کننده به دیگری برای کپی کردن محصولات بدون پرداخت مبلغی
licence
U
اجازه از یک تولید کننده به دیگری برای کپی کردن محصولات بدون پرداخت مبلغی
authorization to copy
U
اجازه ناشر نرم افزار به کاربر برای کپی کردن از برنامه در تعدادی معین
personal
U
متصل یا وصل در سیستم برای مشخص کردن یا تامین اجازه برای کاربر
privacy act of
قانونی که در کنگره آمریکا برای منظم کردن ذخیره داده در پایگاه های داده آژانس فدرالی به تصویب رسید
conferencing
U
اتصال چندین کامپیوتر وترمینال به هم برای اجازه دادن به گروهی از کاربران برای ارتباط برقرار کردن
written
U
کتبی
automatic release date
U
تاریخ انقضای عمر قانونی وسایل سررسید عمر قانونی
flattest
U
برنامه پایگاه داده که به دادههای رابط های اجازه نمیدهند. و فقط اجازه ذخیره داده در یک فایل میدهد
flat
U
برنامه پایگاه داده که به دادههای رابط های اجازه نمیدهند. و فقط اجازه ذخیره داده در یک فایل میدهد
communication
U
بافری در گیرنده که به یک وسیله جانبی کند اجازه قبول داده از یک وسیله جانبی سریع میدهد بدون کم کردن سرعت
clearance
U
اجازه ترخیص اجازه نامه
deposition
U
گواهی کتبی
depositions
U
گواهی کتبی
documentary evidence
U
دلیل کتبی
termination notice
U
استعفای کتبی
round robin
U
درخواست کتبی
written evidence
U
دلیل کتبی
to write an exam
U
امتحان کتبی نوشتن
to do a test
U
امتحان کتبی نوشتن
serve notice on
U
اخطار کتبی دادن به
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com