English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (23 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
allow U اجازه دادن ستودن
allowing U اجازه دادن ستودن
allows U اجازه دادن ستودن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
consent U اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consents U اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consenting U اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consented U اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
authorizes U اجازه دادن
go through <idiom> U اجازه دادن
grant U اجازه دادن
allow U اجازه دادن
let U اجازه دادن
have it <idiom> U اجازه دادن
authorizing U اجازه دادن
take in <idiom> U اجازه دادن
permitting U اجازه دادن
permits U اجازه دادن
authorize U اجازه دادن
lincense or cence U اجازه دادن
to allow U اجازه دادن
authorising U اجازه دادن
authorises U اجازه دادن
permit U اجازه دادن
to admit of U اجازه دادن
letting U اجازه دادن
grants U اجازه دادن
allowance U اجازه دادن
allowances U اجازه دادن
suffers U اجازه دادن
granted U اجازه دادن
grant U اجازه دادن
suffer U اجازه دادن
lets U اجازه دادن
suffered U اجازه دادن
authorisations U اختیاردادن اجازه دادن
let by U اجازه رد شدن دادن
licenses U اجازه رفتن دادن
licence U اجازه رفتن دادن
thole U گذاردن اجازه دادن
give out <idiom> U اجازه فرار دادن
licences U اجازه رفتن دادن
enters U اجازه دخول دادن
keep the ball rolling <idiom> U اجازه فعالیت دادن
licensing U اجازه رفتن دادن
keep the home fires burning <idiom> U اجازه ادامه دادن
authorization U اختیاردادن اجازه دادن
let someone through U اجازه ورود دادن
keep someone on <idiom> U اجازه همکاری دادن
enter U اجازه دخول دادن
to permit oneself U بخود اجازه دادن
license U اجازه رفتن دادن
to let in U اجازه دخول دادن
let in U اجازه دخول دادن
entered U اجازه دخول دادن
let out U اجازه بیرون امدن دادن
to permit somebody something U به کسی اجازه چیزی را دادن
to give a U اجازه حضوردادن گوش دادن
take on <idiom> U استخدام کردن،اجازه دادن
lincense U اجازه یا پروانه یا امتیاز دادن به
give oneself up to <idiom> U اجازه خوشی را به کسی دادن
to license a book U اجازه چاپ کتابی را دادن
to license a play U اجازه نمایش داستانی را دادن
authorizes U اجازه دادن برای انجام کاری
authorizing U اجازه دادن برای انجام کاری
frank U اجازه عبور دادن مجانا فرستادن
franked U اجازه عبور دادن مجانا فرستادن
to let out U اجازه برون امدن دادن اشکارساختن
franker U اجازه عبور دادن مجانا فرستادن
frankest U اجازه عبور دادن مجانا فرستادن
franking U اجازه عبور دادن مجانا فرستادن
to let it get to that point U اجازه دادن که به آنجا [موقعیتی] برسد
franks U اجازه عبور دادن مجانا فرستادن
authorize U اجازه دادن برای انجام کاری
authorises U اجازه دادن برای انجام کاری
authorising U اجازه دادن برای انجام کاری
to empower somebody to participate U به کسی اجازه شرکت کردن دادن
give free rein to <idiom> U اجازه حرکت یا انجام کاری را دادن
authorises U اجازه دادن به کسی برای انجام کاری
authorize U اجازه دادن به کسی برای انجام کاری
authorising U اجازه دادن به کسی برای انجام کاری
authorizing U اجازه دادن به کسی برای انجام کاری
authorizes U اجازه دادن به کسی برای انجام کاری
graceful degradation U اجازه دادن به بخشهایی از سیستم برای کار کردن پس از خرابی یک بخش
flowchart U صفحه پلاستیکی با نشانههای بریده شده موقت برای اجازه دادن به نشانه ها تا به آسانی و به سرعت رسم شوند
flow diagram U صفحه پلاستیکی با نشانههای بریده شده موقت برای اجازه دادن به نشانه ها تا به آسانی و به سرعت رسم شوند
finder U واسط کاربر گرافیکی به Macintosh اجازه دادن به کابر به مشاهده فایل ها و شروع برنامههای کاربردی با استفاده از Mouse
praised U ستودن
eulogised U ستودن
praising U ستودن
adored U ستودن
adoring U ستودن
glorifying U ستودن
glorify U ستودن
glorifies U ستودن
commends U ستودن
eulogises U ستودن
praises U ستودن
eulogizing U ستودن
adore U ستودن
eulogized U ستودن
praise U ستودن
adores U ستودن
eulogising U ستودن
eulogize U ستودن
to crack up U ستودن
eulogizes U ستودن
commending U ستودن
panegyrize U ستودن
extols U ستودن
applauds U ستودن
write up U ستودن
write-up U ستودن
write-ups U ستودن
applauding U ستودن
applauded U ستودن
to write up U ستودن
applaud U ستودن
extol U ستودن
extolled U ستودن
commend U ستودن
extolling U ستودن
commended U ستودن
adulate U چاپلوسانه ستودن
preconize U نزدهمه ستودن
to plaster any one with praise U کسیرا زیاد ستودن
to preach up U ستودن یا ستایش کردن
conferencing U اتصال چندین کامپیوتر وترمینال به هم برای اجازه دادن به گروهی از کاربران برای ارتباط برقرار کردن
electronic cottage U مفهوم اجازه دادن به کارگران برای اینکه در خانه بمانند و کارها را توسط بکارگیری ترمینالهای کامپیوتر که به یک دفترمرکزی متصل میباشد انجام دهند
flattest U برنامه پایگاه داده که به دادههای رابط های اجازه نمیدهند. و فقط اجازه ذخیره داده در یک فایل میدهد
flat U برنامه پایگاه داده که به دادههای رابط های اجازه نمیدهند. و فقط اجازه ذخیره داده در یک فایل میدهد
exquatur U اجازه اقدام دادن به کنسول منظور اجازهای است که به کنسول داده میشود تا به وفایف خود عمل کند
clearance U اجازه ترخیص اجازه نامه
emulation U رفتار یک چاپگر یا کامپیوتر که دقیقاگ مشابه دیگری باشد و به برنامههای مشابه اجازه اجرا و به دادههای مشابه اجازه پردازش می دهند
cry up U نزد عموم ارج ومنزلت یافتن زیاد ستودن
c U استفاده از سیستم کامپیوتری برای اجازه دادن به کاربران برای ارسال و دریافت پیام از سایر کاربران
prior admission U اجازه پرواز قبلی هوایی اجازه عبور قبلی
reducing U تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduces U تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduce U تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
permits U اجازه
permit U اجازه
ok U اجازه
authorisations U اجازه
permitting U اجازه
warrent U اجازه
approval U اجازه
by permission of U با اجازه
authority U اجازه
unauthorized U بی اجازه
leaving U اجازه
leave U اجازه
liberty U اجازه
okay U اجازه
liberties U اجازه
fiat U اجازه
licensing U اجازه
licenses U اجازه
licensure U اجازه
license U اجازه
permission U اجازه
ratification U اجازه
fiats U اجازه
authorization U اجازه
licence U اجازه
licences U اجازه
search warrants U اجازه تفتیش
search warrant U اجازه تفتیش
letter of attorney U اجازه نامه
warranties U تعهدنامه اجازه
passed U اجازه عبور
power of attorney U اجازه نامه
certificate of authority U اجازه نامه
full power of attorney U اجازه نامه
transit bill U اجازه عبور
power of authority U اجازه نامه
pass U اجازه عبور
acquisition authority U اجازه خرید
power of procuration U اجازه نامه
feu U اجازه همیشگی
clearance U اجازه زدودگی
to obtain permission U اجازه گرفتن
conge U اجازه عبور
passport U اجازه مسافرت
passports U اجازه مسافرت
to permit oneself U اجازه خواستن
access U اجازه دخول
accessed U اجازه دخول
accesses U اجازه دخول
accessing U اجازه دخول
by your leave U با اجازه شما
passes U اجازه عبور
warrant of attorney U اجازه نامه
approach clearance U اجازه فرود
approach clearance U اجازه تقرب
warrant U اجازه قانونی
warranted U اجازه قانونی
flight clearance U اجازه پرواز
without a by your leave U بی اجازه بی خداحافظی
token U اجازه ورود
warranting U اجازه قانونی
warrants U اجازه قانونی
tokens U اجازه ورود
passage U اجازه عبور
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com