Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Careers
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
audience
U
اجازه حضور
audiences
U
اجازه حضور
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
early token release
U
در شبکه FDDI یا Ring-Token سیستمی که به دو Token اجازه حضور در شبکه حلقهای میدهد که مناسب برای وقتی است که ترافیک خط بالا است
Other Matches
flattest
U
برنامه پایگاه داده که به دادههای رابط های اجازه نمیدهند. و فقط اجازه ذخیره داده در یک فایل میدهد
flat
U
برنامه پایگاه داده که به دادههای رابط های اجازه نمیدهند. و فقط اجازه ذخیره داده در یک فایل میدهد
clearance
U
اجازه ترخیص اجازه نامه
emulation
U
رفتار یک چاپگر یا کامپیوتر که دقیقاگ مشابه دیگری باشد و به برنامههای مشابه اجازه اجرا و به دادههای مشابه اجازه پردازش می دهند
presence
U
حضور
attendance
U
حضور
attendances
U
حضور
tendance
U
حضور
in the presence of ...
U
در حضور ...
prior admission
U
اجازه پرواز قبلی هوایی اجازه عبور قبلی
common sense
U
حضور ذهن
roll call
U
حضور و غیاب
attends
U
حضور داشتن
attending
U
حضور داشتن
attend
U
حضور داشتن
tact
U
حضور ذهن
savoir faire
U
حضور ذهن
presence of mind
U
حضور ذهن
immanence
U
حضور درهمه جا
before the jvdges
U
در حضور قاضی
in your presence
U
در حضور شما
presentment
U
بیان حضور
immanency
U
حضور درهمه جا
non attendance
U
عدم حضور
in my presence
U
در حضور من
[حقوق]
non appearance
U
عدم حضور در
non attandance
U
عدم حضور
to put in an appearance
U
حضور بهم رساندن
arrivals
U
حضور در خدمت فرستی
to request the company of:
U
حضور کسی را خواستن
arrival
U
حضور در خدمت فرستی
ubiquity
U
حضور در همه جا در یک وقت
immediacy
U
اگاهی حضور ذهن
presence
[of somebody]
U
حضور
[کسی]
[حقوق]
coram judice
U
در حضور قاضی اصاع
roll call
U
حضور و غیاب سازمانی
omnipresence
U
حضور در همه جا در ان واحد
pluripresence
U
حضور در چند جا در یک زمان
process
U
تکلیف به حضور کردن
processes
U
تکلیف به حضور کردن
absence of mind
U
عدم حضور ذهن
call the roll
U
حضور و غیاب کردن
locus standi
U
حق حضور در دادگاه یامجلس
to make ones a
U
حضور بهم رساندن
libation
U
تقدیم شراب به حضور خدایان
Is my presence absolutely necessary?
U
آیا حضور من لازم است؟
sit-ins
U
حضور درمحلی بعنوان اعتراض
sit-in
U
حضور درمحلی بعنوان اعتراض
sit in
U
حضور درمحلی بعنوان اعتراض
bases boaded
U
ضربه با حضور بازیگران درپایگاههای 1 و 2 و 3
libations
U
تقدیم شراب به حضور خدایان
show up
U
حاضر شدن حضور یافتن
to bring somebody before the judge
U
کسی را در حضور قاضی آوردن
to bring the matter before a court
[the judge]
U
دعوایی را در حضور قاضی آوردن
assists
U
حضور بهم رساندن توجه کردن
your presence is requested
U
خواهشمند است حضور بهم رسانید
to be in attendance
[at an event]
U
حضور داشتن
[در مراسمی ]
[اصطلاح رسمی]
attendance of a doctor
U
حضور پزشک روی رینگ بوکس
recusance
U
سرپیچی امتناع از حضور در مجالس عبادت
bases empty
U
ضربه بدون حضور بازیگر درپایگاهها
assisting
U
حضور بهم رساندن توجه کردن
recusancy
U
سرپیچی امتناع از حضور در مجالس عبادت
assist
U
حضور بهم رساندن توجه کردن
assisted
U
حضور بهم رساندن توجه کردن
subpoenaing
U
کتبا" کسی را به دادگاه یا به حضور مامورتحقیق فراخواندن
subpoenaed
U
کتبا" کسی را به دادگاه یا به حضور مامورتحقیق فراخواندن
subpoena
U
کتبا" کسی را به دادگاه یا به حضور مامورتحقیق فراخواندن
subpoenas
U
کتبا" کسی را به دادگاه یا به حضور مامورتحقیق فراخواندن
preconceptions
U
عقیده از قبل تشکیل شده حضور پیش از وقت
preconception
U
عقیده از قبل تشکیل شده حضور پیش از وقت
banc
U
جلسهای که با حضور کلیه قضات یک دادگاه تشکیل شود
barrister
U
وکیل مدافع وکیلی که حق حضور دردادگاه و دفاع شفاهی را دارد
nonduty status
U
حالت یا وضعیت بدون کاری عدم حضور در سر خدمت معلق
barristers
U
وکیل مدافع وکیلی که حق حضور دردادگاه و دفاع شفاهی را دارد
appearance money
U
پولی که به افراد مشهور برای حضور در محافل پرداخت میشود
nuncupative will
U
وصیتی که ابتدا در حضور عدهای ازشهود اعلام و متعاقبا"نوشته میشود
time card
U
کارتی که ساعت حضور وغیاب کارگر روی ان قید میشود گاه برگ
two man rule
U
قانون حضور یاتصویب دونفره یا تصویب به وسیله دونفر برای انجام کار
arrival
U
زمان حضور زمان رسیدن
arrivals
U
زمان حضور زمان رسیدن
ratification
U
اجازه
permitting
U
اجازه
permit
U
اجازه
permits
U
اجازه
licence
U
اجازه
licensing
U
اجازه
license
U
اجازه
fiat
U
اجازه
fiats
U
اجازه
licensure
U
اجازه
ok
U
اجازه
authorisations
U
اجازه
authorization
U
اجازه
liberties
U
اجازه
warrent
U
اجازه
liberty
U
اجازه
licences
U
اجازه
licenses
U
اجازه
leaving
U
اجازه
permission
U
اجازه
by permission of
U
با اجازه
approval
U
اجازه
unauthorized
U
بی اجازه
leave
U
اجازه
authority
U
اجازه
okay
U
اجازه
statute of fraud
U
قوانین ضد کلاهبرداری قوانینی که در سال 7761میلادی در زمان چارلزیازدهم در انگلستان به تصویب رسید و هدف اصلی ان جلوگیری از گواهی دروغ و پیمان شکنی و استفاده نامشروع از عدم حضور ذهن گواهان در محکمه بود
authorizations
U
اختیار اجازه
billet
U
اجازه نامه
have it
<idiom>
U
اجازه دادن
billeted
U
اجازه نامه
go through
<idiom>
U
اجازه دادن
billeting
U
اجازه نامه
billets
U
اجازه نامه
passage
U
اجازه عبور
passages
U
اجازه عبور
let
U
اجازه دادن
licensable
U
قابل اجازه
acquisition authority
U
اجازه خرید
consents
U
رضا اجازه
full power of attorney
U
اجازه نامه
take in
<idiom>
U
اجازه دادن
letting
U
اجازه دادن
grant
U
اجازه دادن
lets
U
اجازه دادن
granted
U
اجازه دادن
grants
U
اجازه دادن
warranties
U
تعهدنامه اجازه
warranty
U
تعهدنامه اجازه
lincense or cence
U
اجازه دادن
tokens
U
اجازه ورود
token
U
اجازه ورود
authorises
U
اجازه دادن
to beg leave
U
اجازه رفتن
to ask permission
U
اجازه خواستن
authorising
U
اجازه دادن
to admit of
U
اجازه دادن
authorize
U
اجازه دادن
authorizes
U
اجازه دادن
authorizing
U
اجازه دادن
searcher warrant
U
اجازه تفتیش
warrant
U
اجازه قانونی
searcher warrant
U
اجازه بازرسی
warranted
U
اجازه قانونی
warranting
U
اجازه قانونی
warrants
U
اجازه قانونی
to obtain permission
U
اجازه گرفتن
to permit oneself
U
اجازه خواستن
clearance
U
اجازه زدودگی
without a by your leave
U
بی اجازه بی خداحافظی
accessing
U
اجازه دخول
transit bill
U
اجازه عبور
certificate of authority
U
اجازه نامه
accesses
U
اجازه دخول
accessed
U
اجازه دخول
access
U
اجازه دخول
suffer
U
اجازه دادن
suffered
U
اجازه دادن
suffers
U
اجازه دادن
permissive
U
اجازه دهنده
may i take it please
U
اجازه می فرمایید
passports
U
اجازه مسافرت
passport
U
اجازه مسافرت
connivance
U
اجازه ضمنی
allow
U
اجازه دادن
to allow
U
اجازه دادن
grant
U
اجازه دادن
forbids
U
اجازه ندادن
forbid
U
اجازه ندادن
allowances
U
اجازه دادن
allowance
U
اجازه دادن
if you please
U
با اجازه شما
by your leave
U
با اجازه شما
passes
U
اجازه عبور
passed
U
اجازه عبور
pass
U
اجازه عبور
conge
U
اجازه عبور
license
U
اجازه نامه
licensing
U
اجازه نامه
permit
U
اجازه دادن
permits
U
اجازه دادن
permitting
U
اجازه دادن
feu
U
اجازه همیشگی
flight clearance
U
اجازه پرواز
search warrant
U
اجازه تفتیش
search warrants
U
اجازه تفتیش
consenting
U
رضا اجازه
letter of attorney
U
اجازه نامه
approach clearance
U
اجازه تقرب
approach clearance
U
اجازه فرود
releases
U
اجازه صدور
inofficial
U
بدون اجازه
released
U
اجازه صدور
release
U
اجازه صدور
authority
U
توانایی اجازه
authority
U
اجازه اعتبار
imprimatur
U
اجازه چاپ
power of authority
U
اجازه نامه
warrant of attorney
U
اجازه نامه
power of procuration
U
اجازه نامه
Recent search history
Forum search
There is no search result on forum.
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com