Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
Please let me take a share in the expenses.
U
اجازه بدهید منهم قسمتی از هزینه را بدهم
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Let me back up and explain how ...
U
به من اجازه بدهید از اول داستان در گذشته شروع بکنم و توضیح بدهم که چطور ...
Please let me give you a lift (ride).
U
اجازه بدهید سوارتان کنم
Can you give me an estimate?
U
ممکن است یک برآورد هزینه به من بدهید؟
Allow me to chew it over in my mind .
U
اجازه بدهید دراین باره فکر کنم
profit centre
U
قسمتی از سازمان که مسئولیت محاسبه هزینه هاو درامدها را به عهده دارد
i have as many books as you
U
کتاب شما دارید منهم دارم
shank
U
ضربه زدن به توپ با قوزک یاکنار پا ضربه زدن به گوی باعقب چوب گلف یا بدنه ان قسمتی از لنگر که طناب به ان وصل شود قسمتی از قلاب ماهیگیری بین سوراخ وانحنا
How much is that?
U
چقدر بدهم؟
i cannot positively promise
U
نمیتوانم قول قطعی بدهم
i cannot say him nay
U
نمتوانم پاسخ رد به او بدهم نمیتوانم به او
I'd like to leave my luggage, please.
من می خواهم اسباب و اثاثیه ام را تحویل بدهم.
Where can I get my car washed?
کجا میتوانم اتومبیلم را بدهم بشویند؟
It goes against the grain to pay these sums (that kind of money).
U
من که زورم می آید ازاین پولها بدهم
I can't go on any longer.
U
من دیگر نمی توانم ادامه بدهم.
It would not be proper for me to give you that information.
U
درست نیست که من این اطلاعات را به شما بدهم.
I want to leave the car in the railway station
U
من میخواهم اتومبیل را در ایستگاه قطار تحویل بدهم.
That won't work with me!
U
من حاضر نیستم این کار را انجام بدهم!
It doesn't fly with me
[American E]
[colloquial]
U
من حاضر نیستم این کار را انجام بدهم!
I don't want to say anything about that.
U
من نمی خواهم در باره آن مورد نظری بدهم.
I cannot square it with my conscience to ...
U
من این را نمی توانم به وجدانم وفق بدهم ...
cost center
U
قسمت هزینه در یک موسسه واحدی در یک موسسه که وفیفه اش تعیین قیمت کالا ازطریق توزیع و سرشکن کردن هزینه هاست
rub it in
U
به خوردش بدهید
oyez
U
گوش بدهید
send a letter
U
کاغذ بدهید
I had no opportunity to discuss the matter .
U
فرصت نشد که موضوع را مورد بحث قرار بدهم
flattest
U
برنامه پایگاه داده که به دادههای رابط های اجازه نمیدهند. و فقط اجازه ذخیره داده در یک فایل میدهد
flat
U
برنامه پایگاه داده که به دادههای رابط های اجازه نمیدهند. و فقط اجازه ذخیره داده در یک فایل میدهد
hsd it out
U
بدهید دندان را بکنند
Go ahead!
U
انجام بدهید دیگه!
give it a twist
U
انرا پیچ بدهید
give your v to
U
برای اورای بدهید
had it trans ted
U
بدهید ترجمه کنند
go head
U
ادامه بدهید بفرماید
PLease let me know(notiffy me).
U
لطفا" به من خبر بدهید
pay a way the sheet
U
کاغذ را بدهید بیاید
listen to me
U
بمن گوش بدهید
muster up your courage
U
جرات بخود بدهید
clearance
U
اجازه ترخیص اجازه نامه
Please answer the telephone.
U
لطفا" جواب تلفن را بدهید
Press the elevator button.
U
تکمه آسانسور رافشار بدهید
Please give me this one .
U
این یکی را لطفا" بدهید
thank tou for that book
U
خواهش دارم ان کتاب را به من بدهید
Please give me four more.
U
چهار تای دیگر به من بدهید
Keep moving!
U
ادامه بده
[بدهید ]
به راه!
lighterage
U
هزینه دوبه هزینه بارگیری و تخلیه کشتی توسط دوبه
Can you give me the key, please?
U
لطفا ممکن است کلید را به من بدهید؟
Two coffees please .
U
لطفا" دو فنجان قهوه بیاورید ( بدهید )
Can you lend me ...
آیا ممکن است ... را به من امانت بدهید؟
Can you give me a heads up?
<idiom>
آیا میتوانید قبلش به من خبر بدهید؟
Please give the other foot .
لنگه دیگه این کفش را بدهید.
emulation
U
رفتار یک چاپگر یا کامپیوتر که دقیقاگ مشابه دیگری باشد و به برنامههای مشابه اجازه اجرا و به دادههای مشابه اجازه پردازش می دهند
repondez s'il vous plait
[RSVP]
U
لطفا پاسخ بدهید
[به دعوت نوشته شده ای]
Clinch the deal while the concerned party is stI'll keen
U
تا طرف گرم است معامله را انجام بدهید
Can you get it repaired?
U
آیا ممکن است آن را بدهید تعمیر کنند؟
please reply
U
لطفا پاسخ بدهید
[به دعوت نوشته شده ای]
Could you clarify that for me?
U
می توانید توضیح بدهید که موضوع از چه قرار است؟
midnight
U
فرمان از کنترل نزدیک به دورتغییر فرکانس بدهید دررهگیری هوایی
Could we have a plate for the child?
U
آیا ممکن است بشقابی برای بچه مان به ما بدهید؟
prior admission
U
اجازه پرواز قبلی هوایی اجازه عبور قبلی
What should I do when I get the following message: The connection to the server has failed
U
چکاری لازم هست انجام بدهم وقتی که پیغام زیر را دریافت کردم: ارتباط با سرور میسر نمیباشد؟
Can you show me on the map where I am?
U
آیا ممکن است به من روی نقشه نشان بدهید که کجا هستم؟
cost contract
U
قرارداد مربوط به پرداخت هزینه ها قرارداد هزینه
economic of scale
U
کاهش دادن هزینه ها کاهش یافتن هزینه ها
how much do i owe you
U
چقدر بشما بدهکار هستم چقدرباید بشما بدهم چقدرطلب شمامیشود
cost accounts
حساب های هزینه یابی حساب هزینه ای حساب مخارج
marginal cost pricing
U
قیمت گذاری بر مبنای هزینه نهائی قیمت معادل هزینه نهائی
capacity cost
U
هزینه تولید وقتی که واحدتولید کننده حداکثر فرفیت خودرا برای تولید به کار برد هزینه تولید با حداکثر فرفیت
portions
U
قسمتی
triplex
U
سه قسمتی
portion
U
قسمتی
partite
U
قسمتی
triploidy
U
سه قسمتی
double cloister
U
راهرو دو قسمتی
partial
U
بخشی قسمتی
spirit de corps
U
حمیت قسمتی
spirit de corps
U
روحیه قسمتی
sectors
U
قسمتی ازجبهه
esprit
U
حمیت قسمتی
tripartition
U
سه قسمتی کردن
triploid
U
سه قسمتی سه بخشی
flattest
U
قسمتی از یک عمارت
spirit
U
حمیت قسمتی
spiriting
U
حمیت قسمتی
pate
U
سر یا قسمتی از سرانسان
sector
U
قسمتی ازجبهه
plank
U
قسمتی ازبرنامه
legs
U
قسمتی از مسابقه
split second
U
قسمتی از ثانیه
leg
U
قسمتی از مسابقه
another guess
U
قسمتی دیگر
esprit de corps
U
حمیت قسمتی
esprit de corps
U
روحیه قسمتی
haxamerous
U
شش بخشی شش قسمتی
flat
U
قسمتی از یک عمارت
rebates
U
پرداخت قسمتی از بدهی
neck of the woods
<idiom>
U
ناحیه یا قسمتی از کشور
modules
U
قسمتی از سفینه فضایی
winging
U
قسمتی از یک بخش یا ناحیه
rebate
U
پرداخت قسمتی از بدهی
wing
U
قسمتی از یک بخش یا ناحیه
module
U
قسمتی از سفینه فضایی
lobotomies
U
برش قسمتی از مغز
lobotomy
U
برش قسمتی از مغز
section charge
U
خرج چند قسمتی
fraction
U
کسر درصدی از قسمتی از
helmeted
U
دارای قسمتی که مانندخودباشد
ram's horn
U
قسمتی ازاستحکامات خندق
part
[ial]
payment of a fine
U
پرداخت قسمتی از جریمه
aliquot part charge
U
خرج چند قسمتی
march unit
U
قسمتی ازستون راهپیمایی
creases
U
قسمتی از زمین کریکت
creased
U
قسمتی از زمین کریکت
crease
U
قسمتی از زمین کریکت
creasing
U
قسمتی از زمین کریکت
striking out pleading
U
حذف قسمتی از مدافعات
fractions
U
کسر درصدی از قسمتی از
expansion joint
U
اتصال چند قسمتی
zapping
U
پاک نمودن قسمتی از برنامه
baron
U
شخص مهم وبرجسته در هر قسمتی
zapped
U
پاک نمودن قسمتی از برنامه
zaps
U
پاک نمودن قسمتی از برنامه
pneumonectomy
U
قطع وبرداشتن ریه با قسمتی از ان
fractional damage
U
خسارت وارده به قسمتی از وسیله
barons
U
شخص مهم وبرجسته در هر قسمتی
displacement hull
U
قسمتی از بدنه قایق که در اب می ماند
freeboard
U
قسمتی از قایق که بیرون اب است
zap
U
پاک نمودن قسمتی از برنامه
whips
U
پوشاندن قسمتی از کمان بانخ
hash mark
U
قسمتی از زمین پس از عبوراز خط یک یاردی
aliquot propelling charge
U
خرج پرتاب چند قسمتی
whip
U
پوشاندن قسمتی از کمان بانخ
aft flap
آخرین قسمت فلپهای سه قسمتی
group rendezvous
U
نقطه الحاق گروهی یا قسمتی
slot charter
U
اجاره قسمتی از وسیله نقلیه
lobectomy
U
برداشتن قسمتی ازیک عضو
whipped
U
پوشاندن قسمتی از کمان بانخ
neck
U
قسمتی از سر چوب گلف ولاکراس
necks
U
قسمتی از سر چوب گلف ولاکراس
contract termination
U
فسخ یا خاتمه تمام یا قسمتی از قرارداد
dairy
U
قسمتی ازمزرعه که لبنیات تهیه میکند
tail skid
U
قسمتی که وزن دم هواپیما رامتحمل میشود
table flap
U
قسمتی از میزکه خوابانیده یابلند میشود
alethiology
U
قسمتی از منطق که باحقیقت سروکار دارد
flushes
U
خالی کردن قسمتی از حافظه و محتویات ان
flushing
U
خالی کردن قسمتی از حافظه و محتویات ان
cymric
U
وابسته به سیمر قسمتی ازبریتانیای کبیر
saddleback
U
قسمتی از پشته کوه که مانندزین گاواست
dairies
U
قسمتی ازمزرعه که لبنیات تهیه میکند
fat bits
U
بزرگ کردن قسمتی از صفحه نمایش
gastrectomy
U
عمل برداشتن تمام یا قسمتی از معده
crops
U
حذف قسمتی از یک تصویر درگرافیکهای کامپیوتری
open ice
U
قسمتی از محوطه بازی که حریف در ان نیست
cropped
U
حذف قسمتی از یک تصویر درگرافیکهای کامپیوتری
flush
U
خالی کردن قسمتی از حافظه و محتویات ان
paleocene
U
قسمتی از دوران سوم زمین شناسی
judea
U
یهودیه که قسمتی از جنوب فلسطین بوده
crop
U
حذف قسمتی از یک تصویر درگرافیکهای کامپیوتری
lectionary
U
ایات منتخبه یا قسمتی از کتاب مقدس
faubourg
U
قسمتی ازشهر که بیرون دروازه باشد
You need to take care to differentiate between facts and opinions
[ differentiate facts from opinions]
.
U
شماها باید به فرق بین حقایق و نظرات توجه بکنید
[حقایق را از نظرات تشخیص بدهید]
.
beavers
U
قسمتی از کلاه خود که پایین صورت را میپوشاند
scraps
U
عکس یا قسمتی از کتاب یا روزنامه که بریده شده
headstock
U
قسمتی ازماشین که میله گردندهای روی ان قرارمیگیرد
scrapping
U
عکس یا قسمتی از کتاب یا روزنامه که بریده شده
scrapped
U
عکس یا قسمتی از کتاب یا روزنامه که بریده شده
scrap
U
عکس یا قسمتی از کتاب یا روزنامه که بریده شده
targum
U
ترجمه زبان ارامی قسمتی از عهد عتیق
skip
U
ازقلم اندازی سفید گذاردن قسمتی ازنقاشی
back order
U
قسمتی از کالای مشتری که به علتی تحویل نشده
leg side
U
قسمتی از زمین کریکت شامل محل توپزن
main yard
U
قسمتی از عرشه که بادبان اصلی در ان واقع است
footprint
U
قسمتی از سطح لاستیک که بامسیر تماس دارد
footprints
U
قسمتی از سطح لاستیک که بامسیر تماس دارد
baying
U
قسمتی از پل شناور که بین دو پانتون قرار دارد
bays
U
قسمتی از پل شناور که بین دو پانتون قرار دارد
entablature
U
قسمتی از سر ستون که شامل کتیبه وگلویی است
dower
U
قسمتی ازدارایی مرد که پس از فوتش به همسر وی می رسد
fermata
U
تطویل وکشش قسمتی ازموسیقی توسط نوازنده
warheads
U
قسمتی از موشک که حاوی مواد منفجره میباشد
warhead
U
قسمتی از موشک که حاوی مواد منفجره میباشد
parishes
U
قسمتی از شهرستان که کلیسا و کشیش جداگانه دارد
parish
U
قسمتی از شهرستان که کلیسا و کشیش جداگانه دارد
beaver
U
قسمتی از کلاه خود که پایین صورت را میپوشاند
descender
U
قسمتی از حروف کوچک که پایین تر از خط شروع می شوند
accessory of section
U
قسمتی از موتور که متعلقات روی ان نصب شود
bay
U
قسمتی از پل شناور که بین دو پانتون قرار دارد
skipped
U
ازقلم اندازی سفید گذاردن قسمتی ازنقاشی
skips
U
ازقلم اندازی سفید گذاردن قسمتی ازنقاشی
bayed
U
قسمتی از پل شناور که بین دو پانتون قرار دارد
vacuity
U
قسمتی از بشکه یا هر فرف دیگری که خالی باشد
poked
U
فرمان ذخیره قسمتی ازاطلاعات در یک مکان بخصوص
slab
U
گروه کوچکی از ارقام باینری قسمتی از یک WORD
poke
U
فرمان ذخیره قسمتی ازاطلاعات در یک مکان بخصوص
pokes
U
فرمان ذخیره قسمتی ازاطلاعات در یک مکان بخصوص
poking
U
فرمان ذخیره قسمتی ازاطلاعات در یک مکان بخصوص
almonry
U
[قسمتی از ساختمان که خیرات و صدقات را در آنجا می دادند.]
slabs
U
گروه کوچکی از ارقام باینری قسمتی از یک WORD
wrists
U
قسمتی لباس یا دستکش که مچ دست رامی پوشاند
appendix
U
قسمتی در انتهای کتاب حاوی اطلاعات اضافی
wrist
U
قسمتی لباس یا دستکش که مچ دست رامی پوشاند
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com