Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
give someone the green light
<idiom>
U
اجازه ادامه به کار رادادن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
keep the home fires burning
<idiom>
U
اجازه ادامه دادن
snapping
U
باخشونت حکمی رادادن
snaps
U
باخشونت حکمی رادادن
snapped
U
باخشونت حکمی رادادن
snap
U
باخشونت حکمی رادادن
to stand treat
U
هزینه مهمانی یا سواری رادادن
To take the salute.
U
جواب سلام ( نظامی ) رادادن
hold over
U
به تصرف ملک ادامه دادن ادامه دادن
flat
U
برنامه پایگاه داده که به دادههای رابط های اجازه نمیدهند. و فقط اجازه ذخیره داده در یک فایل میدهد
flattest
U
برنامه پایگاه داده که به دادههای رابط های اجازه نمیدهند. و فقط اجازه ذخیره داده در یک فایل میدهد
clearance
U
اجازه ترخیص اجازه نامه
emulation
U
رفتار یک چاپگر یا کامپیوتر که دقیقاگ مشابه دیگری باشد و به برنامههای مشابه اجازه اجرا و به دادههای مشابه اجازه پردازش می دهند
prior admission
U
اجازه پرواز قبلی هوایی اجازه عبور قبلی
continuation line
U
خط ادامه
continuance
U
ادامه
continuation
U
ادامه
going on
U
ادامه
resumption
U
ادامه
hold good
<idiom>
U
ادامه دادن
keep up
<idiom>
U
ادامه دادن
keep on
U
ادامه دادن
further
U
ادامه دادن
hold on
U
ادامه دادن
take up
U
ادامه دادن
run on
U
ادامه دادن
bring on
U
ادامه دادن
to carry on
U
ادامه دادن
furthers
U
ادامه دادن
to drag on or out
U
ادامه دادن
to take up
U
ادامه دادن
extend
U
ادامه دادن
extending
U
ادامه دادن
furthered
U
ادامه دادن
furthering
U
ادامه دادن
extends
U
ادامه دادن
to keep on
U
ادامه دادن
to run on
U
ادامه داشتن
over run
U
ادامه به کاردادن
go along
<idiom>
U
ادامه دادن
go on
<idiom>
U
ادامه دادن
hang on
<idiom>
U
ادامه دادن
continuable
U
قابل ادامه
continuative
U
ادامه دهنده
discontinuation
U
عدم ادامه
discontinuance
U
عدم ادامه
continue statement
U
حکم ادامه
discontinuing
U
ادامه ندادن
discontinues
U
ادامه ندادن
discontinued
U
ادامه ندادن
discontinue
U
ادامه ندادن
reopens
U
ادامه دادن
reopening
U
ادامه دادن
reopened
U
ادامه دادن
reopen
U
ادامه دادن
keeps
U
ادامه دادن
keep
U
ادامه دادن
continuation card
U
کارت ادامه
carry on
U
ادامه دادن
continues
U
ادامه دادن
continue
U
ادامه دادن
for a continuance
U
برای ادامه
continuant
U
ادامه دهنده
to follow
U
ادامه دادن
carry-on
U
ادامه دادن
to continue
U
ادامه دادن
duration
U
مدت ادامه
thwarted
U
ادامه دادن یا کشیدن
dash
U
مسیری را ادامه دادن
dashes
U
مسیری را ادامه دادن
continuator
U
ادامه دهنده مستمر
dashed
U
مسیری را ادامه دادن
tracks
U
ادامه گوی در مسیربولینگ
track
U
ادامه گوی در مسیربولینگ
inability to box
U
ناتوان از ادامه دادن
go head
U
ادامه بدهید بفرماید
live on
U
بزندگی ادامه دادن
tracked
U
ادامه گوی در مسیربولینگ
detainer
U
حکم ادامه توقیف
dwell at
U
به تیراندازی ادامه دادن
dwell at
U
اتش را ادامه دادن
thwart
U
ادامه دادن یا کشیدن
follow-throughs
U
ادامه حرکت پس از ضربه
fall behind
<idiom>
U
درمانده از ادامه راه
sustaining
U
نگهدارنده ادامه دهنده
bide
U
بکاری ادامه دادن
continuation
U
عمل ادامه دادن
to set on
U
با زور ادامه دادن
to press ahead with
U
با زور ادامه دادن
contd
U
مخفف ادامه یافته
shorthanded
U
ادامه با بازیگر کمتر
follow-through
U
ادامه حرکت پس از ضربه
time in
U
ادامه بازی پس از توقف
viability
U
امکان ادامه حیات
transattack period
U
مدت ادامه تک اتمی
discounting match
U
ادامه ندادن به مسابقه کشتی
go on
U
سخن خود را ادامه دهید
robustly
U
که کار را پس از خطا ادامه میدهد
Gothic Survival
U
[ادامه عنصر سبک گوتیک]
robust
U
که کار را پس از خطا ادامه میدهد
Keep moving!
U
ادامه بده
[بدهید ]
به راه!
maintains
U
ابقا کردن ادامه دادن
maintain
U
ابقا کردن ادامه دادن
maintained
U
ابقا کردن ادامه دادن
hang on
U
ادامه دادن دوام داشتن
extrapolation
U
ادامه روند تعمیم دهی
viability
U
قدرت ادامه زندگی پس از تولد
topspin
U
ادامه حرکت چرخش توپ
touch in goal line
U
ادامه خط بین خط دروازه و خط مرزی
extrapolations
U
ادامه روند تعمیم دهی
maintrain
U
ادامه دادن عقیده داشتن
keep up with
<idiom>
U
به شکل قبل ادامه دادن
resuming
U
چکیده کلام ادامه یافتن
border break
U
ادامه محوطه نقشه تا حاشیه ان
resumes
U
چکیده کلام ادامه یافتن
i took up where he left
U
از جایی که او ول کرد من ادامه دادم
resumed
U
چکیده کلام ادامه یافتن
resume
U
چکیده کلام ادامه یافتن
stick it out
<idiom>
U
طاقت آوردن ،ادامه دادن
runs
U
دوام یافتن ادامه دادن
run
U
دوام یافتن ادامه دادن
border break
U
ادامه دادن اطلاعات نقشه تا حاشیه ان
to keep the field
U
جنگ یاعملیات جنگی را ادامه دادن
resumptive
U
ادامه دهنده دوباره بدست اورنده
to rumble on
[British E]
U
ادامه دادن به شکایت پر سرو صدا
pull off
U
باوجود مشکلات بکارخود ادامه دادن
There's more to come.
<idiom>
U
باز هم هست.
[هنوز ادامه داره]
continue port/starboard
U
چرخش به سمت چپ یا راست را ادامه دهید
continuous
U
آنچه بدون توقف ادامه یابد
I can't go on any longer.
U
من دیگر نمی توانم ادامه بدهم.
pick up
<idiom>
U
ادامه دادن ،دوباره شروع کردن
run on
U
ادامه دادن متن بدون توقف
let (something) ride
<idiom>
U
ادامه دادن بدون عوض شدن شرایط
head pole
U
تیری که از پشت اسب تاکنارسرش ادامه دارد
long haul
<idiom>
U
مدت درازی بین کاری که ادامه داد
inviable
U
عاجز از ادامه بقا در اثرساختمان نژادی و ارثی
There's no need to elaborate.
U
لازم نیست که شما در ادامه چیزی بگید.
extends
U
ادامه پیدا کردن باز شدن توسعه دادن
supersedeas
U
دستور موقت دادگاه در موردخودداری از انجام یا ادامه کاری
carry one's bat
U
تا پایان بازی ادامه دادن کارتوپزن بدون سوختن
set in
<idiom>
U
تغییرات آب وهوا شروع وممکنه ادامه داشته باشد
to continue one's progress
U
پیشرفت خودرا ادامه دادن همواره جلو رفتن
extending
U
ادامه پیدا کردن باز شدن توسعه دادن
extend
U
ادامه پیدا کردن باز شدن توسعه دادن
play out one's option
U
ادامه بازی در تیم پس ازپایان قرارداد بدون قراردادجدید
recoverable error
U
نوع خطا که امکان ادامه اجرای برنامه پس ازرویدادن ان میدهد
increments
U
افزودن یک به یک عدد در یک ثبات اغلب برای ادامه دادن کار
increment
U
افزودن یک به یک عدد در یک ثبات اغلب برای ادامه دادن کار
down
U
توپ اسکواش دو بار به زمین خورده ناتوان از ادامه مبارزه
privileged
U
مجاز به ادامه مسیر و گرفتن سرعت درصورت رسیدن قایق دیگر به ان
attention code
U
حروف AT در دستور Hayes AT به مودم می گوید که دستوری در ادامه بیان خواهد شد
heavy and light system
U
روش کاستن وزن با اغاز باوزنه سنگین و ادامه با وزنههای سبکتر
redundancies
U
اتصالات اضافی بین نقاط که امکان ادامه عملیات در حین خرابی میدهد
waiting state
U
وضعیت کامپیوتر که در آن برنامه درخواست ورودی یا سیگنال میکند پیش از ادامه اجرا
ionosphere
U
قسمتی از فضای جوزمین که از ارتفاع 52 میل شروع میشود و تا00022میل ادامه دارد
redundancy
U
اتصالات اضافی بین نقاط که امکان ادامه عملیات در حین خرابی میدهد
enjambment
U
دنبالهء سخنی رادرشعریابیت بعدی ادامه دادن دنباله سطری رابه سطردیگرکشیدن
tenant by sufference
U
مالک معترض اونشود و تصرفش ادامه پیداکند این عنوان به او اطلاق میشود
bench check
U
ازمایش عملی روی قطعه بازشده از بدنه هواپیما به منظور تعیین قابلیت ادامه کار
hitch and go
U
نوعی پاس که گیرنده بجلو می دود و به سمت دیگر می چرخد و باز به جلو ادامه میدهد
recoveries
U
نرم افزاری که به طورخودکارپس ازبروزخطا کارکندبرای اطمینان یافتن ازاینکه سیستم عملیات را ادامه میدهد
recovery
U
نرم افزاری که به طورخودکارپس ازبروزخطا کارکندبرای اطمینان یافتن ازاینکه سیستم عملیات را ادامه میدهد
robustness
U
توانایی سیستم برای ادامه کار کردن حتی با وجود خطا در حین اجرای برنامه
wheel sucker
U
دوچرخه سوار ماهر در ادامه مسیر پشت سر نفر دیگری برای کاستن از فشار هوا
backward chaining
U
روشی برای استدلال که ازهدف مطلوب شروع و به سمت حقایق از قبل شناخته شده ادامه می یابد
licensure
U
اجازه
by permission of
U
با اجازه
warrent
U
اجازه
liberties
U
اجازه
liberty
U
اجازه
fiat
U
اجازه
fiats
U
اجازه
ok
U
اجازه
authorisations
U
اجازه
authorization
U
اجازه
permission
U
اجازه
authority
U
اجازه
license
U
اجازه
permits
U
اجازه
licensing
U
اجازه
approval
U
اجازه
permitting
U
اجازه
licences
U
اجازه
leaving
U
اجازه
ratification
U
اجازه
permit
U
اجازه
leave
U
اجازه
licenses
U
اجازه
okay
U
اجازه
unauthorized
U
بی اجازه
licence
U
اجازه
boostrap operation
U
عملکرد سیستم دینامیکی که دران سیکل اولیه به کمک نیرویا نیروهای خارجی شروع میشود ولی بدون ان ادامه مییابد
To stay the course .
U
تا آخر ماندن ( به مسابقه و مبارزه وغیره تا آخر ادامه دادن )
lock on
U
قفل کردن توپ روی هدف هنگام تعقیب ادامه مستمرتعقیب هدف
The main road bears to the right.
U
این جاده اصلی به کمی راست
[مورب در سمت راست]
ادامه دارد.
clearance
U
اجازه زدودگی
allow
U
اجازه دادن
warrant
U
اجازه قانونی
passports
U
اجازه مسافرت
passport
U
اجازه مسافرت
take in
<idiom>
U
اجازه دادن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com