English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
copyright U اثر یک نویسنده زنده که کسی که پنجاه سال است نمرده است
copyrights U اثر یک نویسنده زنده که کسی که پنجاه سال است نمرده است
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
copyrights U اثر یک نویسنده و... که پنجاه سال است مرده است ودیگری میتواند آن را چاپ کند
copyright U اثر یک نویسنده و... که پنجاه سال است مرده است ودیگری میتواند آن را چاپ کند
penster U نویسنده بویژه نویسنده مزدور
vivisection U زنده شکافی تشریح جانور زنده
vivisectional U زنده شکافی تشریح جانور زنده
fifty fifty U پنجاه پنجاه
fifty-fifty <idiom> U پنجاه ،پنجاه
he is fifty U پنجاه
fifty-fifty U پنجاه پنجاه
fifties U پنجاه
fifty U پنجاه
they were filfty at the outsid U پنجاه تن بودند
quarantines U پنجاه روز
penteconter U فرمانده پنجاه تن
quarantine U پنجاه روز
fithird U پنجاه وسوم
at the a of 0 U در سن پنجاه سالگی
quarantined U پنجاه روز
quinquagenary U پنجاه ساله
quinquagenarian U پنجاه ساله
quarantining U پنجاه روز
quinquagenarian U شخص پنجاه ساله
quinquagenary U شخص پنجاه ساله
men affifty and above U مردان پنجاه ساله به بالا
vivisect U موجود زنده را تشریح کردن تشریح زنده
penwoman U زن نویسنده
the present writer U نویسنده
scrivener U نویسنده
penman U نویسنده
scribbler U نویسنده بد
quill driver U نویسنده
author U نویسنده
wordsmith U نویسنده
composers U نویسنده
writer U نویسنده
composer U نویسنده
craftsman U نویسنده
craftsmen U نویسنده
authoress U نویسنده زن
authors U نویسنده ها
writers U نویسنده ها
writers U نویسنده
drafter U نویسنده پیام
fantast U نویسنده خیالپرست
garreteer U نویسنده بی نوا
neoteric U نویسنده تازه
report writer U نویسنده گزارش
devils U نویسنده مزدور
devil U نویسنده مزدور
author U نویسنده موسس
hack U نویسنده مزدور
hacked U نویسنده مزدور
hacks U نویسنده مزدور
technical writer U نویسنده فنی
pen-names U نام مستعار نویسنده
bel esprit U سخنران یا نویسنده باذوق
authorial U موبوط به مصنف یا نویسنده
auctorial U منسوب به نویسنده یا مولف
reporter U جمله ساز نویسنده ناصادق
matthew U نویسنده انجیل متی
mannerism U سبک بخصوص نویسنده
mannerisms U سبک بخصوص نویسنده
pen name U نام مستعار نویسنده
to make good as a writer U نویسنده موفقی شدن
librettist U نویسنده اشعار اپرا
pen-name U نام مستعار نویسنده
librettists U نویسنده اشعار اپرا
headliner U نویسنده سرمقاله روزنامه
nomographer U نویسنده کتاب درباره
miscellanist U نویسنده مطالب مختلف
encyclopaedist U نویسنده دایره المعارف
idem U همان نویسنده در همانجا
hagiologist U نویسنده تاریخ اولیاوپیغمبران
hank U طول مشخصی از نخ [بطور مثال یک هنک یا کلاف الیاف پنبه معادل با هشتصد و چهل یارد یا هفتصد و پنجاه و شش متر می باشد.]
hagiographer U نویسنده شرح حال مقدسین
screenwriter U نویسنده نمایشنامههای رادیویی وتلویزیونی
comedist U نویسنده نمایشهای خنده دار
screenwriters U نویسنده نمایشنامههای رادیویی وتلویزیونی
city editor U نویسنده خیرمالی یاتجارتی درروزنامه
memorialist U نویسنده یاد بود یا لوحه
phraseologist U جمله ساز نویسنده ناصادق
posthumous U منتشر شده پس از مرگ نویسنده
wanted clerks U دبیر یا نویسنده لازم است
He fabcies himself as a writer (author). U به خیال خودش نویسنده است
magazin U نویسنده مقاله برای مجله
pornographer U نویسنده مطالب قبیح یا شهوت انگیز
tragedian U نویسنده یا بازیگر نمایشهای تراژدی ومحزون
monographist U نویسنده شرح مفصل در باره یک موضوع
dramaturge U نویسنده داستانهای نمایشی شبیه ساز
belletrist U نویسنده شعر و اثارادبی زیبا ادیب
think piece U مقاله خبری امیخته باافکار وتفسیرات نویسنده
free lance U مفرد کار کردن نویسنده غیر وابسته
interactive U سازمان تخصصی که موضوعاتی شامل زبان نویسنده
heading U تاریخ ونشانی نویسنده کاغذ باسرتوپ زدن
headings U تاریخ ونشانی نویسنده کاغذ باسرتوپ زدن
ethic U روش اخلاقی یک نویسنده یامکتب علمی یا ادبی و یاهنری
liter any executor U کسیکه مامور چاپ کردن تالیفات نویسنده ایی میشود
jude U یهودا نویسنده رساله یهوداکه از رسالات عهد جدیدمسیحیان است
publicists U نویسنده مقالات سیاسی یامقالات راجع به حقوق بین الملل
symbolist U نویسنده یاهنرمندی که بسبک سمبولیک اثاری خلق میکند نمادگر
publicist U نویسنده مقالات سیاسی یامقالات راجع به حقوق بین الملل
holotype U نمونهای که نویسنده یا دانشمندی برای معرفی یک راسته یا دسته ازجانوران وگیاهان معین میکند
copyright U که یک نویسنده یا برنامه نویس درکار خود دارد و بدون پرداخت حقوق نمیتوان از کپی گرفت
copyrights U که یک نویسنده یا برنامه نویس درکار خود دارد و بدون پرداخت حقوق نمیتوان از کپی گرفت
alacritous U زنده
skylarker U زنده دل
cheerful <adj.> U دل زنده
genial <adj.> U دل زنده
lively <adj.> U دل زنده
biogen U زنده زا
viviparous U زنده زا
alive U زنده
dashing U زنده دل
above ground U زنده
biotic U زنده
lived U زنده
full of life U سر زنده
lighthearted U زنده دل
live bearing U زنده زا
live U زنده
live U :زنده
cheerful <adj.> U زنده دل
coiner U زنده
lived U :زنده
vivid U زنده
animate U زنده
quick U زنده
livelier U زنده
liveliest U زنده
lively U زنده
life full U سر زنده
plaster of Paris U گچ زنده
dapper U زنده دل
fresh U زنده
freshest U زنده
animates U زنده
living U زنده
fresh- U زنده
quickest U زنده
quicker U زنده
vivific U زنده
resuscitator U زنده کننده
resurge U زنده شدن
restore to life U زنده کردن
restoration to life U زنده سازی
to restor to life U زنده کردن
to restorative to life U زنده کردن
to see the sun U زنده بودن
he suffered at the stake U او را زنده سوزاندند
in vivo U بافت زنده
lived U زنده کردن
inter vivos U در میان زنده ها
reviviscence U زنده سازی
resuscitating U زنده کردن
irresuscitable U زنده نشدنی
protoplasm U جرم زنده
resusctate U زنده کردن
spirituelle U بشاش سر زنده
resurrect U زنده کردن
live load U بار زنده
quick clay U بتن زنده
protoplast U واحدجرم زنده
resuscitate U زنده کردن
vigilance U شب زنده داری
live wires U سیم زنده
live wire U سیم زنده
vive int U زنده باد!
wanener U شب زنده دار
wakeful U شب زنده دار
pernoctation U شب زنده داری
vivify U زنده کردن
playable U توپ زنده
resuscitated U زنده کردن
quick ening U زنده کننده
resuscitates U زنده کردن
live steam U بخار زنده
liveliness U زنده دلی
spiritous U فعال زنده
survivors U زنده ماندگان
quick lime U اهک زنده
living environment U محیط زنده
living organisms U موجودات زنده
living polymer U بسپار زنده
living soil U خاک زنده
long little U زنده باد
long live U زنده باد
lucubration U شب زنده داری
viviparity U زنده زایی
he suffered at the stake U زنده سوخته شد
revives U زنده شدن
revived U زنده شدن
revive U زنده شدن
liven U زنده شدن
viva U زنده باد
quicklime U اهک زنده
verve U زنده دلی
good U توپ زنده
bioderm U لایه زنده
biogenic U زنده زایی
survived <past-p.> U زنده ماندن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com