English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
macrocyclic effect U اثر درشت حلقهای
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
macrocyclic musks U مشکهای درشت حلقهای
Other Matches
close up view U نمای درشت نمای نزدیک عکس درشت
gyrate U حلقهای
ring cartilage U حلقهای
gyrates U حلقهای
annular U حلقهای
areolar U حلقهای
armillary U حلقهای
ring tailed U دم حلقهای
gyrated U حلقهای
cricoid U حلقهای
gyrating U حلقهای
ring structure U ساختار حلقهای
loop sling U بند حلقهای
loop structure U ساختار حلقهای
metamerism U تشکیل حلقهای
bicyclo compound U ترکیب دو حلقهای
bicyclic compound U ترکیب دو حلقهای
cyclic reactance U راکتانس حلقهای
girdle U حلقهای بریدن
loop antenna U انتن حلقهای
cycloalkanes U الکانهای حلقهای
parrel U طناب حلقهای
ring network U شبکه حلقهای
quasi cyclic U شبه حلقهای
girdling U حلقهای بریدن
girdles U حلقهای بریدن
tricyclic drugs U داروهای سه حلقهای
cyclic compound U ترکیب حلقهای
cyclic admittance U گذرایی حلقهای
ring counter U شمارنده حلقهای
cyc;ization U حلقهای شدن
extracyclic U برون حلقهای
cyclic impedance U ناگذرایی حلقهای
girdled U حلقهای بریدن
closed chain U زنجیر حلقهای
multireel file U پرونده چند حلقهای
infinite U حلقهای که خروج ندارد.
token ring network U شبکه نشانه حلقهای
ring shift U تغییر مکان حلقهای
dehydrocyclization U حلقهای شدن با هیدروژن زدایی
key-ring U حلقهای که بدان کلید می اویزند
link belt U نوار حلقهای جداشونده فشنگ
ring sight U شکاف درجه حلقهای یا دایرهای
inner loop U حلقهای درون حلقه دیگر
multireel sorting U مرتب کردن چند حلقهای
fused ring system U سیستم حلقهای جوش خورده
key-rings U حلقهای که بدان کلید می اویزند
nose ring U حلقهای که به بینی گاومیزنند تا بدان اورابکشند
cyclic U کد حلقهای که مربوط به اعداد دهدهی میشود
disc U حلقهای که تیغههای یک مرحله از کمپرسور روی ان قرار میگیرد
metameric U در وزن و ترکیب برابر و درخواص شیمیایی دگرگون حلقهای
ringthe bull U بازی ای که دران حلقهای راپرتاب میکنندتابه قلابی بیاویزد
discs U حلقهای که تیغههای یک مرحله از کمپرسور روی ان قرار میگیرد
loops U حلقهای که انتها ندارد مگر اینکه برنامه متوقف شود
loop U حلقهای که انتها ندارد مگر اینکه برنامه متوقف شود
counter U دو مسیر سیگنال که در دو جهت مخالف ارسال میشوداطراف شبکه حلقهای
countering U دو مسیر سیگنال که در دو جهت مخالف ارسال میشوداطراف شبکه حلقهای
countered U دو مسیر سیگنال که در دو جهت مخالف ارسال میشوداطراف شبکه حلقهای
looped U حلقهای که انتها ندارد مگر اینکه برنامه متوقف شود
vorticel U جانور ذره بینی حلقهای شکل که در اب ایستاده زندگی میکند
messages U تعداد بیتهایی که یک پیام را نگه می دارند و در یک شبکه حلقهای می چرخند
message U تعداد بیتهایی که یک پیام را نگه می دارند و در یک شبکه حلقهای می چرخند
self- U حلقهای که هر محل یا دستیابی ثبات را در حین اجرا به محلی که بودند بر می گرداند
Cambridge ring U استاندارد شبکه محلی برای وصل کردن چندین وسیله و کامپیوتر در یک اتصال حلقهای می سازد
gruff U درشت
tibias U درشت نی
tibia U درشت نی
hulking U درشت
coarse grained U درشت
coarse fibred U نخ درشت
grained U درشت
macro generator U درشت زا
roughest U درشت
macro U درشت
rough-hewn U درشت
rough hewn U درشت
rough U درشت
grossed U درشت
of a coarse fibre U نخ درشت
coarse U درشت
coarser U درشت
coarsest U درشت
harshest U درشت
grosser U درشت
grosses U درشت
gross U درشت
grossing U درشت
crass U درشت
harsh U درشت
magnifier U درشت کن
sturdiest U درشت
macrosomatic U درشت تن
sturdier U درشت
grossest U درشت
abrupt U درشت
jumbos U درشت
jumbo U درشت
sturdy U درشت
majuscular U درشت
shank U درشت نی
harsher U درشت
shin bone U درشت نی
humble bee U زنبور درشت
grumpish U ترشرو درشت
exaggerated stereoscopy U درشت نما
engross U درشت نوشتن
roughest U درشت ناهموار
chesty U درشت پستان
macromolecule U درشت مولکول
gaint molecule U درشت مولکول
rudas U درشت گنده
kerria U برگ درشت
text hand U دستخط درشت
kersey U شال درشت
macro assembler U درشت همگذار
largeof limb U درشت اندام
rough spoken U درشت سخن
macrocode U دستورالعملهای درشت
macrocycle U درشت حلقه
majuscule U حرف درشت
magnifier U درشت نما
megalopsis U درشت بینی
macroscopic U درشت نمود
macrograph U خط و تصویر درشت
macrography U درشت نویسی
macroinstruction U درشت دستور
macropsia U درشت بینی
macrocode U درشت برنامه
macro processor U درشت پردازشگر
macro library U درشت کتابخانه
snowberry U اقطی گل درشت
macro U درشت دستور
macro assembler U درشت همگزار
macro call U درشت فراخوان
macro declaration U درشت اعلان
rappee U انفیه درشت
macro definition U درشت تعریف
macro difinition U درشت تعریف
macro instruction U درشت دستور
macro instruction U درشت دستورالعمل
megalopsia U درشت بینی
hulking U درشت استخوان
magnifying U درشت کردن
large U درشت لبریز
magnify U درشت کردن
larger U درشت لبریز
boldface U حرف درشت
boldfacing U درشت نمایی
bumble bee U زنبور درشت
gritted U ماسه درشت
grit U ماسه درشت
grits U ارد درشت
buckshot U ساچمه درشت
lump U تکه درشت
lumped U تکه درشت
lumps U تکه درشت
magnification U درشت نمایی
magnifications U درشت نمایی
grained U درشت باف
rough U درشت ناهموار
magnifies U درشت کردن
largest U درشت لبریز
grossing U درشت بافت
grosses U درشت بافت
costard U سیب درشت
grossest U درشت بافت
crus U درشت نی ساق
showering U درشت باران
showered U درشت باران
shower U درشت باران
brutish U بی شعور درشت
gritting U ماسه درشت
grosser U درشت بافت
showers U درشت باران
grossed U درشت بافت
coarse gravel U شن درشت دانه
gross U درشت بافت
magnified U درشت کردن
cobnut U فندق درشت
commutator U سری هادیهایی که بصورت شعاعی از یکدیگر جدا شده وبصورت حلقهای دور تا دورشفت گردنده ژنراتور قرارگرفته اند
crepe paper U کاغذ الیاف درشت
macroprogramming U درشت برنامه نویسی
macromolecular chemistry U شیمی درشت مولکول
capitalises U باحروف درشت نوشتن
capitalised U باحروف درشت نوشتن
positional macro U درشت دستور مرتبهای
magnification factor U عامل درشت نمایی
rip saw U اره دندانه درشت
macrosplanchnic build U هیکل درشت تنه
of a coarse fibre U درشت بافت زمخت
macroptic hallucination U توهم درشت بینی
capitalising U باحروف درشت نوشتن
capitalize U باحروف درشت نوشتن
boldface U یکنوع حرف درشت
lateral magnifying power U درشت نمایی جانبی
coarse aggregate U مصالح درشت دانه
vespid U زنبور درشت و سرخ
was grinted in large t. U با حروف درشت چاب
wolf hound U تازی درشت اندام
jack plane U رنده درشت تراش
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com