English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
desired effects U اثرات مورد نظر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
cloud chamber effect U اثرات حاصله از لایه خارجی قارچ اتمی اثرات پوسته قارچ اتمی
shoaling effect U اثرات کم عمق
range effects U اثرات برد
spillover effects U اثرات خارجی
externalities U اثرات خارجی
spread effects U اثرات نشر
spread effects U اثرات پراکندگی
secondary effects U اثرات ثانوی
thermal effects U اثرات حرارتی
technological spillover U اثرات فنی
range effects U اثرات بردی
side effects U اثرات فرعی
side effects U اثرات جنبی
chain effects U اثرات زنجیری
linkage effects U اثرات زنجیری
comulative action U اثرات کلی
emergent U مضر اثرات ناشیه
equipotent U دارای اثرات برابر
controlled effects U اثرات کنترل شده
accidentalism U اثرات تابش نورمصنوعی براشیاء
contingent effects U اثرات احتمالی انفجار هستهای
wind load U سربار ناشی از اثرات باد
posthypnotic U ناشی از اثرات بعدی خواب مغناطیسی
failures U خرابی وسیله ناشی از اثرات جانبی
controlled effects U جنگ افزارهای با اثرات کنترل شده
failure U خرابی وسیله ناشی از اثرات جانبی
troop safety U حفافت عده ها در مقابل اثرات ترکش اتمی
cleaned U کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
cleanest U کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
cleans U کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
clean U کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
bioastronautics U مطالعه اثرات مسافرتهای فضایی در اشکال مختلف حیات
stochastic model U نمایش ریاضی سیستم که حاوی اثرات اعمال تصادفی است
estrogen U ماده که بطورطبیعی درگیاهان وجوددارد ودارای اثرات حیاتی مشابه است
anti- U روش کاهش اثرات لبههای دندانه دار در گرافیک با استفاده از سایههای خاکستری در لبه ها
palette U تصویر نمایش داده شده با استفاده از قالب نادرست و اثرات نامط لوب رنگها
palettes U تصویر نمایش داده شده با استفاده از قالب نادرست و اثرات نامط لوب رنگها
information hiding U یک مفهوم طراحی نرم افزاری که هدف ان کاهش اثرات متقابل بین قسمتهای یک برنامه است
aliasing U اثرات بصری نامطلوب تصاویرتولید شده کامپیوتری درنتیجه استفاده از روشهای نادرست نمونه برداری staircasing
electrodynamics U شاخهای از علم فیزیک که درباره اثرات جریان برق برمعناطیس یا روی جریانهای الکتریکی دیگر یاروی خودشان بحث میکند
softer U که اثرات مغناطیسی خود را هنگام حذف از میدان مغناطیسی از دست بدهد
soft U که اثرات مغناطیسی خود را هنگام حذف از میدان مغناطیسی از دست بدهد
softest U که اثرات مغناطیسی خود را هنگام حذف از میدان مغناطیسی از دست بدهد
solid-state U وسیله الکترونیکی که با اثرات سیگنالهای الکترونیکی یا مغناطیسی در ماده نیمه هادی کار میکند
epistasis U اختفای اثرات یک نژاد بوسیله نژاد دیگری
epistasy U اختفای اثرات یک نژاد بوسیله نژاد دیگری
dump U نقط های در برنامه که برنامه و داده اش در محل ذخیره سازی حفظ شده اند تا از اثرات خطاها جلوگیری شود
area of operational interest U منطقه مورد توجه عملیاتی منطقه مورد نظر عملیاتی
exception U روتین هاوتوابعی که اثرات خطا را تشخیص و تصحیح می کنند. به طوری که سیستم پس از تشخیص خطا قابل اجرا باشد
exceptions U روتین هاوتوابعی که اثرات خطا را تشخیص و تصحیح می کنند. به طوری که سیستم پس از تشخیص خطا قابل اجرا باشد
phosphor U صفحه نمایش پوشیده شده که تصاویر نمایش داده شده در زمان طولانی تر از تنظیم مجدد برمی گرداند و اثرات نور را کم میکند
out of place U بی مورد
occasioned U مورد
direct objects U مورد
occasioning U مورد
occasions U مورد
cases U مورد
unseasonably U بی مورد
inopportune U بی مورد
unseasonable U بی مورد
oportuneness U مورد
case U مورد
objecting U مورد
objects U مورد
open to question <adj.> U مورد شک
instance U مورد
objected U مورد
indirect objects U مورد
occasion U مورد
occurence U مورد
object U مورد
inapposite U بی مورد
instances U مورد
cases U دعوی مورد
savory U مورد پسند
schreber case U مورد شربر
case U دعوی مورد
under disccussion U مورد بحث
case U مورد غلاف
case analysis U تحلیل مورد
cases U مورد غلاف
fishy U مورد تردید
requirement U مورد نیاز
taken U مورد تحسین
taken U مورد قبول
undue U ناروا بی مورد
beloved U مورد علاقه
received U مورد قبول
laughing stock U مورد تمسخر
unnecessary roughness U خشونت بی مورد
entitlement U مورد استحقاق
entitlement U مورد سزیدگی
entitlements U مورد استحقاق
collector's item U مورد استثنائیوویژهیککلکسیون
case study U مورد پژوهی
dubious U مورد شک مشکوک
sightly U مورد نظر
special case U مورد ویژه
case studies U مورد پژوهی
As the case may be . U برحسب مورد( آن)
In this case ( instance) . U دراین مورد
usages U مورد استفاده
usage U مورد استفاده
utilized U مورد استفاده
subject of hire U مورد اجاره
entitlements U مورد سزیدگی
myrtle berry U مورد دانه
expectative U مورد انتظار
opportuneness U مورد مناسب
happy [about] <adj.> U خشنود [در مورد]
dubitable U مورد شک مشکوک
involved U مورد بحث
liable to prosecution U مورد تعقیب
exploitation [utilization] U مورد مصرف
in no instance U در هیچ مورد
in dispute U مورد بحث
mytaceous U از تیره مورد
to make observations [about] [on] U نگریختن [در مورد] [به]
to make observations [about] [on] U اندیشیدن [در مورد] [به]
object of transaction U مورد معامله
hold up <idiom> U مورد هدف
myrtle U مورد سبز
myrtaceae U تیره مورد
instance U لحظه مورد
objcetionable U مورد ایراد
using U مورد مصرف
utilisation [British] U مورد مصرف
utilization U مورد مصرف
confutation U مورد تکذیب
noted U مورد ملاحظه
savoury U مورد پسند
instances U لحظه مورد
undue U بی جهت بی مورد
usage U مورد مصرف
man of confidence U شخص مورد اعتماد
the matter in hand U موضوع مورد بحث
scrutinizes U مورد مداقه قراردادن
test town U شهر مورد ازمایش
scrutinizing U مورد مداقه قراردادن
it is of frequent U خیلی مورد دارد
target profit U سود مورد نظر
target price U قیمت مورد نظر
make for U مورد حمله قراردادن
target audience U افراد مورد نظر
impugn U مورد اعتراض قراردادن
to admit of d U مورد بحث بودن
impugns U مورد اعتراض قراردادن
impugning U مورد اعتراض قراردادن
man power U تعداداشخاص مورد استفاده
to put to use U مورد استفاده قراردادن
conventional U مورد قبول عامه
approve U توافق در مورد چیزی
approves U توافق در مورد چیزی
to take into consideration U مورد رسیدگی قراردادن
impugned U مورد اعتراض قراردادن
approving U توافق در مورد چیزی
to be in d U مورد ریشخندو استهزابودن
matter in hand U موضوع مورد بحث
unregarded U مورد توجه قرارنگرفته
intended saving U پس انداز مورد انتظار
referential U مورد مراجعه ارجاعی
policy options U انتخابهای مورد نظر
polestar U هادی مورد توجه
lime requirement U اهک مورد نیاز
article of roup U اموال مورد حراج
reserve requirements U ذخائر مورد نیاز
anticipated profit U سود مورد انتظار
anticipated price U قیمت مورد انتظار
anticipated inflation U تورم مورد انتظار
principle of exclusion U در مورد کالاهای خصوصی
as the case may be U تاچه مورد باشد
expected frequency U فراوانی مورد انتظار
sales expectations U فروش مورد انتظار
referent U مورد مراجعه ارجاعی
competitive goods U کالاهای مورد رقابت
receptee U افراد مورد پذیرش
capital employed U سرمایه مورد استفاده
shebang U امر مورد علاقه
contested area U منطقه مورد نزاع
beatten zone U منطقه مورد اصابت
analyte U ماده مورد تجزیه
persona grata U شخص مورد قبول
give evidence of U گواهی دادن در مورد
availabe time U زمان مورد قبول
he won a high praise U مورد ستایش بسیارواقع شد
hereon U در این مورد در اینجا
neurasthenia U سر درد و حساسیت بی مورد
i mentioned one case in p U یک مورد بخصوص را ذکرکردم
substrate U جزء مورد عمل
sub judice U مورد مطالعه دادگاه
object point U سمت مورد توجه
objective point U سمت مورد توجه
floor space occupied U فضای مورد نیاز
aknowledge character U کاراکتر مورد قبول
agreement area U سطح مورد قرارداد
out port U ساحلی مورد استفاده سر پل
oppugn U مورد بحث قراردادن
expectation value U مقدار مورد توقع
special case U مورد خاص یااستثنایی
expected price U قیمت مورد انتظار
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com