English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (1356 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
squirelly U اتومبیلی که در سرعت زیادکنترل ان سر پیچ مشکل باشد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
countershaft U محور رابطه در یک رشته محور که بین محور ومتحرک قرار می گیرد تا نسبت سرعت زیادی را بوجود اوردو یا در محلی قرار گیرد که در ان اتصال مستقیم مشکل باشد
problems U سوالی که یافتن پاسخ آن مشکل باشد
he can scarcely have done that U مشکل این کار را کرده باشد
problem U سوالی که یافتن پاسخ آن مشکل باشد
linear U روش شکستن ریاضی مشکل به طوری که دو قسمت باکامیوتر قابل حل باشد
hardtop U اتومبیلی شبیه اتومیلهای کروکی که دارای سقف سخت فلزی میباشد
hypervelocity U سرعت دهانهای و ابتدایی توپی که از 0001 متر درثانیه بیشتر باشد
ScanDisk U که دیسک سخت را برای وجود مشکل بررسی میکند وسعی در رفع مشکل ای دارد که یافته است
straw that breaks the camel's back <idiom> U مشکل پشت مشکل کمر انسان را خم میکند
beta software U نرم افزاری که هنوز تمام آزمایش ها رویش تمام نشده و ممکن است هنوز مشکل داشته باشد
cache memory U بخشی از حافظه سریع که داده هایی را ذخیره میکند که کامپیوتر بتواند به سرعت به آن دستیابی داشته باشد
wind aided U اگر سرعت باد در ساعت بیش از 74/4متر باشد رکورد بدست امده قابل قبول نیست
caches U بخشی از حافظه سریع که داده هایی را ذخیره میکند که کامپیوتر بتواند به سرعت به آن دستیابی داشته باشد
cache U بخشی از حافظه سریع که داده هایی را ذخیره میکند که کامپیوتر بتواند به سرعت به آن دستیابی داشته باشد
vertical take off and landing U هواپیمایی که بدون داشتن سرعت نسبی قادر به برخاستن از سطح زمین معلق ماندن در هوا و فرودمجدد باشد
demands U جابجایی فایل هاو داده از وسیله ذخیره سازی جانبی به یک وسیله با سرعت دستیابی بالا در صورتی که توسط پایگاه داده مورد نیاز باشد
demand U جابجایی فایل هاو داده از وسیله ذخیره سازی جانبی به یک وسیله با سرعت دستیابی بالا در صورتی که توسط پایگاه داده مورد نیاز باشد
demanded U جابجایی فایل هاو داده از وسیله ذخیره سازی جانبی به یک وسیله با سرعت دستیابی بالا در صورتی که توسط پایگاه داده مورد نیاز باشد
speed ring U طوقه تطبیق سرعت توپ پدافند هوایی طبله سرعت نما
combined speed indicator U عقربه نشان دهنده سرعت علمی و عملی سرعت نمای مرکب
inflow ratio U نسبت سرعت واقعی رتورکرافت به سرعت محیطی نوک تیغه ها
burning rate U سرعت سوزش مهمات یا خرج سرعت مصرف سوخت
indicated airspeed U سرعت تعیین شده بوسیله سرعت نمای هواپیما
drag U وضع سرعت حرکت طعمه مصنوعی بیش از سرعت جریان اب بوی روباه روی زمین
dragged U وضع سرعت حرکت طعمه مصنوعی بیش از سرعت جریان اب بوی روباه روی زمین
drags U وضع سرعت حرکت طعمه مصنوعی بیش از سرعت جریان اب بوی روباه روی زمین
machine number U عدد نسبت سرعت هواپیما به سرعت صوت
rate of flame propagation U سرعت پخش شدن شعله سرعت احتراق
true air speed U سرعت حقیقی هواپیما یا سرعت تنظیم شده ان
tachometer U اندازه گیر سرعت چرخش سرعت سنج
variable ratio U گیربکسهایی که در ان به منظور ثابت نگاه داشتن سرعت برونگذاشت نسبت تبدیل صرف نظر از سرعت درون گذاشت تغییر میکند
rate of pouring U سرعت سیلان سرعت جاری شدن
muzzle velocity U سرعت دهانهای سرعت اولیه گلوله
The real problem is not whether machines think but whether men do. U مشکل واقعی این نیست که آیا ماشین ها فکر می کنند یا خیر مشکل واقعی این است که آیا انسان فکر می کند یا خیر.
input U فضای ذخیره سازی موقت داده دریافتی با سرعت کند وسیله ورودی /خروجی . پس با سرعت بیشتر به حافظه اصلی ارسال میشود
inputted U فضای ذخیره سازی موقت داده دریافتی با سرعت کند وسیله ورودی /خروجی . پس با سرعت بیشتر به حافظه اصلی ارسال میشود
a closed mouth catches no flies <proverb> U تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد
moored mine U مینی که باسیم یا طناب به محل اتصال خود وصل شده باشد یا در اب معلق باشد
hottest U شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hotter U شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hot U شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
support U CI مخصوص که با cpu کار میکند و یک تابع جمع یا عملیات استاندارد را به سرعت انجام میدهد و سرعت پردازش را افزایش میدهد
escutcheon U سپری که دارای نشانهای نجابت خانوادگی باشد صفحهای که روی ان اسم چیزی نقش شده باشد سپرارم دار
chocked nozzle U خروجی موتور جت که سرعت جریان گازهای خروجی دران به سرعت صوت رسیده است
accelerating U سرعت دادن سرعت گرفتن
subsonic U با سرعت کمتر از سرعت صوت
accelerate U سرعت دادن سرعت گرفتن
accelerated U سرعت دادن سرعت گرفتن
accelerates U سرعت دادن سرعت گرفتن
mach hold U بستن سرعت ماخ به هواپیما بستن سرعت لازم به هواپیمابه طور خودکار
dragger U شرکت کننده در مسابقه اتومبیلرانی سرعت شرکت کننده درمسابقه سرعت موتورسیکلت رانی شرکت کننده در مسابقه قایقرانی سرعت
hotbeds U بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
hotbed U بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
zero wait state U که آن قدر سریع است که با سرعت قط عات دیگر در کامپیوتر کار میکند و نیاز نیست به صورت مصنوعی سرعت آن کم شود یا وضعیت انتظار درج شود
imperfect competition U حالتی است که در بازار عرضه بیش از یک فروشنده وجود نداشته باشد ووی بتواند روی قیمت کالای خود کنترل داشته باشد
transonic U سرعت سیال بین مافوق صوت و زیر سرعت صوت
cut off velocity U سرعت موشک در لحظه جداشدن موتور سرعت صعودنهایی موشک
air plot wind velocity U سرعت باد در مسیر هواپیما سرعت باد محاسبه شده
fasted U وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند
fasts U وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند
fastest U وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند
fast U وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند
open back U [نوعی فرش تخت باف که پود آن از پشت فرش کاملا مشخص باشد و بصورت حلقوی اطراف تار را در بر گرفته باشد.]
airspeeds U سرعت هواپیما در لحظه پرش با چتر سرعت پرش
airspeed U سرعت هواپیما در لحظه پرش با چتر سرعت پرش
declared speed U سرعت اعلام شده به ناوگان سرعت استاندارد ناوگان
laptop U کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است
lapheld U کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است
supersonic U هواپیمای مافوق سرعت صوت با سرعت مافوق سرعت صوت
wellŠsuppose it is so U خوب فرض کنیم چنین باشد فرضا چنین باشد
uphill U مشکل
jigsaws U مشکل
jigsaw U مشکل
problem U مشکل
difficult U مشکل
quandary U مشکل
problems U مشکل
scarc ely U مشکل
quandaries U مشکل
Zel-i Sultan vase U طرح گلدان ظل السلطان [این طرح بصورت تکراری و قرینه شامل یک گلدان و دسته های گل می باشد و مربوط به زمان سلطنت قاجار می باشد.]
floorer U سوال مشکل
free from error <adj.> U بدون مشکل
finicality U مشکل پسندی
exquisite taste U مشکل پسندی
f.in taste U مشکل پسند
feeding problem U مشکل تغذیه
fastidiousness U مشکل پسندی
bisexual U خنثی مشکل
finically U مشکل پسندانه
hardly U مشکل بزحمت
problem identification U بازشناسی مشکل
fastidious U مشکل پسند
What's the problem? U مشکل کجاست؟
bisexuals U خنثی مشکل
knots U مشکل عقده
knot U مشکل عقده
faultless <adj.> U بدون مشکل
impeccable <adj.> U بدون مشکل
sound <adj.> U بدون مشکل
flawless <adj.> U بدون مشکل
immaculate <adj.> U بدون مشکل
miminy piminy U مشکل پسند
hardest U مشکل شدید
fault description U توضیح مشکل
in a bind <idiom> U به مشکل افتادن
up the creek <idiom> U به مشکل برخودن
deep water <idiom> U مشکل سخت
fun and games <idiom> U وفیفه مشکل
head above water <idiom> U آشکاری مشکل
kick up a fuss <idiom> U به مشکل بر خوردن
solutions U پاسخ یک مشکل
have a time <idiom> U به مشکل بر خوردن
solution U پاسخ یک مشکل
off the hook <idiom> U دورشدن از مشکل
harder U مشکل شدید
defect description U توضیح مشکل
error description U توضیح مشکل
hard U مشکل شدید
hard to please U مشکل پسند
ill U مشکل سخت
ill- U مشکل سخت
description of error U توضیح مشکل
in a jam <idiom> U مشکل داشتن
ills U مشکل سخت
open sesame U مشکل گشا
picksome U مشکل پسند
karachoph design U لچک ترنج کاراچف [این طرح مربوط به همین شهر در جنوب تفلیس منطقه قفقاز می باشد که در آن ترنج بزرگ و هشت وجهی با چهار مربع در دو طرف آن می باشد و قدمت آن بیش از صد سال است.]
command speed U سرعت تعیین شده هواپیما سرعت پیش بینی شده برای هواپیما
ground speed U سرعت دویدن هواپیما در روی باند سرعت دویدن روی باند سرعت گرفتن هواپیما روی زمین
sustained rate U سرعت حرکت مداوم سرعت تکرار مداوم
aircraft block speed U سرعت خالص هواپیما سرعت هواپیما از نظرتئوریکی
solving U یافتن پاسخ یک مشکل
Gordian knot U مشکل معما مانند
calculation U پاسخ به یک مشکل در ریاضی
mooney problem checklist U مشکل سنج مونی
resource person U فرد مشکل گشا
no picnic <idiom> U ناخوش آیند ،مشکل
can of worms <idiom> U مشکل پیچیده وسردرگم
Gordian knots U مشکل معما مانند
solves U یافتن پاسخ یک مشکل
catastrophic error U خطا یا مشکل در کل سیستم
in a world of one's own <idiom> U مشکل عمیق داشتن
mystification U مشکل وپیچیده سازی
unhandy U مشکل بدست امده
end U در انتها یا پس از چندین مشکل
in the doghouse <idiom> U مشکل پیدا کردن با
ended U در انتها یا پس از چندین مشکل
ends U در انتها یا پس از چندین مشکل
to resolve a doubt U حل مشکل یاشبهه کردن
to put the a. in the helve U مشکل یامعمائی را حل کردن
turn tail <idiom> U فرار از خطر یا مشکل
raise eyebrows <idiom> U ایجاد مشکل و زحمت
solve U یافتن پاسخ یک مشکل
problem child U کودک مشکل افرین
problem behavior U رفتار مشکل افرین
through the mill <idiom> U تجربه شرایط مشکل
solved U یافتن پاسخ یک مشکل
matters U مشکل یا مساله قابل بحث
mattering U مشکل یا مساله قابل بحث
iteration U تکرار یک برنامه برای حل مشکل
it is particularly difficult U بیک طرزمخصوصی مشکل است
Problem - solving . U گره گشایی ( رفع مشکل )
difficult terrain U زمین مشکل برای عبور
matter U مشکل یا مساله قابل بحث
clear up <idiom> U حل کردن یا توضیح دادن (مشکل)
mattered U مشکل یا مساله قابل بحث
intricate design U نقش پیچیده، درهم و مشکل
i can add rapidly U مشکل مارا زیاد کرد
last straw <idiom> U [آخرین مشکل از یک سری مشکلات]
finicking U جلوه فروش مشکل پسند
simplest U آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
simpler U آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
simple U آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
hardens U مشکل کردن سخت شدن
policy dilemma U تناقض سیاست ها مشکل سیاستی
harden U مشکل کردن سخت شدن
dragway U مسیر مسابقه موتورسیکلت رانی سرعت مسیر مسابقه قایقرانی سرعت
dragstrip U مسیر مسابقه موتورسیکلت رانی سرعت مسیر مسابقه قایقرانی سرعت
procedure U روش یا مسیر مورد استفاده در حل مشکل
formulae U مجموعهای از قوانین ریاضی برای حل یک مشکل
formulas U مجموعهای از قوانین ریاضی برای حل یک مشکل
degree of difficulty U درجه بندی حرکات مشکل شیرجه
advanced U بسیار پیچیده و مشکل برای یادگیری
breaks U از حالت رمز خارج کردن یک کد مشکل
calculate U یافتن پاسخ یک مشکل با کمک اعداد
complicated U با چندین بخش یا مشکل برای فهمیدن
calculated U یافتن پاسخ یک مشکل با کمک اعداد
calculates U یافتن پاسخ یک مشکل با کمک اعداد
complex U بسیار پیچیده یا مشکل برای فهمیدن
complexes U بسیار پیچیده یا مشکل برای فهمیدن
formula U مجموعهای از قوانین ریاضی برای حل یک مشکل
break U از حالت رمز خارج کردن یک کد مشکل
auxiliaries U پشتیبان یا وسیله جانبی در صورت بروز مشکل
auxiliary U پشتیبان یا وسیله جانبی در صورت بروز مشکل
getting U برگشت عالی توپ مشکل درتنیس و اسکواش
conference U ملاقات با افراد برای بحث در مورد یک مشکل
cross that bridge when you come to it <idiom> U [به حل یک مشکل زمانی اقدام کن که لازم باشه و نه قبلش]
gets U برگشت عالی توپ مشکل درتنیس و اسکواش
get U برگشت عالی توپ مشکل درتنیس و اسکواش
conferences U ملاقات با افراد برای بحث در مورد یک مشکل
Recent search history Forum search
1معنی لغت overfit
1 if there's any justice
1Vintage style
1ایا جمله من درست است؟How has changed … how he grew the last time I saw he .How he more lovely than after…how is lovely… how is…
1set the record straight
1چیزی که عوض داره گله نداره
1ICR
1chand sabaei is correct or chand sabahi
1Evolution
2purchase off the registry
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com