Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (21 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
cognizance
U
ابلاغ رسمی حق یا اختیارقانونی برای تعقیب موضوعی از مجاری قضائی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
official channels
U
مجاری رسمی
constructive notice
U
ابلاغ اختیاری در CL ابلاغی که به وکیل شخص بشود قانونی یااعتباری نامیده میشود و درمقابل ان " ابلاغ رسمی یاواقعی " قرار دارد و ان ابلاغی است که به خود شخص بشود
communique
U
ابلاغ رسمی
approval
U
توافقنامهای که نشان میدهد یک موضوعی به طور رسمی پذیرفته شده است
approval
U
متنی که نشان میدهد یک موضوعی به طور رسمی پذیرفته شده است
misfeasance
U
سوء استفاده از اختیارقانونی
rule
[on something]
U
حکم
[در]
[مورد]
[برای]
موضوعی
rule
[on something]
U
دستور
[در]
[مورد]
[برای]
موضوعی
When wI'll the matter come up for discussion ?
U
موضوعی را کی برای بحث مطرح خواهند کرد ؟
rhetorical question
U
مسئله مربوط بمعانی بیان سوالی که برای تسجیل موضوعی بشود
rogue value
U
موضوعی درلیست داده برای نشان اینکه لیست تمام شده است
carry light
U
نورافکن روشن نگهداشتن هدف برای تعقیب
neutralize track
U
هدف را تعقیب نکنید دررهگیری هوایی تعقیب موقوف
lobbied
U
تحمیل موضوعی بر دستگاه قانونگذاری به به این ترتیب که موضوعی را به نفع فرد یاطبقه خاص در قالب قانون بریزد لایحهای را از طریق تماس قبلی با نمایندگان مجلس و خواهش از ایشان به تصویب رساندن
lobby
U
تحمیل موضوعی بر دستگاه قانونگذاری به به این ترتیب که موضوعی را به نفع فرد یاطبقه خاص در قالب قانون بریزد لایحهای را از طریق تماس قبلی با نمایندگان مجلس و خواهش از ایشان به تصویب رساندن
lobbies
U
تحمیل موضوعی بر دستگاه قانونگذاری به به این ترتیب که موضوعی را به نفع فرد یاطبقه خاص در قالب قانون بریزد لایحهای را از طریق تماس قبلی با نمایندگان مجلس و خواهش از ایشان به تصویب رساندن
beacon double
U
اسم رمز برای انتخاب روش تعقیب هدف با استفاده از دونوع موج رادار
prize fighting
U
درمحلهای عمومی برای جایزه که طرفین نزاع و شرط بندی کنندگان قابل تعقیب هستند
witch-hunts
U
محاکمه و تعقیب جادوگران تعقیب توهمات
witch-hunt
U
محاکمه و تعقیب جادوگران تعقیب توهمات
witch hunt
U
محاکمه و تعقیب جادوگران تعقیب توهمات
on-call service
U
آماده برای ترک در خدمت
[اصطلاح رسمی]
Ultimedia
U
موضوعی در چند رسانهای در IBM که صوت و تصویر و ویدیو و متن را ترکیب میکند و سخت افزار لازم برای اجرا را مشخص میکند
judicatory
U
قضائی
circuits
U
حوزه قضائی
the long robe
U
لباس قضائی
rogatory commission
U
نیابت قضائی
judicial arbitrator
U
داور قضائی
judicially
U
از نظر قضائی
gentlemen of the robe
U
مردمان قضائی
the long robe
U
پیشه قضائی
circuit
U
حوزه قضائی
juridically
U
از لحاظ قضائی
letters missive
U
نامه رسمی پادشاه که در ان کسی برای اسقفی گماشته شده است
to seek or ask lagal a
U
مشورت قضائی کردن
leading case
U
نمونه یاسابقه قضائی
judicial review
U
تجدید نظر قضائی
competant judicial authority
U
مقامات صلاحیت دار قضائی
elevation tracking
U
دستگاه تعقیب صعود هواپیما تعقیب صعود یا بالا رفتن
scupper
U
مجاری فاضل اب
market channels
U
مجاری توزیع
scuppered
U
مجاری فاضل اب
semicircular canals
U
مجاری نیمدایره
diplomatic channels
U
مجاری دیپلماتیک
scuppers
U
مجاری فاضل اب
scuppering
U
مجاری فاضل اب
grouting galleries
U
مجاری تزریق
administrative channels
U
مجاری اداری
sewers
U
مجاری فاضلاب
sewer
U
مجاری فاضلاب
verderer
U
متصدی قضائی امور وابسته به جنگلهای سلطنتی
verderor
U
متصدی قضائی امور وابسته به جنگلهای سلطنتی
to revisit a criminal case
[judicial proceedings]
U
یک پرونده جنایی
[رسیدگی قضائی]
را بازدید کردن
incised figure
شکل مجاری شده
sewarage
U
زهکشی مجموع مجاری فاضلاب
to leech
U
زالو شدن
[اصطلاح مجاری]
ford crossing
U
تقاطع جاده با مجاری ابگذر
tzigane
U
کولی مجاری قبطی مجارستانی قطبی
urethritis
U
اماس مجرای پیشاب ورم مجاری بول
common
U
پروتکلی که به صورت رسمی توسط ISO تنظیم شده برای انتقال اطلاعات مدیریتی شبکه در شبکه
commoners
U
پروتکلی که به صورت رسمی توسط ISO تنظیم شده برای انتقال اطلاعات مدیریتی شبکه در شبکه
commonest
U
پروتکلی که به صورت رسمی توسط ISO تنظیم شده برای انتقال اطلاعات مدیریتی شبکه در شبکه
CMIP
U
پروتکلی که به طور رسمی توسط IOS پذیرفته شده است برای انتقال افلاعات مدیریت شبکه در شبکه
returning
U
گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
returns
U
گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
return
U
گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
returned
U
گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
ports
U
انواع بندرهای ساحلی شیارهای برجسته یا مجاری عبور روغن
service
U
ابلاغ
serviced
U
ابلاغ
prophecy
U
ابلاغ
prophecies
U
ابلاغ
notification
U
ابلاغ
signification
U
ابلاغ
communication
U
ابلاغ
statements
U
ابلاغ
impartment
U
ابلاغ
statement
U
ابلاغ
epididymis
U
زائده طویل و باریک عقب بیضه که شامل مجاری خروجی منی است
communicant
U
ابلاغ کننده
imparted
U
ابلاغ کردن
summons
U
ابلاغ نامه
impart
U
ابلاغ کردن
summonsed
U
ابلاغ نامه
constructive service
U
ابلاغ قانونی
constructive notice
U
ابلاغ قانونی
impartation
U
ابلاغ دادن
summonsing
U
ابلاغ نامه
incommunicable
U
غیرقابل ابلاغ
summonses
U
ابلاغ نامه
imparting
U
ابلاغ کردن
communicant
U
مامور ابلاغ
personal service
U
ابلاغ شخصی
communicable
U
ابلاغ کردنی
communicable
U
قابل ابلاغ
communication of punishment
U
ابلاغ مجازات
communication of punishment
U
ابلاغ تنبیه
imparts
U
ابلاغ کردن
substituted service
U
ابلاغ قانونی
advising of credit
U
ابلاغ اعتبار
communicants
U
مامور ابلاغ
communicants
U
ابلاغ کننده
officious
U
نیمه رسمی شبهه رسمی
reviews
U
بازدید رسمی یاسان رسمی
reviewing
U
بازدید رسمی یاسان رسمی
reviewed
U
بازدید رسمی یاسان رسمی
review
U
بازدید رسمی یاسان رسمی
officiary
U
مامور رسمی مقام رسمی
achalasia
U
عدم انبساط عضلات مجاری بدن و باقی ماندن انها در حال انقباض دائم
solemn form
U
در CL تصدیق وصیتنامه یا از طریق رسمی یعنی در دادگاه است یا ازطریق غیر رسمی یا عادی است که توسط دفاتر اسنادرسمی به عمل می اید
service at domicile
U
ابلاغ در محل اقامت
advising bank
U
بانک ابلاغ کننده
pursuivant
U
مامور ابلاغ یا اخطاریه
conveyance
U
وسیله نقلیه ابلاغ
signalled
U
با علامت ابلاغ کردن
conveyances
U
وسیله نقلیه ابلاغ
signaled
U
با علامت ابلاغ کردن
incommunicable
U
غیر قابل ابلاغ
impartation of news
U
رساندن یا ابلاغ خبر
signal
U
با علامت ابلاغ کردن
process server
U
مامور ابلاغ برگهای قانونی
to serve a legal p on any one
U
ورقه قانونی بکسی ابلاغ کردن
backtell
U
ابلاغ دستورات رسیده از رده بالا
pursuits
U
تعقیب تعقیب کردن دنبال کردن
pursuit
U
تعقیب تعقیب کردن دنبال کردن
revealed religion
U
مذهبی که بوسیله پیغمبران بمردم ابلاغ شده باشد
exchange devaluation
U
تنزل رسمی قیمت ارز تضعیف رسمی ارز
thematic
U
موضوعی
pointlessness
U
بی موضوعی
locals
U
موضوعی
topical
U
موضوعی
haze
U
موضوعی
local
U
موضوعی
gallstone
U
سنگ مجاری صفراوی سنگ صفرایی
gallstones
U
سنگ مجاری صفراوی سنگ صفرایی
subject schedule
U
برنامه موضوعی
ignorance of fact
U
جهل موضوعی
To let the cat out of the bag . To spI'll the beans . To give the game away .
U
موضوعی را لو دادن
a sensitive subject
[topic]
U
موضوعی حساس
subject index
U
فهرست موضوعی
mistake of fact
U
اشتباه موضوعی
ventilation
U
بادگیری طرح موضوعی
extra
U
موضوعی که زیادی است
To follow up (trace) a matter (case).
U
موضوعی را دنبال کردن
have to do with
<idiom>
U
پیرامون موضوعی بودن
object oriented graphics
U
نگاره سازی موضوعی
to touch upon
[a topic]
U
ذکر کردن
[موضوعی]
to approach
[a topic]
U
ذکر کردن
[موضوعی]
a matter of relative importance
U
موضوعی با اهمیت نسبی
extra-
U
موضوعی که زیادی است
To raise a question . To bring up a matter .
U
موضوعی رامطرح کردن
to grasp an idea
U
موضوعی رادرک کردن
extras
U
موضوعی که زیادی است
The subject under discrssion .
U
موضوعی که مطرح نیست
put (something or someone) out of one's head (mind)
<idiom>
U
به موضوعی فکر نکردن
To deliberately fudge the issue . To gloss it over .
U
موضوعی را ماست مالی کردن
to sit
U
درباره موضوعی جلسه کردن
object oriented programming language
U
زبان برنامه نویسی موضوعی
To drag out an affair . To go on and on .
موضوعی را کش دادن
[بدرازا کشاندن]
To emborider(embellish) a subject .
U
به موضوعی شاخ وبرگ دادن
ring a bell
<idiom>
U
یک مرتبه موضوعی را به خاطر آوردن
To smell out something.
U
از موضوعی بو بردن (اطلاع یافتن )
To discuss a question with someone .
U
موضوعی را با کسی مطرح کردن
to e. a person an a subject
U
کسی را در موضوعی راهنمایی کردن
to over a subject
U
موضوعی را با خنده بحث کردن
the question referred to above
U
موضوعی که در بالا بدان اشاره شد
nial a line to the counter
U
کذب موضوعی را ثابت کردن
to rule on something
U
حکم کردن در موضوعی
[قانون]
seminars
U
جلسه بحث وتحقیق در اطراف موضوعی
to row back
<idiom>
<verb>
U
عقب کشیدن
[از موضوعی در مقابل حریف]
to row back
<idiom>
<verb>
U
نقض کردن
[موضوعی در مقابل حریف]
to argue for
[against]
something
U
بطرفداری از
[برضد ]
موضوعی استدلال کردن
to backtrack
<idiom>
<verb>
U
نقض کردن
[موضوعی در مقابل حریف]
seminar
U
جلسه بحث وتحقیق در اطراف موضوعی
to argue the case for
[against]
something
U
بطرفداری از
[برضد ]
موضوعی استدلال کردن
to harp on a subject
U
زیادموضوعی راطول دادن به موضوعی چسبیدن
submission
U
موضوعی رابه داوری ارجاع کردن
to paint a rosy picture of something
U
امیدوارانه به چیزی
[موضوعی]
نگاه کردن
to backtrack
<idiom>
<verb>
U
عقب کشیدن
[از موضوعی در مقابل حریف]
expert
U
شخصی که درباره موضوعی بسیار می داند
experts
U
شخصی که درباره موضوعی بسیار می داند
superfix
U
تکرار مرتب ومداوم موضوعی درسخن
to get a general idea of something
U
فهمیدن موقعیتی
[موضوعی]
به طور کلی
rogatory commission
U
موضوعی را ازمحکمهای به دادگاه دیگراحاله کردن
ignorance of the face is a good defence
U
جهل موضوعی دفاع محسوب میشود
electronic
U
موضوعی که عنوان چند رسانهای را شرح میدهد
talk out
U
بوسیله بحث شفاهی موضوعی را روشن کردن
to linger on a subject
U
روعی موضوعی درنگ کردن یامعطل شدن
point of honour
U
موضوعی که شرف ادمی وابسته بان است
terminator
U
موضوعی در لیست داده که انتهای فایل را نشان میدهد
to put somebody on the back burner
U
کسی را در مورد موضوعی کنار گذشتن
[اصطلاح مجازی]
to put
[throw]
[toss]
somebody on to the scrap heap
U
کسی را در مورد موضوعی کنار گذشتن
[اصطلاح مجازی]
to shunt somebody aside
U
کسی را در مورد موضوعی کنار گذشتن
[اصطلاح مجازی]
to put somebody in a backwater
U
کسی را در مورد موضوعی کنار گذشتن
[اصطلاح مجازی]
selector
U
وسیله مکانیکی که به کاربر امکان انتخاب تابع یا موضوعی را میدهد
selectors
U
وسیله مکانیکی که به کاربر امکان انتخاب تابع یا موضوعی را میدهد
to drag in a subject
U
موضوعی رابدون انکه ضرورت داشته باشد بمیان اوردن
follow-up
U
تعقیب
prosecution
U
تعقیب
pursuance
U
تعقیب
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com