English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
router U ابزار کنده کاری لیسه نجاری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
joiner's hardware U ابزار نجاری
glyptics U کنده کاری
graving U کنده کاری
ingraving U کنده کاری
intagliated U کنده کاری شده
carve U کنده کاری کردن
cutting chisel U اسکنه کنده کاری
chalcographer U کنده کاری روی مس
chalcogrophy U کنده کاری روی مس
carves U کنده کاری کردن
carvings U کنده کاری کردن
carved U کنده کاری کردن
zincograph U روی کنده کاری شده
sidero graphy U کنده کاری روی پولاد
ivory carving U کنده کاری روی عاج
ivory carving U کنده کاری روی عاج
glyptics U کنده کاری در روی سنگهای گران بها
bumping tool U ابزار خم کاری
knurled tool U ابزار اج کاری
drilling tool U ابزار مته کاری
back facing tool U ابزار صیقل کاری
blow torch چراغ لحیم کاری [ابزار]
baguet U [ابزار برجسته کاری کوچک]
baguette U [ابزار برجسته کاری کوچک]
nagnet U [ابزار برجسته کاری کوچک]
bagnette U [ابزار برجسته کاری کوچک]
broached U ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broaches U ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broaching U ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broach U ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
trowel U ماله گچ کاری [ابزار] [ساخت و ساختمان]
trowel U ماله آجر کاری [ابزار] [ساخت و ساختمان]
mason's trowel U ماله آجر کاری [ابزار] [ساخت و ساختمان]
bricklayer's trowel U ماله آجر کاری [ابزار] [ساخت و ساختمان]
brick trowel U ماله آجر کاری [ابزار] [ساخت و ساختمان]
bits U تیغه یا ابزار سوراخ کاری که در داخل گیره یا ماشین گردش می نماید
bit U تیغه یا ابزار سوراخ کاری که در داخل گیره یا ماشین گردش می نماید
lithoglyptics U کنده کاری روی گوهر حکاکی روی جواهر
engraves U کنده کاری کردن در حکاکی کردن
engrave U کنده کاری کردن در حکاکی کردن
engraved U کنده کاری کردن در حکاکی کردن
angle-leaf U [یکی از چهارشاخه، گوشه ستون ها یا برگ های بیرون زده کنده کاری شده در ته ستون های معماری قرون وسطی]
licked U لیسه
lick U لیسه
wood scrape U لیسه
licks U لیسه
carver's scraper U لیسه
scraper U لیسه
lycee l U لیسه
lap n U لیسه
smoothing U لیسه زدن
floating U لیسه کردن
larva U نوزاد حشره لیسه
larvae U نوزاد حشره لیسه
tool U دارای ابزار کردن بصورت ابزار دراوردن
woodcraft U نجاری
joinery U نجاری
joiners U نجاری
joiner U نجاری
joinery work U نجاری
carpentry U نجاری
carpenrty U نجاری
control equipment U ابزار وارسی ابزار پایش
carpenters U نجاری کردن
vise U گیره نجاری
carpenter U نجاری کردن
building trade joinery U نجاری ساختمان
excelsior U خرده نجاری
plane iron U تیغه نجاری
adze U تیشهء نجاری
carpenters axe U تیشه نجاری
adzes U تیشهء نجاری
gimlets U مته نجاری
adz U تیشهء نجاری
chipper U رنده نجاری
carpenter's bench U دستگاه نجاری
benchvise U گیره نجاری
gimlet U مته نجاری
chipper U تیشه نجاری خراط
woodwork U چوب الات نجاری
joinery sawbench U اره مدور نجاری
body of carpenter's plane U کوله رنده نجاری
workbenches U میز کار مکانیکی و نجاری وغیره
workbench U میز کار مکانیکی و نجاری وغیره
planer U دستگاه رنده نجاری میزی ماشین صفحه تراش دروازهای
torching U کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
to know the ropes U راههای کاری را بلد بودن لم کاری رادانستن
blow torch U کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torches U کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torched U کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torch U کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
pence for any thing U میل بچیزی یا کاری یااستعدادبرای کاری
stringing U خطوط خاتم کاری و منبت کاری
graven U کنده
stub U کنده
knockstone U کنده
pulled U کنده
block U کنده
blocked U کنده
blocks U کنده
stubbing U کنده
stubs U کنده
stubbed U کنده
bilboes U کنده
chumps U کنده
dugout dewelling U کنده
blocs U کنده
chunk U کنده
chunks U کنده
anvil stock U کنده
bloc U کنده
stocked U کنده
stock U کنده
clog U : کنده
logs U کنده
timber U کنده
clogs U : کنده
clogged U : کنده
chump U کنده
log U کنده
block aead U سر کنده
block length U درازای کنده
plummer block U کنده شفت
logs U کنده چوب
leg pickup U کنده کشی
leg lift and side roll U کنده سرانبون
grits U جوپوست کنده
plummer block U کنده محور
olympic lift U کنده یک چاک
block mark U نشان کنده
block size U اندازه کنده
engraver U کنده کار
engravers U کنده کار
blockette U کنده کوچک
log U کنده چوب
logrolling U کنده غلتانی
near leg and craddle U کنده گوسفندانداز
aboveboard U پوست کنده
near leg pickup and turnover U نوعی کنده رو
rear crotch and near arm U نوعی کنده رو
wooden anvil stock U کنده چوب
hulled U پوست کنده
carver U کنده کار
stumpy U پر از کنده درخت
unstuck U کنده شده
frankly U رک وپوست کنده
peeled U پوست کنده
trunk U کنده درخت
entry block U کنده مدخل
trunks U کنده درخت
stumps U کنده درخت
stumping U کنده درخت
stumped U کنده درخت
dugouts U کنده شده
dugout U کنده شده
control block U کنده کنترل
deblocking U کنده شکنی
deblock U شکستن کنده
in intaglio U بشکل کنده
stump U کنده درخت
building block U بنا کنده
inside sarma U انواع کنده رو
picked U پوست کنده
building blocks U بنا کنده
building block U کنده ساخت
husked U پوست کنده
in plain english U پوست کنده
building blocks U کنده ساخت
glid U تذهیب کاری [در زمینه فرش بوسیله نخ طلا، نقره و یا جواهرات. نوعی از این تذهیب کاری به صوفی بافی معروف است.]
plain U ساده پوست کنده
logged U از کنده پاک شده
I had a very hard time ot it. U دراینکار پوستم کنده شد
rock hewn U از کوه کنده شده
talk turkey <idiom> U رک و پوست کنده گفتن
flump U تلوتلوخوردن کنده زدن
blocked U کنده مانع ورادع
loggats U کنده کوچک دیرک
make no bones about something <idiom> U رک و پوست کنده گفتن
trunk U الوار کنده چوب
olympic lift and cross face U کنده حصیر مال
break ground U لنگر از زمین کنده شد
plainer U ساده پوست کنده
loggets U کنده کوچک دیرک
block U کنده مانع ورادع
shelled almond U بادام پوست کنده
trunks U الوار کنده چوب
quarried U ازکان کنده شده
blocks U کنده مانع ورادع
groats U گندم یاجوپوست کنده
plainest U ساده پوست کنده
record blocking U کنده یی کردن مدارک
dug in U سنگر کنده شده
Bluntly. Without mincing words. U صاف وپوست کنده
stubby U پراز کنده درخت
ptisan U گندم پوست کنده
plains U ساده پوست کنده
it peels better U بهتر پوست ان کنده میشود
man-to-man <idiom> U مستقیم یارک وپوست کنده
point takedown with inside standing leg U زیر خم که تبدیل به کنده رومیشود
she is a peach U هلوی پوست کنده است
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com