English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (20 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
borescope U ابزار چشمی برای بازرسی قطعات
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
cannibalises U استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
cannibalize U استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
cannibalised U استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
cannibalized U استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
cannibalizes U استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
cannibalising U استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
cannibalizing U استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
cat U استفاده از کامپیوتر برای بررسی یک ابزار یا برنامه برای یافتن خطاهای موجود
cats U استفاده از کامپیوتر برای بررسی یک ابزار یا برنامه برای یافتن خطاهای موجود
for [your/our] inspection U برای بازرسی
overhaul U پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
overhauls U پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
overhauling U پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
overhauled U پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
breakdown drawing U رسم پرسپکتیوی برای نمایش قطعات بصورت جدا از هم
running spare U قطعات یدکی مورد نیاز واضافی قطعات اضافی همراه وسیله
on board spares U قطعات تعمیراتی موجود درروی یک ناو قطعات موجوددر انبار
parts explosion U رسم تمام قطعات تشکیل دهنده یک مجموعه که رابطه قطعات با یکدیگر را نشان میدهد
new work U عملیات نوسازی قطعات عملیاتت تجدید قطعات یا تجدیدبنا
abrasive tool U ابزار برای سایش
reassemble U بستن قطعات سوار کردن قطعات
reassembles U بستن قطعات سوار کردن قطعات
reassembling U بستن قطعات سوار کردن قطعات
reassembled U بستن قطعات سوار کردن قطعات
c clamp U گیره فلزی به شکل سی برای وارد کردن فشار و نگاه داشتن قطعات کنار یکدیگر
angle-fillet U [ابزار مغزی برای پوشاندن درزهای داخلی]
bin storage U انبار کردن قطعات بسته بندی نشده در قفسه انبار قطعات روباز
check firing U فرمان اتش بس موقت برای بازرسی مانع اتش
edge card U یک تخته مدار که دارای قطعات باریک اتصال در طول یک لبه بوده و برای متصل شدن بارابط لبه طراحی شده است
tool U دارای ابزار کردن بصورت ابزار دراوردن
bin storage space U فضای انبار قطعات بسته بندی نشده فضای انبار قطعات روباز
jig U ابزار یا چارچوب سخت وصلبی برای سوار کردن وسرهم کردن یک قطعه از بدنه هواپیما
jigs U ابزار یا چارچوب سخت وصلبی برای سوار کردن وسرهم کردن یک قطعه از بدنه هواپیما
control equipment U ابزار وارسی ابزار پایش
inspector general U بازرسی بازرسی کل ارتش
interim overhaul U پیاده کردن قطعات به طورموقتی پیاده کردن قطعات جزئی
cancel check firing U فرمان بازرسی اتش ملغی فرمان بازرسی اتش لغو
inspection U بازرسی بازدید کردن بازرسی کردن
broach U ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broaching U ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broached U ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broaches U ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
eyepiece U چشمی
eye U چشمی
eyeing U چشمی
rivalled U هم چشمی
uniocular U یک چشمی
rivaling U هم چشمی
eying U چشمی
ophtalmic U چشمی
eyepieces U چشمی
ocular U چشمی
becket U چشمی
eyes U چشمی
rivalling U هم چشمی
competition U هم چشمی
emulation U هم چشمی
monocular U یک چشمی
rivals U هم چشمی
rivaled U هم چشمی
rival U هم چشمی
competitions U هم چشمی
rivalship U هم چشمی
sight check U مقابله چشمی
rival U هم چشمی کننده
soft eye U چشمی ساده
rivaling U هم چشمی کننده
optic U چشمی بصری
vies U هم چشمی کردن
rivaled U هم چشمی کننده
ocular lens U عدسی چشمی
vier U هم چشمی کننده
rivals U هم چشمی کننده
hawse pipe U چشمی لنگر
bridling U بند چشمی
rivalling U هم چشمی کننده
bollard eye U چشمی موت
rivalled U هم چشمی کننده
bridles U بند چشمی
bridled U بند چشمی
bridle U بند چشمی
binocular deprivation U محرومیت دو چشمی
vied U هم چشمی کردن
all eyes U چهار چشمی
three eyed union plate U صفحه سه چشمی
emulate U هم چشمی کردن با
monocular deprivation U محرومیت یک چشمی
emulated U هم چشمی کردن با
eyes of the ship U چشمی ناو
emulates U هم چشمی کردن با
eye splice U پیوند چشمی
bullrings U چشمی سینه
bullring U چشمی سینه
thoroughfoot U اتصال چشمی
metascope U دوربین تک چشمی
emulating U هم چشمی کردن با
emolously U از روی هم چشمی
emulative U هم چشمی کننده
emulously U ازروی هم چشمی
entoptic U درون چشمی
monocular vision U بینایی یک چشمی
thimbles U چشمی فلزی
monocles U عینک یک چشمی
emulous U هم چشمی کننده
monocle U عینک یک چشمی
eyepiece U عدسی چشمی
thimble eye U چشمی فلزی
eyepieces U عدسی چشمی
flemish eye U چشمی بافته
eying U چشمی طناب
penuriousness U تنگ چشمی
vie U هم چشمی کردن
half-glasses عینک یک چشمی
eye U چشمی طناب
eyes U چشمی طناب
eyeing U چشمی طناب
thimble U چشمی فلزی
runners U طناب چشمی دار
keep up with the Joneses <idiom> U چشم وهم چشمی
bull nose U چشمی سینه ناو
running bow line U چشمی زدن به طناب
ophthalmic U چشمی وابسته به چشم
eyes in the back of one's head <idiom> U چهار چشمی پاییدن
loup U ذره بین چشمی
british antilewisite U نوعی پماد چشمی
parsimoniously U بزفتی باتنگ چشمی
suborbital U زیر کاسه چشمی
outrival U در هم چشمی پیش افتادن از
swivel U چشمی خود گرد
competitions U هم چشمی سبقت جویی
foul house U چشمی گرفته لنگر
eye bolt U مهره چشمی دار
peeps U نگاه زیر چشمی
eyebolt U پیچ چشمی دار
eyeplate U صفحه چشمی دار
competition U هم چشمی سبقت جویی
peeping U نگاه زیر چشمی
union plate U صفحه چند چشمی
peeped U نگاه زیر چشمی
peep U نگاه زیر چشمی
binocular fusion U در هم امیزی دید دو چشمی
binocular disparity U ناهمخوانی دید دو چشمی
swivels U چشمی خود گرد
reduced eye U چشمی باریک شده
runner U طناب چشمی دار
chock U چشمی فلزی روی پل
swivelled U چشمی خود گرد
smithereens U قطعات
roller clock U چشمی بسته قرقره دار
dip the eye U وصل کردن چشمی طنابهابهم
slinks U نظر چشمی نگاه دزدکی
external rectus U عضله مستقیم برون چشمی
optical U نشانه روی بصری چشمی
slink U نظر چشمی نگاه دزدکی
slinking U نظر چشمی نگاه دزدکی
main members U قطعات اصلی
end product U مجموعه قطعات
analecta U قطعات ادبی
spare parts U قطعات یدکی
table of replaceable partes U فهرست قطعات
trilcgy U یا قطعات سه گانه
repair parts U قطعات یدکی
web stiffeners U قطعات تقویتی
shell fragments U قطعات گلوله
parts U قطعات یدکی
bill of material U صورت قطعات
chrestomathy U قطعات منتخب
parts peculiar U قطعات مخصوص
parts peculiar U قطعات اختصاصی
flinders U قطعات شکسته
common parts U قطعات عمومی
chrestomathy U قطعات برگزیده
common items U قطعات عمومی
component drawing U رسم قطعات
common hardware U قطعات عمومی
chosen fragments U قطعات گزیده
chosen fragments U قطعات منتخبه
parts list U فهرست قطعات
parts list U لیست قطعات
staff section U قطعات سمبه
shatters U قطعات شکسته
shatter U قطعات شکسته
cable accessory U قطعات کابل
wall eye U چشمی که سفیدی ان زیادوعنبیه ان کمرنگ باشد
To be all eyes. To watch like a hawk. U چهار چشمی پاییدن ( مراقب بودن )
To try to keep up with the joneses. U چشم وهم چشمی کردن ( رقابت )
authorized parts list U سهمیه مجاز قطعات
catalogued U لیست قطعات کاتالوگ
catalogues U لیست قطعات کاتالوگ
cataloguing U لیست قطعات کاتالوگ
object assembly test U ازمون الحاق قطعات
authorized parts list U لیست قطعات مجاز
rebuild U نوسازی کردن قطعات
investment castings U قطعات ریخته گی بسته
rebuilds U نوسازی کردن قطعات
assembles U سوار کردن قطعات
assembled U سوار کردن قطعات
assemble U سوار کردن قطعات
fragments U قطعات متلاشی خردکردن
fragmenting U قطعات متلاشی خردکردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com