English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
manipulandum U ابزار پاسخ
operandum U ابزار پاسخ
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
reply [answer] U پاسخ نامه ای [پاسخ به پیام پست الکترونیکی ] [پاسخ زبانی دفاعیه]
tool U دارای ابزار کردن بصورت ابزار دراوردن
answering U پاسخ دادن یا یافتن پاسخ یک سوال
answers U پاسخ دادن یا یافتن پاسخ یک سوال
answered U پاسخ دادن یا یافتن پاسخ یک سوال
answer U پاسخ دادن یا یافتن پاسخ یک سوال
control equipment U ابزار وارسی ابزار پایش
voice answer back U یک دستگاه پاسخ صوتی که میتواندسیستم کامپیوتری را به یک شبکه تلفنی وصل کند تا پاسخ صوتی را به درخواستهای انجام شده از ترمینالهای تلفنی فراهم اورد
originated U با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
originating U با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
originates U با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
originate U با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
broach U ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broaching U ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broaches U ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broached U ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
it is inexpedient to reply U پاسخ دادن مصلحت نیست پاسخ دادن مقتضی نیست
no U : پاسخ نه
replying U پاسخ
replication U پاسخ
in answer to U در پاسخ به
counterplea U پاسخ رد
answerback U در پاسخ
rebutter U پاسخ رد
response U پاسخ
responses U پاسخ
negative reply U پاسخ رد
responsions U پاسخ
reply U پاسخ
item of written comment U پاسخ
answers U پاسخ
answered U پاسخ
replies U پاسخ
statement U پاسخ
reaction [answer, commentary] U پاسخ
representation [statement] U پاسخ
response [commentary] U پاسخ
answering U پاسخ
responded U پاسخ
in reply to U در پاسخ
responds U پاسخ
respond U پاسخ
replied U پاسخ
answer U پاسخ
instrumentation U ابزار
doodad U ابزار
doodads U ابزار
implemented U ابزار
devices U ابزار
locking device U ابزار
implements U ابزار
implementing U ابزار
implement U ابزار
tools U ابزار
instrument U ابزار
hardware U ابزار
device U ابزار
carpenter's rule U خط کش [ابزار]
double meter stick [American] U خط کش [ابزار]
folding meter stick U خط کش [ابزار]
folding rule U خط کش [ابزار]
yard stick U خط کش [ابزار]
folding ruler U خط کش [ابزار]
gadgets U ابزار
tool U ابزار
gadget U ابزار
yardstick U خط کش [ابزار]
emitted response U پاسخ صدوری
image response U پاسخ تصویر
come up with <idiom> U یافتن پاسخ
position response U پاسخ مکانی
rejoins U پاسخ دادن
impluse response U پاسخ ایمپولز
rejoins U در پاسخ گفتن
moro response U پاسخ مورو
movement response U پاسخ حرکت
oracles U پاسخ مبهم
oracle U پاسخ مبهم
rejoined U پاسخ دادن
original response U پاسخ ابتکاری
frequency respone U پاسخ فرکانس
popular response U پاسخ رایج
to make a response U پاسخ دادن
answered U : پاسخ دادن
vaccum response U پاسخ غیابی
responded U پاسخ دادن
answer U پاسخ به یک سوال
vab U پاسخ سمعی
responds U پاسخ دادن
answer U : جواب پاسخ
answer U : پاسخ دادن
answered U : جواب پاسخ
answered U پاسخ به یک سوال
answering U پاسخ به یک سوال
irresponsive U پاسخ ندهنده
answers U پاسخ به یک سوال
answers U : جواب پاسخ
answers U : پاسخ دادن
answering U : جواب پاسخ
whole response U پاسخ کلی
w response U پاسخ کلی
content response U پاسخ محتوایی
answering U : پاسخ دادن
voice answer back U پاسخ سمعی
calculation U پاسخ تقریبی
respond U پاسخ دادن
rejoining U پاسخ دادن
response duration U مدت پاسخ
right answer U پاسخ درست
solution U پاسخ یک مشکل
solutions U پاسخ یک مشکل
responsorial U پاسخ دهنده
anticipatory response U پاسخ انتظاری
replier U پاسخ دهنده
plea U پاسخ دعوی
pleas U پاسخ دعوی
rejoinder U پاسخ دفاعی
rejoinders U پاسخ دفاعی
answerback U پاسخ برگشتی
answer mode U حالت پاسخ
running rate U اهنگ پاسخ
response time U زمان پاسخ
consummatory response U پاسخ پایانی
conditioned response U پاسخ شرطی
response differentiation U تفکیک پاسخ
response equivalence U هم ارزی پاسخ
response generalization U تعمیم پاسخ
answerable U پاسخ دار
response amplitude U دامنه پاسخ
correct response U پاسخ درست
response intensity U شدت پاسخ
response latency U نهفتگی پاسخ
response rate U سرعت پاسخ
color response U پاسخ رنگ
response set U امایه پاسخ
response strength U نیرومندی پاسخ
response threshold U استانه پاسخ
anatomy response U پاسخ کالبدی
rejoin U در پاسخ گفتن
to definitive answer U پاسخ قطعی
rejoined U در پاسخ گفتن
discriminatory response U پاسخ افتراقی
rejoining U در پاسخ گفتن
distal response U پاسخ دوربرد
rejoin U پاسخ دادن
reflection response U پاسخ قرینه
preparatory response U پاسخ مقدماتی
early answer U پاسخ زود
an a answer U پاسخ مثبت
delayed response U پاسخ درنگیده
machine shop tool U ابزار ماشینی
toll steel U فولاد ابزار
flexible drive tool U ابزار گردان
floating tool U ابزار متحرک
planishing tool U ابزار پرداخت
cold heading tool U ابزار سردکار
joiner's hardware U ابزار نجاری
machine tools U ابزار ماشینی
toolhouse U انبار ابزار
toolbox U جعبه ابزار
credit instrument U ابزار اعتباری
knurled tool U ابزار اج کاری
control equipment U ابزار نظارت
precision tool U ابزار دقیق
tax instrument U ابزار مالیاتی
tool holder U ابزار گیر
workbox U جعبه ابزار
means of production U ابزار تولید
tool maker U ابزار ساز
tool set U دست ابزار
metal cutting فلزبری [ابزار]
lathe tool U ابزار تراش
metal cutting tool U ماشین ابزار
small tool U ابزار کوچک
skiving tool U ابزار تراش
tool maker U ابزار مند
milling cutter U ابزار فرزکاری
milling tool U ابزار فرزکاری
development tools U ابزار توسعه
moulding plane U رنده ابزار
tool sharpener U ابزار چاق کن
generating tool U ابزار تولید
centering tool U ابزار تمرکز
groupware U ابزار گروهی
groupware U گروه ابزار
hand tool U ابزار دستی
bumping tool U ابزار خم کاری
brick workers tool U ابزار بنایی
steelwork U ابزار پولادین
moulding templet U ابزار کشویی
assembly tools U ابزار مونتاژ
gosseneck tool U ابزار دوخمی
tool boxes U جعبه ابزار
scraper [British U کارتک [ابزار]
spatula [American] ] U کارتک [ابزار]
hawksbeak U ابزار رخ منقاری
hawksbill U ابزار رخ منقاری
knurled tool U ابزار آج دار
helve U دسته ابزار
boring machine U دریل [ابزار]
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com