Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 51 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
superphysical
U
ابر جسمی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
tag
U
جسمی براق در انتهای قلاب برای جلب ماهی
tags
U
جسمی براق در انتهای قلاب برای جلب ماهی
corporal
U
جسمی
corporals
U
جسمی
material
U
کلی جسمی
materials
U
کلی جسمی
catalysis
U
اثر مجاورت جسمی دریک فعل وانفعال شیمیایی
electrolysis
U
تجزیه جسمی بوسیله جریان برق
luminescence
U
پدیده نورافشانی جسمی پس ازقرار گرفتن درمعرض تابش اشعه
polymer
U
جسمی که از ترکیب ذرات متشابه الترکیب وازتکرار واحدهای ساختمانی یکنوخت ایجاد شده باشد بسپار
polymers
U
جسمی که از ترکیب ذرات متشابه الترکیب وازتکرار واحدهای ساختمانی یکنوخت ایجاد شده باشد بسپار
substantial
U
جسمی
emulsion
U
تعلیق جسمی بصورت ذرات ریز وپایدار در محلولی
emulsioned
U
تعلیق جسمی بصورت ذرات ریز وپایدار در محلولی
emulsioning
U
تعلیق جسمی بصورت ذرات ریز وپایدار در محلولی
emulsions
U
تعلیق جسمی بصورت ذرات ریز وپایدار در محلولی
heredity
U
رسیدن خصوصیات جسمی وروحی بارث
carnal
U
جسمی
radioactivity
U
خاصیت جسمی که از خودپرتو مجهول بیرون میدهد
antimatter
U
جسمی که حاوی مادهء ضد خود نیز باشد مثل ضدالکترون بجای الکترون
corporeal
U
جسمی
penance
U
تحمل عذاب جسمی برای بخشوده شدن گناه
acetolysis
U
تجزیهء جسمی در اثراضافه شدن جوهر سرکه حالت استیله و هیدرولیز پیداکردن در ان واحد
allotrope
U
جسمی که مستعدتبدیل بچند صورت یا ماده باشد
bodily pain
U
جسمی
bow wave
U
موج ضربهای در سرعتهای مافوق صوت که جلوتر از لبه حمله جسمی که فاقد لبههای تیز میباشد بوجود می اید
corporeity
U
خاصیت جسمی یامادی
declination
U
فاصله زاویهای تا جسمی روی کره سماوی
dispersoid
U
پخش کامل ذرات جسمی درجسم دیگر
embolic
U
مربوط به انسداد رگ بوسیله جسمی
flying status
U
وضعیت پرواز از نظر جسمی و روحی وضعیت امادگی خدمه برای پرواز
gyrostat
U
التی که جنبش وضعی جسمی رانشان میدهد
hemihydrate
U
هیدرات جسمی که دارای نیم ملکول اب است
isomer
U
جسمی که ترکیب ان با ترکیب جسم دیگریکی است
isomerous
U
جسمی که ترکیب ان با ترکیب جسم دیگریکی است
jet propulsion
U
جهش و کشش جسمی بطرف جلو در اثر خروج مایع جهندهای در جهت عقب
metamer
U
جسمی که در ترکیب و سنگینی با جسم دیگر برابرولی درخواص شیمیایی است
nucleole
U
جسمی که در درون هسته یاخته ها یافت میشود هسته هسته
physical psychological
U
جسمی- روانی
physically handicapped
U
معلول جسمی
radio activity
U
خاصیت جسمی که از خودپرتو مجهول بیرون دهد
so matic
U
طبیعی جسمی
somatic
U
جسمی
somatotype
U
نوع جسم ساختمان جسمی
somatotypic
U
نوع جسم ساختمان جسمی
the colouring p of a substance
U
ماده رنگ دهنده جسمی
transubstantiation
U
تبدیل جسمی بجسم دیگر
variable incidence
U
جسمی که بصورت لولایی نصب شده بطوریکه زاویه برخورد ان تغییر میکند
variable pitch
U
جسمی که بصورت لولایی به ملخ نصب شده که در ان زاویه برخورد گام نامیده میشود
whaleback
U
هر جسمی شبیه پشت بالن
Partial phrase not found.
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com