Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 102 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
shebang
U
ابتکار تعبیه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
insert
U
تعبیه
embedding
U
تعبیه
improvisation
U
تعبیه
appliances
U
تعبیه
appliance
U
تعبیه
inserting
U
تعبیه
inserts
U
تعبیه
lash up
U
تعبیه
shifts
U
تعبیه
shift
U
تعبیه
shifted
U
تعبیه
insertion
U
جاسازی تعبیه
embeds
U
تعبیه کردن
embed
U
تعبیه کردن
contriving
U
تعبیه کردن
insert
U
تعبیه کردن
inserting
U
تعبیه کردن
engaged
<adj.>
U
تعبیه شده
inserts
U
تعبیه کردن
contrives
U
تعبیه کردن
contrived
U
تعبیه کردن
contrive
U
تعبیه کردن
devisable
U
تعبیه کردنی
work out
U
تعبیه کردن
bulit in check
U
تست تعبیه شده
embedded systems
U
سیستمهای تعبیه شده
embeded command
U
فرمان تعبیه شده
lash up
U
ابتکار
innovation
U
ابتکار
innovations
U
ابتکار
improvisation
U
ابتکار
resource
U
ابتکار
originationu
U
ابتکار
origination
U
ابتکار
novation
U
ابتکار
originality
U
ابتکار
gumption
U
ابتکار
initiation
U
ابتکار
invention
U
ابتکار
shifted
U
ابتکار
shift
U
ابتکار
shifts
U
ابتکار
initiative
U
ابتکار
initiatives
U
ابتکار
ingenuity
U
ابتکار
contraptions
U
ابتکار
contraption
U
ابتکار
improvising
U
انا ساختن تعبیه کردن
built in fonts
U
شکل حروف تعبیه شده
devised
U
تعبیه کردن وصیت نامه
improvise
U
انا ساختن تعبیه کردن
devise
U
تعبیه کردن وصیت نامه
devising
U
تعبیه کردن وصیت نامه
devises
U
تعبیه کردن وصیت نامه
improvises
U
انا ساختن تعبیه کردن
shifty
U
با ابتکار با تدبیر
initiative
U
ابتکار عمل
authorship
U
ابتکار اصل
initiative
U
ابتکار عملیات
orinality
U
پیروی ابتکار
creativity
U
قوه ابتکار
knack
U
ابتکار زرنگی
initiatives
U
ابتکار عملیات
initiated
U
ابتکار کردن
ventures
U
ابتکار سوداگری
initiate
U
ابتکار کردن
imagination
U
انگاشت ابتکار
venture
U
ابتکار سوداگری
imaginations
U
انگاشت ابتکار
ventured
U
ابتکار سوداگری
venturing
U
ابتکار سوداگری
ingenuity
U
قوه ابتکار
initiates
U
ابتکار کردن
initiating
U
ابتکار کردن
initiatives
U
ابتکار عمل
industries
U
پیشه و هنر ابتکار
industry
U
پیشه و هنر ابتکار
creativeness
U
قوه ابتکار افرینندگی
ingenious
U
دارای قوه ابتکار
foundation joint
U
درز اتصالی که بین پی وساختمان تعبیه میشود
innovating
U
ایین تازهای ابتکار کردن
innovates
U
ایین تازهای ابتکار کردن
innovated
U
ایین تازهای ابتکار کردن
innovate
U
ایین تازهای ابتکار کردن
lipping
U
قطعه چوبی که در لای شکاف کمان تعبیه شده
improviser
U
تعبیه کننده کسیکه بسرعت یا بلامقدمه چیزیرا میسازد
presumptive address
U
آدرس اولیه در برنامه که به عنوان مرجعی برای تعبیه است
improvisor
U
تعبیه کننده کسیکه بسرعت یا بلا مقدمه چیزیرا میسازد
kerb inlet
U
روزنه یا منفذی که در زیرجدول جهت عبور اب باران تعبیه میشود
contraption
U
تدبیر
[اختراع]
[ابتکار]
[اسباب عجیب و غریب]
sponson
U
جدار توخالی یا جاسازی شده در بدنه تانک برای تعبیه مهمات یا بی سیم
The people wondered how the contraption worked.
U
مردم در شگفت بودند که این ابتکار چگونه کار می کرد.
hard sectored
U
دیسک لرزانی که در ان سوراخهایی به منظور تعیین حدود هر قطاع یا بخش تعبیه و منگنه شده است
slot
U
شکاف یا سوراخی که برای انداختن پول در قلک وتلفن خود کار وامثال ان تعبیه شده
slots
U
شکاف یا سوراخی که برای انداختن پول در قلک وتلفن خود کار وامثال ان تعبیه شده
slotting
U
شکاف یا سوراخی که برای انداختن پول در قلک وتلفن خود کار وامثال ان تعبیه شده
penny in the slot
U
سوراخی برای انداختن پول خرد در ان تعبیه شده و پول را در ان می اندازند
wing tanks
U
تانکهای سوخت که داخل بال تعبیه شده یا بخشی از بال راتشکیل میدهد
schematize
U
بصورت برنامه دراوردن طرح یا نقشهای تهیه کردن ابتکار کردن
initiative
U
قدرت انجام عمل ابتکار عمل
initiatives
U
قدرت انجام عمل ابتکار عمل
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com