Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 108 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
prospect
[of something]
U
آینده نگری
[چشم انداز]
[پیش بینی]
چیزی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
We don't know what the world will be like in 20 years, to say nothing of in 100 years.
U
ما نمی دانیم دنیا در ۲۰ سال آینده چه جور تغییر می کند چه برسد به ۱۰۰ سال آینده.
retrospection
U
پس نگری
retrospect
U
پس نگری
holism
U
کل نگری
retrospective view
[on]
U
پس نگری
[به]
pansexualism
U
جنسی نگری
parallelism
U
توازی نگری
panpsychism
U
روحی نگری
organicism
U
عضوی نگری
operationalism
U
عملیاتی نگری
objectivism
U
عینی نگری
nervism
U
عصب نگری
necropsy
U
مرده نگری
intraception
U
عاطفی نگری
personalism
U
شخص نگری
phenomenalism
U
پدیدار نگری
Elementarism
U
عنصر نگری
vitalism
U
حیاتی نگری
self observation
U
خویشتن نگری
relativism
U
نسبی نگری
purposivism
U
غایت نگری
psychologism
U
روانشناختی نگری
probabilism
U
احتمالی نگری
preformism
U
ذاتی نگری
physiologism
U
فیزیولوژی نگری
physicalism
U
فیزیکی نگری
hereditarianism
U
ارثی نگری
geneticism
U
ارثی نگری
finalism
U
غایت نگری
empiricism
U
تجربی نگری
atomism
U
ذره نگری
forecasting
U
پیش نگری
sensationalism
U
حسی نگری
foresight
U
پیش نگری
expectations
U
پیش نگری
expectation
U
پیش نگری
prospect
U
اینده نگری
biologism
U
زیستی نگری
prospects
U
اینده نگری
extraception
U
واقع نگری
prospecting
U
اینده نگری
prospected
U
اینده نگری
centralism
U
مرکزی نگری
dualism
U
دوگانه نگری
elementarism
U
عنصری نگری
nativism
U
فطری نگری
introspection
U
درون نگری
absolutism
U
مطلق نگری
perfect foresight
U
اینده نگری کامل
biologism
U
زیست شناختی نگری
cultural absolutism
U
مطلق نگری فرهنگی
cultural parallelism
U
توازی نگری فرهنگی
cultural relativism
U
نسبی نگری فرهنگی
moral realism
U
واقع نگری اخلاقی
mechanistic theory
U
نظریه ماشینی نگری
introspectionist
U
خویشتن نگری است
psychoneural parallelism
U
توازی نگری روانی- عصبی
providence
U
صرفه جویی اینده نگری
Peeping Tom
U
نام خیاطی که به خاطر هیز نگری کور شد
Peeping Toms
U
نام خیاطی که به خاطر هیز نگری کور شد
after mentioned
U
پس آینده
dead-end job
U
شغلی بی آینده
for the future
<adv.>
U
برای آینده
fear of the future
U
وحشت از آینده
ex nunc
U
برای آینده
sustainable
<adj.>
U
آینده گرا
future-oriented
<adj.>
U
آینده گرا
doctor-to-be
U
پزشک آینده
not now or ever
U
نه اکنون و نه در آینده
remote future
U
آینده دور
in the near future
U
در آینده نزدیک
after ages
ادوار آینده
morrow
[Old English]
U
فردا
[ آینده]
future-oriented
<adj.>
U
پایدار
[نسبت به آینده]
sustainable
<adj.>
U
پایدار
[نسبت به آینده]
time will tell
U
در آینده معلوم می شود
I am hopeful about the future.
U
درباره آینده امیدوارهستم
a rosy future
U
آینده امید بخشی
in the long run
<idiom>
U
آینده دور،درآخر
to look forward expectantly to the future
U
با انتظار به آینده نگاه کردن
Take no thought of the morrow.
U
نگران فردا
[آینده]
نباش.
to mortgage one's future
U
خسارت زدن به آینده خود
The future of the team is shrouded in uncertainty.
U
آینده این تیم بلاتکلیف است.
to store up something
U
انباشتن چیزی برای استفاده در آینده
lay up
<idiom>
U
ذخیره کردن ،نگهداری برای آینده
To save ( provide ) for a rainy day . To prepare for an emergency .
U
فکرروز مبادا را کردن ( آینده نگه بودن )
projects
U
پیش بینی مشخصات آینده یک مجموعه داده
projected
U
پیش بینی مشخصات آینده یک مجموعه داده
project
U
پیش بینی مشخصات آینده یک مجموعه داده
The subsidy will be phased out next year.
U
یارانه دولتی در سال آینده به پایان می رسد.
One of these fin days .
U
انشاء الله یکی از این روزها ( قول آینده )
She resolved to give him a wide berth in future.
[She decided to steer clear of him in future.]
U
او
[زن]
تصمیم گرفت در آینده ازاو
[مرد]
دوری کند.
I wonder what lies in store for me in the future.
U
من دوست داشتم بدانم که برای من در آینده چه پیش می آید.
There's a question mark
[hanging]
over the day-care clinic's future.
[A big question mark hangs over the day-care clinic's future.]
U
آینده درمانگاه مراقبت روزانه
[کاملا]
نامشخص است.
Any reform of the insurance law must be left to the future.
U
هر اصلاح قانون بیمه باید به آینده باقی گذاشته شود.
Any reform of the pension law must be left to the future.
U
هر اصلاح قانون بازنشستگی باید به آینده باقی گذاشته شود.
This must not happen in future at any cost.
U
در آینده این موضوع به هیچ شرطی نباید پیش بیاید.
This is important, not only today, but also and especially for the future.
U
این، نه تنها امروز، بلکه به ویژه برای آینده هم مهم است.
open
U
برنامه طراحی شده که امکان گستردگی در آینده و تغییرات آسان را فراهم میکند
opened
U
برنامه طراحی شده که امکان گستردگی در آینده و تغییرات آسان را فراهم میکند
opens
U
برنامه طراحی شده که امکان گستردگی در آینده و تغییرات آسان را فراهم میکند
These talks are crucial
[critical]
to the future of the peace process.
U
این مذاکرات برای آینده روند صلح بسیار مهم
[حیاتی]
هستند.
archive
U
فایلی که حاوی داده قدیمی است ولی برای مراجعه در آینده نگهداری میشود
Tune in next week for another episode of 'Happy Hour'.
U
هفته آینده کانال
[تلویزیون]
را برای قسمت دیگری از
{ساعت شادی}
تنظیم کنید.
It must be left to the future to repeat the study under better controlled conditions
U
این را باید به آینده باقی گذاشت که پژوهش را در شرایط کنترل شده بهتر تکرار کرد.
upward compatible
U
طراحی شده برای سازگاری با مدلهای موجود یا مدلهای آینده که هنوز اختراع نشده اند
upwards compatible
U
طراحی شده برای سازگاری با مدلهای موجود یا مدلهای آینده که هنوز اختراع نشده اند
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com