English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
Can I get there on foot? U آیا میتوانم تا آنجا پیاده بروم؟
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
i can go U میتوانم بروم
How do I get to city center? U چطور میتوانم به مرکز شهر بروم؟
You can't get there other than by foot. U به جز پیاده جوری دیگر نمی شود به آنجا رفت.
disembarkation U به ساحل پیاده کردن پیاده شدن از هواپیمایا ناو
detrain U از قطار پیاده شدن یا پیاده کردن
grenadier U سرباز هنگ پیاده پیاده نظام
Where can I get a taxi? U کجا میتوانم یک تاکسی بگیرم.
so far as i can guess U انچه من میتوانم حدس بزنم
Where can I get a taxi? U کجا میتوانم تاکسی بگیرم.
May I see the room? U آیا میتوانم اتاق را ببینم؟
Where can I get a taxi? U کجا میتوانم یک تاکسی سوار شوم.
Can I rent a flat? U آیا میتوانم یک آپارتمان اجاره کنم؟
Can I rent a holiday cottage? U آیا میتوانم یک ویلا اجاره کنم؟
Where can I park my car? U کجا اتومبیلم را میتوانم پارک کنم؟
Where can I get butane gas? U کجا میتوانم گاز بوتان بگیرم؟
Where can I get a taxi? U کجا میتوانم تاکسی سوار شوم.
Where can I hire a car? U کجا میتوانم اتومبیل اجاره کنم؟
How can I make such pilot U چگونه میتوانم با خلبان جمله بسازم
Where can I get my car washed? کجا میتوانم اتومبیلم را بدهم بشویند؟
Where can I get butane gas? U کجا میتوانم گاز بوتان تهیه کنم؟
Can I rent a bungalow? U آیا میتوانم یک خانه ویلایی اجاره کنم؟
Can I pay by credit card? U آیا میتوانم با کارت اعتباری پرداخت کنم؟
secondary landing U منطقه پیاده شدن فرعی برای پشتیبانی از عملیات پیاده شدن اصلی
Can I make an appointment for friday? U آیا میتوانم برای روز جمعه وقت قبلی بگیرم؟
let me go U بروم
it fell to my lot to go U من شد که بروم
iam a to go U میترسم بروم
it fell to my lot to go U قرار شد من بروم
i must go U باید بروم
iam d. to go U مایلم بروم
i will go U که بروم میروم
i ougth to go U باید بروم
i ought to go U باید بروم
let me go U بگذار بروم
i made up my mind to go U بر ان شدم که بروم
How do I get to this place / this address? U چطور می تونم به ... بروم؟
I must leave at once. باید فورا بروم.
I have no place (nowhere) to go. U جایی ندارم بروم
i made up my mind to go U نصمیم گرفتم که بروم
i am purposed to go U در نظر دارم بروم
i may go U ممکن است بروم
byzantine U وابسته بروم شرقی
How do I get to ... ? چطور می تونم به ... بروم؟
in order that i may go U برای اینکه بروم
He advised (urged) me to go. U به من توصیه کرد که بروم
She asked me in (inside the house). U تعارفم کرد بروم بو
he gave me a sign to go U اشاره کرد که بروم
he insisted on me to go U اصرار کرد که بروم
i agreed to go U حاضر شدم بروم
i am bend on going U مصمم هستم بروم
i am purposed to go U قصد دارم بروم
i am reluctant to go U میل ندارم بروم
i am unwilling to go U راضی نیستم بروم
i am unwilling to go U مایل نیستم بروم
shall i go? U ایا باید بروم
landing group U گروه پیاده شونده به ساحل گروه پیاده شدن
I wI'll be damned if I ll go . U لعنت برمن اگه بروم
i have no other place to go U جای دیگری ندارم که بروم
I am thinding of going to Europe. U خیال دارم به اروپ؟ بروم
i had barely time to get out U همینقدروقت داشتم که بیرون بروم
I must be going now. U الان دیگه باید بروم
may i go yes you may U ایا ممکن است من بروم
You wont catch me going to his house . U غلط می کنم دیگه به منزلش بروم
I dont have time to go to the movies . U فرصت نمی کنم به سینما بروم
He arrived just as I was about to go . U درست موقعیکه می خواستم بروم او آمد
I have a short trip ahead. U قرار است یک مسافرت کوتاهی بروم
Now it is about time to head home! U الان وقتش رسیده به خانه برویم [بروم] !
Can I go earlier today, just as a special exception? U اجازه دارم امروز استثنأ زودتر بروم؟
Can I drive to the centre of town? U آیا می توانم تا مرکز شهر با ماشین بروم؟
thereupon <adv.> U در آنجا
thereat <adv.> U در آنجا
subsequently <adv.> U در آنجا
consequently <adv.> U در آنجا
at that [at that provocation] <adv.> U در آنجا
as a result <adv.> U در آنجا
iam impatient to go U دلم شور میزند که بروم شتاب دارم برفتن
As far as I know . So far as I know. U تا آنجا که من می دانم
overhauled U پیاده کردن پیاده کردن و دوباره سوارکردن
overhauling U پیاده کردن پیاده کردن و دوباره سوارکردن
overhaul U پیاده کردن پیاده کردن و دوباره سوارکردن
overhauls U پیاده کردن پیاده کردن و دوباره سوارکردن
i had half a mind to go U چندان مایل برفتن نبودم انقدر ها میل نداشتم بروم
I wanted to go camping but the others quickly ruled out that idea. U من می خواستم به کمپینگ بروم اما دیگران سریع ردش کردند.
Have you been there recently (lately) U تازگیها آنجا رفته ای ؟
The situation there is bad. U وضعیت در آنجا بد است.
To the best of my ability. For all I am worth . As far as in my lies U تا آنجا که تیغم ببرد
According to my lights . U تا آنجا که عقلم قد می دهد
In so far as their taste would go . U تا آنجا که سلیقه شا ؟ قد می داد
Since the day he set foot there . U از روزیکه به آنجا پا نهاد
as far as I'm concerned <adv.> U تا آنجا که به من مربوط می شود
so far as I'm concerned U تا آنجا که به من مربوط می شود
As far as I am concerened. U تا آنجا که به من مربوط می شود
I wI'll get there somehow. U یکجوری خودم را آنجا می رسانم
Left out of one place and driven away from another. <proverb> U از آنجا مانده از اینجا رانده .
It took us four days to get there . U چهار روزکشید تا آنجا رسیدیم
CERN U یس که www اولین آنجا اختراع شد
Nobody was there but me. U هیچکسی غیر از من آنجا نبود.
I happened to be there when …. U اتفاقا" من آنجا بودم وقتیکه …
Come as quickly as possible. U تا آنجا که می شود زود بیا
We were there just to make up numbers. U ما آنجا فقط سیاهی لشگه بودیم
to turn around U برگشتن [به جایی که از آنجا آمده اند]
factory U ساختمانی که در آنجا محصولات تولید می شوند
factories U ساختمانی که در آنجا محصولات تولید می شوند
lover's lane <idiom> U جای دنجی که عشاق به آنجا می روند
to let it get to that point U اجازه دادن که به آنجا [موقعیتی] برسد
Not that I remember . U تا آنجا که من یاددارم خیر ( اینطور نبوده )
It is improper to go there uninvited. U ناخوانده رفتن با آنجا صحیح نیست
If it ( ever ) comes to that . U اگر چنانچه کا ربه آنجا بکشد
He has always lived there. U او همیشه آنجا زندگی کرده است.
to turn back U برگشتن [به جایی که از آنجا آمده اند]
There they were in all their finery. U آنجا آنها در تمام زر و زیور خود بودند.
almonry U [قسمتی از ساختمان که خیرات و صدقات را در آنجا می دادند.]
Nothing has changed there. U آنجا هیچ چیز تغییر نکرده است.
Hotel accommodation is rather expensive there. U قیمت [اتاق] هتل آنجا واقعا گران است.
Nothing on earth will induce him to go there again. اگر کلاهش هم آنجا بیافتد دیگر پا نمی گذارد.
interim overhaul U پیاده کردن قطعات به طورموقتی پیاده کردن قطعات جزئی
window U فضایی در صفحه نمایش که اپراتور در حال حاضر آنجا کار میکند
Where the carcass is there the ravens will collect together. <proverb> U هر کجا لاشه اى وجود دارد آنجا لاشخورها دور هم جمع مى شوند.
switching U نقط های در شبکه ارتباطی که پیام از خط وط و مدارهای مختلف در آنجا تنظیم می شوند
i am very keen on going there U من خیلی مشتاقم انجا بروم خیلی دلم میخواهد به انجابروم
stopped U نقط ه تنظیم در یک خط که نوک چاپ یا نشانه گر در آنجا متوقف می شوند برای دستورات بعدی
main U مجموعه دستوراتی که بخش اصلی برنامه را می سازند و از آنجا سایر توابع فراخوانی می شوند
stop U نقط ه تنظیم در یک خط که نوک چاپ یا نشانه گر در آنجا متوقف می شوند برای دستورات بعدی
stops U نقط ه تنظیم در یک خط که نوک چاپ یا نشانه گر در آنجا متوقف می شوند برای دستورات بعدی
His sculptures blend into nature as if they belonged there. U مجسمه های او به طبیعت طوری آمیخته میشوند انگاری که آنها به آنجا تعلق دارند.
stopping U نقط ه تنظیم در یک خط که نوک چاپ یا نشانه گر در آنجا متوقف می شوند برای دستورات بعدی
trap U نقط ه توقف انتخابی که اجرا برنامه در آنجا متوقف میشود وثباتها بررسی می شوند
to lock somebody [yourself] out [of something] U در را روی [خود] کسی قفل کردن [و دیگر نتوانند داخل شوند چونکه کلید در آنجا فراموش شده]
voicing U کامپیوتر متصل به دستگاه تلفن که وقتی شخص آنجا نیست به تلفنهای او پاسخ میدهدو امکان ضبط پیام ها را بوجود می آورد.
voices U کامپیوتر متصل به دستگاه تلفن که وقتی شخص آنجا نیست به تلفنهای او پاسخ میدهدو امکان ضبط پیام ها را بوجود می آورد.
voice U کامپیوتر متصل به دستگاه تلفن که وقتی شخص آنجا نیست به تلفنهای او پاسخ میدهدو امکان ضبط پیام ها را بوجود می آورد.
to make every effort U تک و پوی زدن [به هر دری زدن] تا آنجا که امکان پذیر باشد
station U میز به همراه کامپیوتر , صفحه کلید , صفحه نمایش , چاپگر و غیره که کسی در آنجا کار میکند
stations U میز به همراه کامپیوتر , صفحه کلید , صفحه نمایش , چاپگر و غیره که کسی در آنجا کار میکند
stationed U میز به همراه کامپیوتر , صفحه کلید , صفحه نمایش , چاپگر و غیره که کسی در آنجا کار میکند
ganway U پل پیاده رو
foot bank U پیاده رو
foot bridge U پل پیاده رو
foot slogger U پیاده
pedestrian bridge U پل پیاده رو
foot infantry U پیاده
side walk U پیاده رو
impledge U پیاده
infantry man U پیاده
footway U پیاده رو
dismounted U پیاده
pignorate U پیاده
pedestrians U پیاده
on of U پیاده
footer U پیاده رو
pedestrian U پیاده
infantry U پیاده
walkways U پیاده رو
walked U پیاده رو
walks U پیاده رو
pavements U پیاده رو
peripatetic U پیاده رو
pavement U پیاده رو
afoot U پیاده
path U پیاده رو
paths U پیاده رو
sidewalk U پیاده رو
sidewalks U پیاده رو
walkway U پیاده رو
footpath U پیاده رو
footpaths U پیاده رو
walk U پیاده رو
conventional memory U این فضای حافظه مستقیماگ توسط DOS-MS قابل کنترل است و محلی است که بیشتر برنامههای بار شده برای اجرا آنجا هستند
conventional RAM U این فضای حافظه مستقیماگ توسط DOS-MS قابل کنترل است و محلی است که بیشتر برنامههای بار شده برای اجرا آنجا هستند
foot slugger U سرباز پیاده
foot passenger U پیاده پا رهسپار
hump U پیاده روی
implementation U پیاده سازی
disembarks U پیاده شدن
foot infantry U پیاده نظام
dismount U پیاده کردن
dismounting U پیاده کردن
dismantling U پیاده کردن
footpad U راهزن پیاده
humping U پیاده روی
footsoldier U سرباز پیاده
grabby U سرباز پیاده
disembarks U پیاده کردن
disembarking U پیاده شدن
disembarking U پیاده کردن
disembarked U پیاده شدن
disembarked U پیاده کردن
get down U پیاده شدن
disembark U پیاده شدن
disembark U پیاده کردن
humps U پیاده روی
ganger U مسافر پیاده
foot passenger U مسافر پیاده
impledge U پیاده شطرنج
walkabouts U گردش پیاده
walkabouts U مسافرت پیاده
regiment of f. U هنگ پیاده
walkabout U گردش پیاده
rifle man U سرباز پیاده
walkabout U مسافرت پیاده
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com