Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
Can you show me on the map where I am?
U
آیا ممکن است به من روی نقشه نشان بدهید که کجا هستم؟
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Can you give me the key, please?
U
لطفا ممکن است کلید را به من بدهید؟
Can you lend me ...
آیا ممکن است ... را به من امانت بدهید؟
Can you give me an estimate?
U
ممکن است یک برآورد هزینه به من بدهید؟
Can you get it repaired?
U
آیا ممکن است آن را بدهید تعمیر کنند؟
Could we have a plate for the child?
U
آیا ممکن است بشقابی برای بچه مان به ما بدهید؟
line route map
U
نقشه نشان دهنده راهها نقشه راهنمای مسیر خطوط سیم دستگاه
outline assembly drawing
U
نقشه کلی ساختمان نقشه ایکه تصویر کلی ساختمان را نشان میدهد وجزئیات ساختمان روی ان پیاده نشده است
charts
U
بر روی نقشه نشان دادن
charted
U
بر روی نقشه نشان دادن
chart
U
بر روی نقشه نشان دادن
charting
U
بر روی نقشه نشان دادن
situation map
U
نقشه نشان دهنده وضعیت جنگ
perpetuting testtimony
U
تاسیسی که به وسیله ان شهادتی که ممکن است بعدا" به ان استناد لازم شود و در عین حال ممکن است بعدا" ممکن الحصول نباشد حفظ میشود
grid ticks
U
علایم مخصوص نشان دادن چندشبکهای بودن نقشه
warning
U
که روشن میشود تا نشان دهد یک چیز خط رناک ممکن است رخ دهد
warnings
U
که روشن میشود تا نشان دهد یک چیز خط رناک ممکن است رخ دهد
target offset methode
U
روش نشان دادن هدفها روی نقشه ها یا طرحهای عملیاتی
cartoon design
U
نقشه شطرنجی فرش برای نشان دادن محل گره زدن
target materials
U
مواد و وسایل بردن هدفهاروی نقشه یا نشان دادن ومشخص کردن انها روی طرحها
isoclinic line
U
خطی بر روی نقشه که بوسیله ان نقاطی که درانجاها تمایل سوزن مغناطیسی یکسان است نشان داده میشود
maps
U
نقشه برداری کردن تهیه نقشه نقشه کشی کردن
map
U
نقشه برداری کردن تهیه نقشه نقشه کشی کردن
strategies
U
طرح نقشه برای جنگ یا علم طراحی نقشه برای جنگ یاطرح نقشه برای نقل وانتقالات جنگی
strategy
U
طرح نقشه برای جنگ یا علم طراحی نقشه برای جنگ یاطرح نقشه برای نقل وانتقالات جنگی
conformal projection
U
نوعی سیستم تهیه نقشه بزرگ کردن یکنواخت نقشه
docking plan
U
نقشه مسیر ورود کشتی به حوضچه تعمیر نقشه ساختمان قسمت زیر ناوlongshoreman
cartographer
U
ترسیم کننده نقشه متخصص رسم نقشه
hyetography
U
نقشه کشی از بارندگی نمایش بارش با نقشه
control map
U
نقشه مخصوص بررسی صحت بقیه نقشه ها
cartographers
U
ترسیم کننده نقشه متخصص رسم نقشه
send a letter
U
کاغذ بدهید
oyez
U
گوش بدهید
rub it in
U
به خوردش بدهید
topographic map
U
نقشه عوارض نما نقشه توپوگرافی
mapping
U
نقشه کشی کردن تهیه نقشه
give your v to
U
برای اورای بدهید
had it trans ted
U
بدهید ترجمه کنند
listen to me
U
بمن گوش بدهید
Go ahead!
U
انجام بدهید دیگه!
go head
U
ادامه بدهید بفرماید
pay a way the sheet
U
کاغذ را بدهید بیاید
give it a twist
U
انرا پیچ بدهید
hsd it out
U
بدهید دندان را بکنند
muster up your courage
U
جرات بخود بدهید
PLease let me know(notiffy me).
U
لطفا" به من خبر بدهید
Please let me give you a lift (ride).
U
اجازه بدهید سوارتان کنم
Please give me this one .
U
این یکی را لطفا" بدهید
Press the elevator button.
U
تکمه آسانسور رافشار بدهید
Please answer the telephone.
U
لطفا" جواب تلفن را بدهید
Please give me four more.
U
چهار تای دیگر به من بدهید
Keep moving!
U
ادامه بده
[بدهید ]
به راه!
thank tou for that book
U
خواهش دارم ان کتاب را به من بدهید
Please give the other foot .
لنگه دیگه این کفش را بدهید.
Two coffees please .
U
لطفا" دو فنجان قهوه بیاورید ( بدهید )
Can you give me a heads up?
<idiom>
آیا میتوانید قبلش به من خبر بدهید؟
storage map
U
نقشه انباره نقشه انبارش
please reply
U
لطفا پاسخ بدهید
[به دعوت نوشته شده ای]
Clinch the deal while the concerned party is stI'll keen
U
تا طرف گرم است معامله را انجام بدهید
Allow me to chew it over in my mind .
U
اجازه بدهید دراین باره فکر کنم
Please let me take a share in the expenses.
U
اجازه بدهید منهم قسمتی از هزینه را بدهم
repondez s'il vous plait
[RSVP]
U
لطفا پاسخ بدهید
[به دعوت نوشته شده ای]
Could you clarify that for me?
U
می توانید توضیح بدهید که موضوع از چه قرار است؟
midnight
U
فرمان از کنترل نزدیک به دورتغییر فرکانس بدهید دررهگیری هوایی
puncuation
U
نشان گذاری نقطه و نشان هایی که برای بخش ها بکار میرود
garter
U
عالی ترین نشان انگلیس بنام نشان بندجوراب
garters
U
عالی ترین نشان انگلیس بنام نشان بندجوراب
orthographic
U
تصویر یا نقشه که در ان خطوط مصور برسطح تصویر یا نقشه عموداست
discretionary
U
خط پیوندی که نشان دهنده قط ع شدن کلمه در آخر خط است ولی در حالت معمولی نشان داده نمیشود
scarry
U
دارای نشان داغ یا نشان جراحت وزخم
silver star
U
نشان ستاره نقره یا عالیترین نشان خدمتی
Let me back up and explain how ...
U
به من اجازه بدهید از اول داستان در گذشته شروع بکنم و توضیح بدهم که چطور ...
i am pushed for money
U
هستم
I'm
U
من هستم
am
U
هستم
plotted
U
تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه
plots
U
تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه
plot
U
تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه
map sheet
U
شماره برگ نقشه از سریهای مختلف برگ نقشه
geodesy
U
نقشه برداری عملیات نقشه برداری در شبکه جهانی
armistise
U
متارکه جنگ عبارت است از توقف عملیات جنگی با موافقت طرفین محاربه اتش بس ممکن است کامل یعنی شامل کلیه عملیات جنگی و در جمیع میدانهای نبرد باشد و نیز ممکن است محلی یعنی فقط مربوط به قسمت معینی از میدان جنگ وبه مدت محدود باشد
I'm hungry.
من گرسنه هستم.
i am under obligation to him
U
من ممنون او هستم
I'm thirsty.
من تشنه هستم.
i feel
U
گرسنه هستم
iam d. to go
U
ارزومندرفتن هستم
I'm your age.
U
من هم سن شما هستم.
I am sure that ...
U
من مطمئن هستم که ...
i have not a dry t. on me
U
سر تا پا خیس هستم
we owe him for his services
U
خدمات او هستم
vignetting
U
سایه روشن زدن به نقشه یاعکس هوایی نمایش عوارض نقشه با سایه روشن تدریجی
i am at your service
U
در خدمت شما هستم
i am bend on going
U
مصمم هستم بروم
I am at your disposal.
U
من دراختیار تان هستم
Next to you I'm slim.
U
در مقایسه با تو من لاغر هستم.
own a house
U
دارای خانهای هستم
i a with you on that matter
U
من در ان موضوع با شماموافق هستم
iam in bad
U
خیلی در تنگی هستم
i maintain
U
قائل هستم به اینکه ...
Join the club!
U
من هم درشرایطی مشابه هستم !
i own that house
U
من صاحب ان خانه هستم
i pause for a reply
U
منتظر پاسخ هستم
I am certain of it.
U
من درباره اش مطمئن هستم.
feet dry
U
روی هدف هستم
i am under obligation to him
U
زیر بارمنت او هستم
i await you
U
منتظر شما هستم
i feel sleepy
U
خواب الود هستم
spandrel
U
لچک
[در فرش های لچک ترنج، لچک ها معمولا یک چهارم ترنج بوده و یا دارای نقشه مشابه و یا نقشه متفاوت می باشند.]
common control
U
کنترل عمومی نقشه برداری شبکه عمومی نقشه برداری شبکه جهانی نقشه برداری
i am impatient for it
U
ازان بابت بیطاقت هستم
I've been here for five days.
U
پنج روزه که من اینجا هستم.
I am on intimate terms with one of the ministers .
U
با یکی از وزراء نزدیک هستم
i am about that
U
من در این خصوص دلواپس هستم
I am a strange in this town.
U
دراین شهر غریب هستم
That is my line ( field ) .
U
خودم این کاره هستم
iam a for his life
U
برای جانش دل واپس هستم
i am in a hurry for it
U
عجله دارم یا در شتاب هستم
i owe him &
U
پنج لیره به او بدهکار هستم
I come from Iran . I am Iranian.
U
من اهل ایران هستم (ایرانی ام )
I feel like a fifth wheel.
U
من حس می کنم
[اینجا]
اضافی هستم.
It seems I am not welcome (wanted) here.
U
مثل اینکه من اینجا زیادی هستم
I am very orderly and systematic in my work .
U
درکارهایم خیلی مرتب ومنظم هستم
I am the bread winner of the family .
U
نان آور خانه ( خانواده ) هستم
i wrote as neatly as he did
U
من همان اندازه پاکیزه هستم که او نوشت
I'll be happy to help
[assist]
you.
U
من با کمال میل در اختیار شما هستم.
I agree with you completely.
U
من کاملا با نظر شما موافق هستم.
I always make a point of being on time . I always try to be punctual .
U
همیشه مقید هستم که سر وقت بیایم
I have done my homework. I know how to cope .
U
من درسم را روان هستم (می دانم چه؟ کنم )
I'm full.
U
من سیر شدم
[هستم]
.
[اصطلاح روزمره]
I'm looking forward to seeing you again.
U
منتظر دیدار دوباره شما هستم.
I know the area more or less .
U
کم وبیش با این منطقه آشنا هستم
I am your humble servant . I defer to you .
U
من کوچک شما هستم (اخلاص ارادت )
i am not made of salt
U
مگر من نمک هستم که ازباران بترسم
I look forward to receiving your reply.
U
من در انتظار دریافت پاسخ شما هستم.
geodetic datum
U
سطح مبنای نقشه برداری افق مبنای نقشه برداری زمینی جهانی
map compilation
U
تهیه نقشه جدید یا جمع اوری اطلاعات جدید برای تهیه نقشه
poniter
U
نشان دهنده نشان گیرنده
markings
U
نشان دار سازی نشان
marking
U
نشان دار سازی نشان
My only problem is money .
U
تنها گرفتاریم پول است ( محتاج آن هستم )
steadying
U
فرمان داده شده هستم در رهگیری هوایی
Apropos of nothing, she then asked me if I was hungry.
U
سپس او
[زن]
از من بی دلیل پرسید که آیا من گرسنه هستم.
steadied
U
فرمان داده شده هستم در رهگیری هوایی
No one sent me, I am here on my own account.
U
هیچکسی من را نفرستاد من بحساب خودم اینجا هستم.
I'm really looking forward to the weekend.
U
من مشتاقانه منتظر تعطیلات آخر هفته هستم.
I am prepared for any eventuality.
U
برای هر گونه پیش آمدی آماده هستم
steadies
U
فرمان داده شده هستم در رهگیری هوایی
steadiest
U
فرمان داده شده هستم در رهگیری هوایی
steady
U
فرمان داده شده هستم در رهگیری هوایی
iam so tired that i cannot eat
U
چندان خسته هستم که نمیتوانم چیزی بخورم
flags
U
یک بیت در کلمه نشان دهنده وضعیت برای نشان دادن وضعیت وسیله
flag
U
یک بیت در کلمه نشان دهنده وضعیت برای نشان دادن وضعیت وسیله
I'm old enough to take care of myself.
U
من به اندازه کافی بزرگ هستم که مواضب خودم باشم.
I very much look forward to meeting you soon.
U
من خیلی مشتاقانه منتظر دیدار با شما به زودی هستم.
I'm dying to know what happened.
U
خیلی هیجان زده هستم که بشنوم چه اتفاقی افتاده.
computer aided design and drafting
U
طراحی و نقشه کشی به کمک کامپیوتر طراحی و نقشه کشی کامپیوتری
bench mark
U
شاخص علامت نقطه کنترل نقشه برداری شاخص نقشه برداری
I am thinking of baby number two as I am not getting any younger.
U
من به فکر داشتن کودک شماره دو هستم چون من که جوانترنمی شوم .
salvos
U
در رهگیری هوایی یعنی موافب باشید اماده شلیک هستم
I am a great believer in using natural things for cleaning.
U
من هوادار بزرگی در استفاده از چیزهای طبیعی برای تمیز کردن هستم.
workable
<adj.>
U
ممکن
executable
<adj.>
U
ممکن
conceivable
U
ممکن
contrivable
<adj.>
U
ممکن
doable
<adj.>
U
ممکن
posses
U
ممکن
feasible
<adj.>
U
ممکن
practicable
<adj.>
U
ممکن
makeable
<adj.>
U
ممکن
possible
[doable, feasible]
<adj.>
U
ممکن
makable
<adj.>
U
ممکن
manageable
<adj.>
U
ممکن
makable
[spv. makeable]
<adj.>
U
ممکن
feasible
U
ممکن
possible
U
ممکن
thinkable
U
ممکن
achievable
<adj.>
U
ممکن
posse
U
ممکن
spitting
U
در رهگیری هوایی یعنی درحال رها کردن بویههای صوتی ضد زیردریایی هستم
popeye
U
در رهگیری هوایی یعنی درداخل ابر هستم یا نقطهای که دید کور است
interactive
U
را ممکن میکند
as far as possible
U
هر چه ممکن است
warnings
U
توجه به خط ر ممکن
warning
U
توجه به خط ر ممکن
ternary
U
با سه حالت ممکن
to be posible
U
ممکن بودن
impracticable
<adj.>
U
غیر ممکن
multilevel
U
با مقادیر ممکن
mayhap
U
ممکن است
perhaps
U
ممکن است
perchance
U
ممکن است
inexecutable
<adj.>
U
غیر ممکن
possible capacity
U
گنجایش ممکن
available
U
ممکن الحصول
possibilities
U
چیز ممکن شق
possibility
U
چیز ممکن شق
probable error
U
خطای ممکن
unfeasible
<adj.>
U
غیر ممکن
impossible
U
غیر ممکن
supervisory
U
1-سیگنالی که نشان میدهد آیا مدار مشغول است یا خیر. 2-سیگنالی که وضعیت وسیله را نشان میدهد
to impress a mark on something
U
نشان روی چیزی گذاردن چیزیرا نشان گذاردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com