Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
Can you get it repaired?
U
آیا ممکن است آن را بدهید تعمیر کنند؟
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Can you give me the key, please?
U
لطفا ممکن است کلید را به من بدهید؟
Can you lend me ...
آیا ممکن است ... را به من امانت بدهید؟
Can you give me an estimate?
U
ممکن است یک برآورد هزینه به من بدهید؟
had it trans ted
U
بدهید ترجمه کنند
Could we have a plate for the child?
U
آیا ممکن است بشقابی برای بچه مان به ما بدهید؟
Can you show me on the map where I am?
U
آیا ممکن است به من روی نقشه نشان بدهید که کجا هستم؟
ccd
U
که دستیابی ترتیبی یا تصادفی را ممکن می کنند
perpetuting testtimony
U
تاسیسی که به وسیله ان شهادتی که ممکن است بعدا" به ان استناد لازم شود و در عین حال ممکن است بعدا" ممکن الحصول نباشد حفظ میشود
deadline
U
منتظر تعمیر متوقف کردن وسایل برای تعمیر
deadlines
U
منتظر تعمیر متوقف کردن وسایل برای تعمیر
utilities'man
U
متخصص تعمیر دستگاههای حرارتی و برقی تعمیر کارتاسیسات
disrepair
U
احتیاج به تعمیر نیازمند تعمیر
to provoke somebody until a row breaks out
<idiom>
U
کسی را اینقدر اذیت کنند که شروع کنند به دعوی و پرخاش
multiprocessing system
U
سیستمی که چندین واحد پردازنده به هم کار می کنند ولی یک فضای حافظه را اشتراکی استفاده می کنند
multiprocessor
U
تعداد واحدهای پردازش که با هم یا جداگانه کار می کنند ولی یک فضای حافظه را اشتراکی استفاده می کنند
noncompatibility
U
دو یا چند سخت افزار که نمیتوانند داده رد و بدل کنند یا از وسیله جانبی یکسان استفاده کنند
When brothers quarrel, only fools believe.
<proverb>
U
برادران جنگ کنند ابلهان باور کنند.
mode
U
حالتی که در آن کامپیوتر به کاربران اجازه میدهد دستورات یا برنامه ها یا داده را وارد کنند و به سرعت پاسخ دریافت کنند
modes
U
حالتی که در آن کامپیوتر به کاربران اجازه میدهد دستورات یا برنامه ها یا داده را وارد کنند و به سرعت پاسخ دریافت کنند
collision detection
U
پروتکل ارتباطات شبکهای که مانع ارسال همزمان از دو منبع میشود به این ترتیب که باید صبر کنند و سپس ارسال کنند
rub it in
U
به خوردش بدهید
send a letter
U
کاغذ بدهید
oyez
U
گوش بدهید
MMU
U
مدارهای منط قی الکترونیکی که سیگنالهای تنظیم حافظه تولید می کنند و تط بیق آدرس حافظه مجازی به محلهای حافظه فیزیکی را کنترل می کنند. MMU در قطعه پردازنده مجتمع شده است
CSMA CD
U
پروتکل ارتباط شبکهای که مانع ارسال همزمان دو منبع میشود به این ترتیب که باید صبر کنند و در زمان مناسب ارسال کنند برای ارسال داده در اینترنت به کار می رود
listen to me
U
بمن گوش بدهید
muster up your courage
U
جرات بخود بدهید
go head
U
ادامه بدهید بفرماید
pay a way the sheet
U
کاغذ را بدهید بیاید
give your v to
U
برای اورای بدهید
give it a twist
U
انرا پیچ بدهید
hsd it out
U
بدهید دندان را بکنند
Go ahead!
U
انجام بدهید دیگه!
PLease let me know(notiffy me).
U
لطفا" به من خبر بدهید
Please give me four more.
U
چهار تای دیگر به من بدهید
Keep moving!
U
ادامه بده
[بدهید ]
به راه!
Press the elevator button.
U
تکمه آسانسور رافشار بدهید
Please let me give you a lift (ride).
U
اجازه بدهید سوارتان کنم
thank tou for that book
U
خواهش دارم ان کتاب را به من بدهید
Please give me this one .
U
این یکی را لطفا" بدهید
Please answer the telephone.
U
لطفا" جواب تلفن را بدهید
dock receipt
U
قبض رسید ورود کشتی برای تعمیر اعلام ورود کشتی برای تعمیر
Please give the other foot .
لنگه دیگه این کفش را بدهید.
Two coffees please .
U
لطفا" دو فنجان قهوه بیاورید ( بدهید )
Can you give me a heads up?
<idiom>
آیا میتوانید قبلش به من خبر بدهید؟
Clinch the deal while the concerned party is stI'll keen
U
تا طرف گرم است معامله را انجام بدهید
Please let me take a share in the expenses.
U
اجازه بدهید منهم قسمتی از هزینه را بدهم
Allow me to chew it over in my mind .
U
اجازه بدهید دراین باره فکر کنم
please reply
U
لطفا پاسخ بدهید
[به دعوت نوشته شده ای]
repondez s'il vous plait
[RSVP]
U
لطفا پاسخ بدهید
[به دعوت نوشته شده ای]
Could you clarify that for me?
U
می توانید توضیح بدهید که موضوع از چه قرار است؟
midnight
U
فرمان از کنترل نزدیک به دورتغییر فرکانس بدهید دررهگیری هوایی
companding
U
دو فرآیندی که داده را پیش از ارسال یا ذخیره فشرده می کنند و سپس داده فشرده را به صورت اولیه ذخیره می کنند
Let me back up and explain how ...
U
به من اجازه بدهید از اول داستان در گذشته شروع بکنم و توضیح بدهم که چطور ...
armistise
U
متارکه جنگ عبارت است از توقف عملیات جنگی با موافقت طرفین محاربه اتش بس ممکن است کامل یعنی شامل کلیه عملیات جنگی و در جمیع میدانهای نبرد باشد و نیز ممکن است محلی یعنی فقط مربوط به قسمت معینی از میدان جنگ وبه مدت محدود باشد
upkeep
U
تعمیر
renovation
U
تعمیر
serviced
U
تعمیر
spot repair
U
تعمیر در جا
repair
U
تعمیر
service
U
تعمیر
repaired
U
تعمیر
face lifting
U
تعمیر
maintenance
U
تعمیر
mending
U
تعمیر
instauration
U
تعمیر
repairs
U
تعمیر
remaking
U
تعمیر
repairing
U
تعمیر
refitted
U
تعمیر کردن
under repair
U
تحت تعمیر
mend
U
تعمیر کردن
under repairing
U
دردست تعمیر
refitting
U
تعمیر کردن
reparation
U
تعمیر عوض
repair time
U
مدت تعمیر
restore
U
تعمیر کردن
serviceability
U
قابلیت تعمیر
under repair
U
در دست تعمیر
mended
U
تعمیر کردن
patch
U
تعمیر کردن
refit
U
تعمیر کردن
spot repair
U
تعمیر در محل
refits
U
تعمیر کردن
to do up
U
تعمیر رکدن
to patch up
U
تعمیر کردن
serviceability
U
تعمیر پذیری
restored
U
تعمیر کردن
restores
U
تعمیر کردن
base repair
U
تعمیر اساسی
rehash
U
تعمیر کردن
servicemen
U
تعمیر کار
in bad repair
U
نیازمند تعمیر
mends
U
تعمیر کردن
in disrepair
U
محتاج تعمیر
out of repair
U
نیازمند تعمیر
emergency repair
U
تعمیر اضطراری
field service
U
تعمیر در محل
maintenance
U
نگهداری و تعمیر
gunner's mate
U
تعمیر کارتوپ
serviceman
U
تعمیر کار
aircraft repair
U
تعمیر هواپیما
restoring
U
تعمیر کردن
rehashed
U
تعمیر کردن
rehashes
U
تعمیر کردن
reconditioning
U
تعمیر مجدد
retread process
U
تعمیر مجدد
patches
U
تعمیر کردن
repair kit
U
جعبه تعمیر
refashion
U
تعمیر کردن
fix
U
تعمیر کردن
over haul
U
تعمیر اساسی
fixes
U
تعمیر کردن
maintenance
U
تعمیر و نگهداری
repaired
U
تعمیر کردن
darner
U
تعمیر کننده
darn
[conservate]
U
تعمیر کردن
repair
U
تعمیر کردن
patch up
<idiom>
U
تعمیر کردن
serviced
U
تعمیر کردن
service
U
تعمیر کردن
dock
U
حوضچه تعمیر ناو
maintenance work
U
کار تعمیر و نگهداری
upkeep
U
هزینه نگهداری و تعمیر
maintenance routine
U
روال تعمیر و نگهداری
mean repair time
U
زمان میانگین تعمیر
mean time to repair
U
زمان میانگین تعمیر
rebuilds
U
نوسازی تعمیر مجدد
rebuild
U
نوسازی تعمیر مجدد
docked
U
حوضچه تعمیر ناو
communication technician
U
تعمیر کارفنی مخابرات
docking report
U
گزارش تعمیر ناو
dry docks
U
محل تعمیر کشتی
dry dock
U
محل تعمیر کشتی
docks
U
حوضچه تعمیر ناو
pattern generator
U
مولد تعمیر کار
repair pit
U
چاهک تعمیر اتومبیل
steam fitter
U
تعمیر کارلوله بخار
repair kit
U
دست ابزاروسایل تعمیر
vamp
U
وصله تعمیر کردن
plate layer
U
متصدی تعمیر خط اهن
achievable
<adj.>
U
ممکن
posses
U
ممکن
workable
<adj.>
U
ممکن
thinkable
U
ممکن
doable
<adj.>
U
ممکن
manageable
<adj.>
U
ممکن
executable
<adj.>
U
ممکن
makeable
<adj.>
U
ممکن
makable
[spv. makeable]
<adj.>
U
ممکن
feasible
<adj.>
U
ممکن
posse
U
ممکن
practicable
<adj.>
U
ممکن
possible
[doable, feasible]
<adj.>
U
ممکن
conceivable
U
ممکن
feasible
U
ممکن
makable
<adj.>
U
ممکن
possible
U
ممکن
contrivable
<adj.>
U
ممکن
mending
U
گردآوری شده برای تعمیر
awaiting aircraft availability
U
زمان انتظار درخط تعمیر
to repair the roof
U
بام
[خانه]
را تعمیر کردن
terminal
U
خرابی که قابل تعمیر نیست
deffered maintenance
U
تعمیر ونگهداری غیر معمولی
motor tool
U
ابزار و وسایل تعمیر اتومبیل
dry dock
U
استخر تعمیر کشتی در لنگرگاه
terminals
U
خرابی که قابل تعمیر نیست
remote maintenance
U
تعمیر و نگهداری از راه دور
customer
U
نگهداری و تعمیر یک وسیله مشتری
remote servicing
U
تعمیر و نگهداری از راه دور
dry docks
U
استخر تعمیر کشتی در لنگرگاه
serviced
U
بررسی یا تعمیر یا نگهداری سیستم
maintenance programmer
U
برنامه نویس تعمیر ونگهداری
customers
U
نگهداری و تعمیر یک وسیله مشتری
floating dock
U
حوضچه شناور تعمیر کشتی
service
U
بررسی یا تعمیر یا نگهداری سیستم
fit call
U
رده یکم تعمیر و نگهداری
maintenance shop
U
کارگاه تعمیر و نگهداری تعمیرگاه
impossible
U
غیر ممکن
perchance
U
ممکن است
interactive
U
را ممکن میکند
possibilities
U
چیز ممکن شق
possibility
U
چیز ممکن شق
as far as possible
U
هر چه ممکن است
inexecutable
<adj.>
U
غیر ممکن
unfeasible
<adj.>
U
غیر ممکن
impracticable
<adj.>
U
غیر ممکن
ternary
U
با سه حالت ممکن
perhaps
U
ممکن است
available
U
ممکن الحصول
possible capacity
U
گنجایش ممکن
mayhap
U
ممکن است
to be posible
U
ممکن بودن
multilevel
U
با مقادیر ممکن
warnings
U
توجه به خط ر ممکن
warning
U
توجه به خط ر ممکن
probable error
U
خطای ممکن
Can you repair my car?
آیا میتوانید اتومبیلم را تعمیر کنید؟
relaying
U
برداشتن و دوباره جاگذاری سنگفرشهابرای تعمیر
bodywork
U
ساختن یا تعمیر اتاق و بدنهی اتومبیل
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com