English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
adjacent U آنچه مقابل یا نزدیک چیزی است
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
forecourt U قسمت زمین اسکواش نزدیک دیوار مقابل
forecourts U قسمت زمین اسکواش نزدیک دیوار مقابل
figuring U آنچه کاملاگ درست نباشد ولی نزدیک به آن باشد
figures U آنچه کاملاگ درست نباشد ولی نزدیک به آن باشد
figure آنچه کاملا درست نباشد ولی نزدیک باشد
valuing U آنچه چیزی به اندازه آن می ارزد.
identity U آنچه کسی یا چیزی است
value U آنچه چیزی به اندازه آن می ارزد.
identities U آنچه کسی یا چیزی است
values U آنچه چیزی به اندازه آن می ارزد.
preventive U آنچه مانع رویدادن چیزی شود
completing U آنچه به چیزی دیگر نیاز ندارد
completes U آنچه به چیزی دیگر نیاز ندارد
contents U محتوا یا آنچه دروی چیزی باشد
complete U آنچه به چیزی دیگر نیاز ندارد
completed U آنچه به چیزی دیگر نیاز ندارد
preventative U آنچه سعی در توقف رویدادن چیزی شود
to approach something U نزدیک شدن به چیزی
to near something U نزدیک شدن به چیزی
to near something U نزدیک آمدن به چیزی
to approach something U نزدیک آمدن به چیزی
to go up to somebody [something] U نزدیک شدن به کسی [چیزی]
appressed U کاملا نزدیک و مجاور چیزی
to go towards [British E] / toward [American E] somebody U نزدیک شدن به کسی [چیزی]
to approach somebody [something] U نزدیک آمدن به کسی [چیزی]
to go towards [British E] / toward [American E] somebody U نزدیک آمدن به کسی [چیزی]
to go up to somebody [something] U نزدیک آمدن به کسی [چیزی]
to approach somebody [something] U نزدیک شدن به کسی [چیزی]
viewed U جستجوی چیزی , به ویژه آنچه روی صفحه نمایش داده شده است
views U جستجوی چیزی , به ویژه آنچه روی صفحه نمایش داده شده است
view U جستجوی چیزی , به ویژه آنچه روی صفحه نمایش داده شده است
viewing U جستجوی چیزی , به ویژه آنچه روی صفحه نمایش داده شده است
to edge one's way [towards something] U [به چیزی] آهسته و با احتیاط نزدیک شدن
stamped addressed envelope پاکتی که بر روی آن تمبر زده و میفرستند تا طرف مقابل در آن چیزی گذاشته و بدون پرداخت هزینه ای آنرا برگرداند
Tell not all you know , nor do all you can. <proverb> U به زبان نیاور هر آنچه مى دانى,انجام نده هر آنچه مى توانى .
find touch U بیرون فرستادن توپ نزدیک خط دروازه برای تجمع نزدیک
inside U ناحیه نزدیک سبد بسکتبال نزدیک به تور والیبال قسمتی از بدن اسکیت باز که بسمت پیچ است منطقه دورخیز
insides U ناحیه نزدیک سبد بسکتبال نزدیک به تور والیبال قسمتی از بدن اسکیت باز که بسمت پیچ است منطقه دورخیز
closes U نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
closer U نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
closest U نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
close U نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
Whatsoever U هرچه [هر آنچه] [آنچه ]
point bland U بسیار نزدیک در مسافت نزدیک
inshore U نزدیک کرانه نزدیک ساحل
approached U نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
approaches U نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
approach U نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
fasts U آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
fasted U آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
fast U آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
fastest U آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
mid wicket U توپزن نزدیک توپ انداز توپگیر طرفین میله نزدیک توپ انداز
approach lane U مسیر نزدیک شدن به ساحل خطوط نزدیک شدن به ساحل
best gold U تیری که نزدیک به نشان اصابت کرده تیری که نزدیک به مرکزهدف اصابت کرده باشد
to concern something U مربوط بودن [شدن] به چیزی [ربط داشتن به چیزی] [بابت چیزی بودن]
at the front <adv.> U در مقابل
vis a vis U مقابل
at front <adv.> U در مقابل
fore <adv.> U در مقابل
in front <adv.> U در مقابل
in consideration of U در مقابل
vis-a-vis U مقابل
anti U در مقابل
in the front <adv.> U در مقابل
at the fore <adv.> U در مقابل
title U مقابل
titles U مقابل
opposed U مقابل
versus U در مقابل
opposites U مقابل
as opposed to U در مقابل
opposite U مقابل
versus prep U در مقابل
as compared to U در مقابل
obverse U طرف مقابل
on payment U در مقابل وجه
opposed piston engine U موتورپیستون مقابل
counterparts U نقطه مقابل
counterpart U نقطه مقابل
point-blank U مقابل هدف
dead against U درست مقابل
point blank U مقابل هدف
orientated U هدف مقابل
opposite the house U مقابل خانه
in comparison to [compared with] U در قبال [در مقابل]
alternative hypothesis U فرضیه مقابل
counterpoint U نقطه مقابل
anti thesis U وضع مقابل
contrary U مقابل خلاف
counter weight U وزنه مقابل
contralateral muscles U عضلات مقابل
off U مقابل عازم
respondents U طرف مقابل
respondent U طرف مقابل
from opposite directions U از دو طرف مقابل
counterweight U وزنه مقابل
water resistance U مقاومت در مقابل اب
counterweights U وزنه مقابل
inverse U برعکس مقابل
to watch something U مراقب [چیزی] بودن [توجه کردن به چیزی] [چیزی را ملاحظه کردن]
boring stay U قسمت ساکن مقابل
hardest U سخت در مقابل نرم
sonnal deung U مقابل تیغه دست
opposit stroke pistons U پیستون مقابل گرد
torsional rigidity U استحکام در مقابل پیچش
rival U طرف مقابل دعوا
laws versus tendencies U قوانین در مقابل تمایلات
windproof U مقاوم در مقابل باد
caps U در مقابل حالت کوچک
antipode U نقطهء مقابل یا متقاطر
flood protection U حفافت در مقابل طغیان
hard U سخت در مقابل نرم
mouse U مقابل حساسیت Mouse
rivals U طرف مقابل دعوا
rivalling U طرف مقابل دعوا
rivalled U طرف مقابل دعوا
driveway U راه مقابل خانه
rivaling U طرف مقابل دعوا
harder U سخت در مقابل نرم
rivaled U طرف مقابل دعوا
wear resistance U مقاومت در مقابل سایش
drip proof enclosure U حفافت در مقابل ریزش اب
shell proof U مقاوم در مقابل گلوله
equity versus efficiency U برابری در مقابل کارائی
blocks U دفاع در مقابل ابشار
countering U مقابل دستگاه شمارنده
aboral U نقطه مقابل دهان
forward U حرکت به جلو یا مقابل
forwarded U حرکت به جلو یا مقابل
blocked U دفاع در مقابل ابشار
counter U مقابل دستگاه شمارنده
countered U مقابل دستگاه شمارنده
documents against payment U اسناد در مقابل پرداخت
mouses U مقابل حساسیت Mouse
block U دفاع در مقابل ابشار
release documents against U واگذاری اسناد در مقابل
capitals U در مقابل حالت کوچک
passing on the oath to the other party U رد قسم به طرف مقابل
cash against documents U پول در مقابل اسناد
front wall U دیوار مقابل اسکواش
kukutsu dachi U ایستادن در مقابل حریف
light resistance U مقاومت در مقابل نور
used U آنچه جدید نیست
knowledge U آنچه دانسته است
unwanted U آنچه لازم نیست
contiguous U آنچه اثر می گذارد
exclusive U آنچه شامل نمیشود
biased U آنچه اریب دارد
lightweights U آنچه سنگین نیست
producing U آنچه تولید میکند
protective U آنچه حافظت میکند
authentic U آنچه درست است
lightweight U آنچه سنگین نیست
incoming U آنچه از خارج می آید
circular U آنچه در یک دایره می چرخد
circulars U آنچه در یک دایره می چرخد
constant U آنچه تغییر نمیکند
auxiliary U آنچه کمک میکند
auxiliaries U آنچه کمک میکند
circulating U آنچه به راحتی می چرخد
constants U آنچه تغییر نمیکند
the above was a summary آنچه دربالا گفته شد
the long and the short of it <idiom> آنچه گفتنی است
previous U آنچه زودتر رخ میدهد
coefficient of drag U ضریب مقاومت در مقابل حرکت
denial operations U عملیات ممانعتی در مقابل نفوذدشمن
rebellion U یاغیگری تمرد در مقابل دادگاه
stenothermy U کم مقاومتی در مقابل تغییرات حرارت
rebellions U یاغیگری تمرد در مقابل دادگاه
than <conj.> U از [در مقابل] [پس از صفت عالی افضل]
thermostability U قابلیت استحکام در مقابل حرارت
notche sensitivity index U ضریب حساسیت در مقابل شیار
impluse response U رفتار در مقابل فشار ضربهای
flame safety U ایمنی در مقابل شعله اتش
insolation U در مقابل اشعه افتاب قراردادن
payment against a draft U پیش پرداخت در مقابل برات
d/p U تحویل اسناددر مقابل پرداخت
actinautographic U دارای حساسیت در مقابل نور
fascia plate U تابلوی مقابل دریک وسیله
exorable U قابل تحریک در مقابل التماس
expandable U آنچه قابل گسترش باشد
approximating U آنچه تقریبا درست است
malfunctions U آنچه درست کار نکند
transportable U آنچه قابل حمل است
malfunctions U آنچه کامل کار نکند
hidden U آنچه قابل دیدن نیست
controllable U آنچه قابل کنترل است
exchangeable U آنچه قابل تغییر است
dependent U آنچه به دلیلی متغیر است
irretrievable U آنچه قابل بازگشت نیست
What must be must be . <proverb> U آنچه باید بشود خواهد شد .
unedited U آنچه ویرایش نشده است
chargeable U آنچه قابل شارژ است
movable U آنچه قابل حرکت است
requirements U آنچه مورد نیاز است
variable U آنچه قابل تغییر است
variables U آنچه قابل تغییر است
What soes not endure does not merit attachment . <proverb> U آنچه نپاید دلبستگى را نشاید .
malfunctioned U آنچه کامل کار نکند
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com