Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
approximating
U
آنچه تقریبا درست است
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
approximate
U
نه دقیق ولی تقریبا درست
approximates
U
نه دقیق ولی تقریبا درست
approximated
U
نه دقیق ولی تقریبا درست
authentic
U
آنچه درست است
malfunction
U
آنچه درست کار نکند
malfunctioned
U
آنچه درست کار نکند
malfunctions
U
آنچه درست کار نکند
defective
U
خطا دار یا آنچه درست کار نمیکند
figuring
U
آنچه کاملاگ درست نباشد ولی نزدیک به آن باشد
figure
آنچه کاملا درست نباشد ولی نزدیک باشد
figures
U
آنچه کاملاگ درست نباشد ولی نزدیک به آن باشد
defected
U
آنچه غلط است یا مانع درست کارکرد نماشین میشود
defects
U
آنچه غلط است یا مانع درست کارکرد نماشین میشود
defect
U
آنچه غلط است یا مانع درست کارکرد نماشین میشود
defecting
U
آنچه غلط است یا مانع درست کارکرد نماشین میشود
Tell not all you know , nor do all you can.
<proverb>
U
به زبان نیاور هر آنچه مى دانى,انجام نده هر آنچه مى توانى .
Whatsoever
U
هرچه
[هر آنچه]
[آنچه ]
intersection
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
and
U
تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی درست باشد
join
U
تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
joined
U
تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
joins
U
تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
meet
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
meets
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
intersections
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
OR function
U
تابع منط قی که وقتی خروجی درست میدهد که یک ورودی درست باشد
coincidence function
U
تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی درست باشد
assertion
U
1-عبارت برنامه از یک قاعده یا قانون 2-قاعدهای که درست است یا درست فرض میشود
either or operation
U
تابع منط قی که وقتی خروجی درست دارد که یک ورودی درست داشته باشد
disjunction
U
تابع منط قی که در صورتی که ورودی درست باشد خروجی درست تولید میکند
false
U
1-اشتباه نه درست و نه صحیح . 2-اصط لاح منط قی معادل دودویی مخالف درست
alternation
U
تابع منط قی که یک خروجی درست را در صورتی که هر یک از ورودی ها درست باشد ایجاد میکند
conjunctions
U
تابع منط قی که اگر همه ورودی ها درست باشند درست خواهد بود
conjunction
U
تابع منط قی که اگر همه ورودی ها درست باشند درست خواهد بود
union
U
تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست خواهد بود
unions
U
تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست خواهد بود
tempers
U
درست ساختن درست خمیر کردن
tempered
U
درست ساختن درست خمیر کردن
temper
U
درست ساختن درست خمیر کردن
judiciousness
U
قضاوت درست تشخیص درست
nearest
U
تقریبا
nearer
U
تقریبا
neared
U
تقریبا
nearing
U
تقریبا
nears
U
تقریبا
about two years
U
تقریبا`
about
<adv.>
U
تقریبا
by a
U
تقریبا
next door to
U
تقریبا
roughly
<adv.>
U
تقریبا
nighly
U
تقریبا
all but
U
تقریبا
near
U
تقریبا
near-
U
تقریبا
feckly
U
تقریبا
not much of
<idiom>
U
تقریبا بد
sort of
U
تقریبا
pretty much
U
تقریبا
just about
<idiom>
تقریبا
some
U
تقریبا
roughly
U
تقریبا"
well nigh
U
تقریبا
approx
U
تقریبا
inexactly
U
تقریبا
wellnigh
U
تقریبا
proximately
U
تقریبا"
almost
U
تقریبا
practically
U
تقریبا"
well-nigh
U
تقریبا
nearly
U
تقریبا
circa
U
تقریبا
much
U
تقریبا
approximately
U
تقریبا
fasts
U
آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
fastest
U
آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
fasted
U
آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
fast
U
آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
gravel blind
U
تقریبا کور
semis
U
تقریبا نصف
nip and tuck
U
تقریبا برابر
semi
U
تقریبا نصف
next to impossible
U
تقریبا نشدنی
scarcely ever
U
تقریبا هیچوقت
sort of
<idiom>
U
تقریبا تا یک حدی
approximately
U
تقریبا به درستی
squarish
U
تقریبا مربع
about two years
U
تقریبا` دو سال
subovate
U
تقریبا بیضی
near vertical
U
تقریبا عمودی
be the spitting image of someone
<idiom>
U
درست مثل کسی بودن
[درست شبیه کسی به نظر رسیدن]
disobedience
U
تقریبا" معادل desertion
thereabout
U
درهمان نزدیکی تقریبا
it is much the same
U
تقریبا همان است
nlq
U
کیفیت تقریبا" عالی
nigh
U
تقریبا نزدیک شدن
go near to do something
U
تقریبا کاری را کردن
around 3 in the morning
U
تقریبا ساعت ۳ صبح
two cents
<idiom>
U
تقریبا هیچ ،چیزی بی ارزش
anasarca
U
ورم تقریبا شدید پشام
roughly speaking
U
تقریبا بدون رعایت دقت
about as high
U
تقریبا` همان اندازه بلند
It's about 2 miles from ...
آن تقریبا 2 مایل دور از ... است.
whyŠthere is the answer
U
شرط در امده تقریبا معنی میدهد
side cast
U
پرتاب نخ ماهیگیری بحالت قوس تقریبا" افقی
The convict cannot distinguish between right and wrong
[distinguish right from wrong]
.
U
این مجرم نمی تواند بین درست و نادرست را تشخیص
[تشخیص درست را از نادرست]
بدهد.
The book runs to nearly 600 pages.
U
این کتاب تقریبا بالغ بر ۶۰۰ صفحه می شود.
jetstream
U
باد تقریبا افقی با سرعت بیش از 08 کیلومتر بر ساعت
differentiating cicuit
U
مداری که ولتاژ برون گذاشت ان تقریبا با میزان تغییرولتاژ متناسب است
fjeld
U
فلات مرتفع وصخره داری که تقریبا هیچ درختی نداشته باشد
alternatives
U
تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
exjunction
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و وقتی نادرست است که هر ورودی مشابه باشند
differences
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و نادرست است وقتی ورودی ها مشابه اند
difference
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و نادرست است وقتی ورودی ها مشابه اند
alternative
U
تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
EXOR
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و وقتی نادرست است که هر ورودی مشابه باشند
exclusive
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یک ورودی درست باشد و وقتی نادرست است که ورودی ها مثل هم باشند
nihilism
U
شورش و شدت عمل را توصیه کند مفهومی تقریبا" معادل نهیلیسم و انارشیسم از خودگذشتگی و تن به فنا دادن
NAND function
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی نادرست است که تمام ورودی ها درست باشند و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
denials
U
تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد
symmetric difference
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشند و وقتی نادرست است که هر دو ورودی مثل هم باشند
denial
U
تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد
dispersion
U
تابع منط قی که خروجی آن نادرست است وقتی تمام ورودی ها درست باشند و درست است وقتی یک ورودی نادرست باشد
constant
U
آنچه تغییر نمیکند
previous
U
آنچه زودتر رخ میدهد
circulating
U
آنچه به راحتی می چرخد
incoming
U
آنچه از خارج می آید
auxiliaries
U
آنچه کمک میکند
auxiliary
U
آنچه کمک میکند
contiguous
U
آنچه اثر می گذارد
used
U
آنچه جدید نیست
lightweights
U
آنچه سنگین نیست
lightweight
U
آنچه سنگین نیست
unwanted
U
آنچه لازم نیست
the above was a summary
آنچه دربالا گفته شد
the long and the short of it
<idiom>
آنچه گفتنی است
knowledge
U
آنچه دانسته است
protective
U
آنچه حافظت میکند
circular
U
آنچه در یک دایره می چرخد
producing
U
آنچه تولید میکند
constants
U
آنچه تغییر نمیکند
exclusive
U
آنچه شامل نمیشود
biased
U
آنچه اریب دارد
circulars
U
آنچه در یک دایره می چرخد
except
U
تابع منط قی که مقدار آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند. و وقتی نادرست است که ورودی ها مشابه باشند
equality
U
تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که یا دو ورودی درست باشند و وقتی نادرست است که ورودی ها مثل هم باشند
ecdysiast
U
زن رامشگری که در حین رقص تکه تکه لباس خود رادرمی اورد و تقریبا عریان می رقصد
extensible
U
آنچه قابل گسترش است
common
U
آنچه اغلب اتفاق میافتد
What soes not endure does not merit attachment .
<proverb>
U
آنچه نپاید دلبستگى را نشاید .
commoners
U
آنچه اغلب اتفاق میافتد
commonest
U
آنچه اغلب اتفاق میافتد
What must be must be .
<proverb>
U
آنچه باید بشود خواهد شد .
efficient
U
آنچه که خوب کار میکند
characteristic
U
آنچه مخصوص یا ویژه است
multifunction
U
آنچه تابعهای متعددی دارد
chargeable
U
آنچه قابل شارژ است
characteristically
U
آنچه مخصوص یا ویژه است
malfunction
U
آنچه کامل کار نکند
durable
U
آنچه به آسانی خراب نخواهد شد
alterable
U
آنچه قابل تغییر است
simpler
U
آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
Seldom seen soon forgotten .
<proverb>
U
از دل برود هر آنچه از دیده برفت .
expandable
U
آنچه قابل گسترش باشد
third
U
آنچه بعد از دومین می آید
availability
U
آنچه به آسانی بدست آید
ambiguous
U
آنچه دو معنای ممکن دارد
clears
U
آنچه به سادگی فهمیده میشود
differentials
U
آنچه اختلاف را نشان میدهد
differential
U
آنچه اختلاف را نشان میدهد
continual
U
آنچه به طور پیاپی رخ میدهد
clearest
U
آنچه به سادگی فهمیده میشود
distant
U
آنچه در محلی قرار دارد
flexible
U
آنچه قابل تغییر است
thirds
U
آنچه بعد از دومین می آید
dependent
U
آنچه به دلیلی متغیر است
electric
U
آنچه با الکتریسیته کار میکند
immediate
U
آنچه یکباره اتفاق افتد
relevant
U
آنچه ارتباط مهمی دارد
clearer
U
آنچه به سادگی فهمیده میشود
significantly
U
آنچه معنای مخصوصی دارد
significant
U
آنچه معنای مخصوصی دارد
comparable
U
آنچه قابل مقایسه نیست
clear
U
آنچه به سادگی فهمیده میشود
residual
U
آنچه در پشت سر باقی می ماند
movable
U
آنچه قابل حرکت است
unedited
U
آنچه ویرایش نشده است
requirements
U
آنچه مورد نیاز است
maskable
U
آنچه نادیده گرفتنی است
roundest
U
آنچه در دایره حرکت میکند
audible
U
آنچه قابل شنیدن است
quantifiable
U
آنچه قابل شمارش است
interchangeable
U
آنچه قابل تغییر است
recognizable
U
آنچه قابل تشخیص است
variables
U
آنچه قابل تغییر است
identities
U
آنچه کسی یا چیزی است
controllable
U
آنچه قابل کنترل است
removable
U
آنچه قابل جابجایی است
hidden
U
آنچه قابل دیدن نیست
identity
U
آنچه کسی یا چیزی است
selectable
U
آنچه قابل انتخاب باشد
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com