English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (23 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
pushbutton U آنچه با فشار دادن یک دکمه کار کند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to make a typing error [mistake] U اشتباه روی دکمه ای فشار دادن [کلید یا تلفن]
to make a typo [American E] U اشتباه روی دکمه ای فشار دادن [کلید یا تلفن]
to hit the wrong key [on the PC/phone/calculator] U اشتباه روی دکمه ای فشار دادن [کلید یا تلفن]
clicking U فشار دادن دکمه بالای دستگاه ماوس paste and cut
to press the button U دکمه را فشار دادن در راه انداختن چیزی یا کاری پیش قدم شدن
clicked U تلنگر زدن فرایند فشار دکمه دستگاه OUSE
clicks U تلنگر زدن فرایند فشار دکمه دستگاه OUSE
click U تلنگر زدن فرایند فشار دکمه دستگاه OUSE
dragged U حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
drag U حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
drags U حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
single breasted U دارای دکمه در یک طرف کت کت دو یا سه دکمه
single-breasted U دارای دکمه در یک طرف کت کت دو یا سه دکمه
Tell not all you know , nor do all you can. <proverb> U به زبان نیاور هر آنچه مى دانى,انجام نده هر آنچه مى توانى .
bubble help U خط ی روی صفحه نمایش برای نشان دادن آنچه شما به آن اشاره می کنید
hustled U فشار دادن
hustle U فشار دادن
press U فشار دادن
pinches U فشار دادن
pinch U فشار دادن
presses U فشار دادن
forcing U فشار دادن
force U فشار دادن
pushes U فشار دادن
pushed U فشار دادن
forces U فشار دادن
push U فشار دادن
pushing U فشار دادن
hustles U فشار دادن
hustling U فشار دادن
yerk U فشار دادن
demo U نشان دادن آنچه یک برنامه کاربردی میتواند انجام دهد بدون پیاده سازی تمام توابع
pushed U نشاندن فشار دادن
presses U فشار دادن با انگشتان
pushes U نشاندن فشار دادن
trigger squeeze U فشار دادن ماشه
push U نشاندن فشار دادن
squeezing U چلاندن فشار دادن
squeezes U چلاندن فشار دادن
squeezed U چلاندن فشار دادن
clamps U بندزدن فشار دادن
clamping U بندزدن فشار دادن
clamped U بندزدن فشار دادن
squeeze U چلاندن فشار دادن
clamp U بندزدن فشار دادن
press U فشار دادن با انگشتان
tensions U بحران تحت فشار قرار دادن
tension U بحران تحت فشار قرار دادن
to prod somebody U کسی را با نوک انگشت فشار دادن
to poke somebody U کسی را با نوک انگشت فشار دادن
suppress U مانع شدن تحت فشار قرار دادن
suppressing U مانع شدن تحت فشار قرار دادن
suppresses U مانع شدن تحت فشار قرار دادن
attacked U فشار برای پایان دادن به عمل یک بازیگر کریکت
attack U فشار برای پایان دادن به عمل یک بازیگر کریکت
To try to strangle someone . U گلوی کسی را فشار دادن ( بقصد خفه کردن )
attacks U فشار برای پایان دادن به عمل یک بازیگر کریکت
embattle U حاضر بجنگ شدن تحت فشار شدید قرار دادن
thrusting U فشار دادن به اسکیت برای سرخوردن راست کردن بازو
clicks U صدای کوتاه مدت برای بیان فشار دادن یک کلید
thrusts U فشار دادن به اسکیت برای سرخوردن راست کردن بازو
thrust U فشار دادن به اسکیت برای سرخوردن راست کردن بازو
clicked U صدای کوتاه مدت برای بیان فشار دادن یک کلید
click U صدای کوتاه مدت برای بیان فشار دادن یک کلید
superinduce U تخحت فشار قرار گرفتن کشیدن یا گذاشتن یا جا دادن تجدید فراش کردن
Whatsoever U هرچه [هر آنچه] [آنچه ]
cabin pressure U فشار مطلق داخل هواپیما اختلاف فشار بین کابین واتمسفر پیرامون
f key U برنامه کمکی مکینتاش که توسط فشار دادن کلیدهای Command و Shift باکلیدهای عددی از صفر تا 9اجرا میشود
glides U حمله با سر دادن شمشیرروی شمشیر حریف ارام دویدن برای فشار نهایی چرخش به دور میله بارفیکس
glided U حمله با سر دادن شمشیرروی شمشیر حریف ارام دویدن برای فشار نهایی چرخش به دور میله بارفیکس
glide U حمله با سر دادن شمشیرروی شمشیر حریف ارام دویدن برای فشار نهایی چرخش به دور میله بارفیکس
pressurized cabin U اطاق فشار هوای هواپیما کابین فشار
compensating relief valve U شیر رها کننده فشار با شیرترمواستاتیک برای کاهش فشار تنظیم شده هنگامیکه روغن داغ است
push U فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
pushes U فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
pushed U فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
pitot static system U سیستم نشان دهندهای که باترکیبی از فشار محلی تغذیه میشود اختلاف این دو فشار باسرعت نسبی فاهری متناسب است
pore pressure U فشارمنفذی فشار اب منفذی فشار خنثی
pressure breathing U تنفس مصنوعی دادن با تولیداختلاف فشار هوا دستگاه تنفس یدکی اکسیژن برای خلبان
fasted U آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
fasts U آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
fastest U آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
fast U آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
cabin pressurization safety valve U شیری مرکب از شیر خلاص فشار و خلاء و شیر تخلیه برای جلوگیری از افزایش بیش از حد فشار داخل کابین
compressor pressure ratio U نسبت فشار سیال بعد ازکمپرسوز یا در خروجی ان به فشار سیال قبل از ورودیا در ورودی ان
isopiestic U دارای فشار یکسان خط هم فشار
shooting adjustment keys U دکمه
buttoning U دکمه
stop knob U دکمه
buttons U دکمه
tubers U دکمه
button U دکمه
buttoned U دکمه
knob U دکمه
tubercle U دکمه
shutter release button U دکمه
tuber U دکمه
reset button U دکمه
knop U دکمه
tuberculum U دکمه
bottle flower U گل دکمه
botton U دکمه
button hole U جا دکمه
gemma U دکمه
knobs U دکمه
Buttonhole U کتی که در دو طرف دکمه دارد
buttonholing U سوراخ دکمه
buttonholes U سوراخ دکمه
flue stop U دکمه ارگ
push button U دکمه فشاری
gemmule U دکمه گیاهک
gemmiparous U دکمه اور
radio button U دکمه رادیو
buttonholed U سوراخ دکمه
cuffing U دکمه سردست
cuffed U دکمه سردست
snap fastener U دکمه قابلمه
snap fastener U دکمه فشاری
knobbed U دکمه دار
cuff U دکمه سردست
alarm push U دکمه اژیر
buttonhook U قلاب دکمه
buttonhook U سگک دکمه
buttonhook U دکمه انداز
mouse button U دکمه ماوس
cuffs U دکمه سردست
unbuttoned U گشودن دکمه
unbuttoning U گشودن دکمه
sleeve link U دکمه زنجیری
unbutton U گشودن دکمه
double breasted U کت چهار دکمه
unbuttons U گشودن دکمه
buttonhole U سوراخ دکمه
coarse adjustment knob دکمه تنظیم زیرین
canopy release knob دکمه برقراری سایبان
condenser adjustment knob دکمه تنظیم تراکم
buttoning U هرچیزی شبیه دکمه
viewfinder adjustment keys دکمه یابنده هدف
stud U دکمه سردست دسته
button U هرچیزی شبیه دکمه
fine adjustment knob دکمه تنظیم دقیق
buttoned U هرچیزی شبیه دکمه
film advance mode دکمه رد کردن فیلم
olivet U دکمه هسته خرمایی
olivette U دکمه هسته خرمایی
push botton U دکمه زنگ اخبار
door stop U دکمه کله قندی
beater ejector دکمه تعویض سر همزن
seat back adjustment knob دکمه تنظیم پشتی صندلی
eyeing U دکمه یا گره سیب زمینی
eye U دکمه یا گره سیب زمینی
double breasted U کتی که در دو طرف دکمه دارد
cornet a pistons U یکجورسازشیپوری که چندین دکمه دارد
exposure adjustment knob دکمه نمایش تعداد فیلم
eyes U دکمه یا گره سیب زمینی
eying U دکمه یا گره سیب زمینی
tuberculous U دارای برامدگی یا دکمه مسلول
farcy bud U دکمه یابرامدگی درناخوشی سراجه
farcy button U دکمه یابرامدگی درناخوشی سراجه
boutonniere U بریدگی یاشکاف جای دکمه
low head plant U نیروگاه ابی فشار ضعیف تاسیسات فشار ضعیف
boutonniere U گلی که درسوراخ دکمه کت زده میشود
shell jacket U بالاتنه کوتاه دکمه دار نظامی
righted U دکمه سمت راست از Mouse با دو یا سه کلید
righting U دکمه سمت راست از Mouse با دو یا سه کلید
etui U جعبهء کوچک زینتی سوزن نخ و دکمه
right U دکمه سمت راست از Mouse با دو یا سه کلید
pelican crossing دکمه ای که با زدن آن عبور و مرور قطع میشود
double click U احضار یک فرمان توسط دکمه دستگاه OUSE
programmable function keyboard U صفحه کلید دکمه یی برای سیستمهای گرافیکی
reefing jacket U یکجور نیمتنه چسبان که از دوطرف دکمه میخورد
O.K. U دکمه OK که برای شروع یا تایید یک عمل به کار می رود
piezoelectric U ویژگی برخی کریستالها که به هنگام اعمال ولتاژ به انهاتحت فشار قرار می گیرند یابه هنگام قرار گرفتن درمعرض فشار مکانیکی یک ولتاژ تولید می کنند
energy absorber U مکانیسم ضربه گیری مکانیسم دفع فشار حرکت دستگاه دفع فشار
Programs menu U زیر منوییکه از دکمه Start در ویندوز قابل دستیابی است
high voltage transformer U ترانسفورماتور فشار قوی مبدل فشار قوی
impluse level U سطح فشار ضربهای استحکام فشار ضربهای
double U ضربه زدن دوبار و سریع به دکمه mouse برای آغاز عمل
doubled U ضربه زدن دوبار و سریع به دکمه mouse برای آغاز عمل
doubled up U ضربه زدن دوبار و سریع به دکمه mouse برای آغاز عمل
BNC connector U متصل کننده فلزی استوانهای شکل با هسته مسی که در انتهای کابل Coaxial قرار دارد و برای اتصال کابل ها به هم اسفاده میشود و با فشار دادن و چرخاندن استوانه فلزی دور دو سوزن قفل کنند و و صل میشود
pitot pressure U فشار وارد به انتن فشارسنج هواپیما یا ناو فشار انتن فشارسنج
clear one's ears U متعادل کردن فشار نسبت به پرده گوشها هنگام شیرجه فشار متعادل در طرفین هنگام شیرجه در اب
click U دو عمل سریع نگه داشتن و آزاد کردن دکمه mouse برای شروع یک برنامه یا انتخاب
clicked U دو عمل سریع نگه داشتن و آزاد کردن دکمه mouse برای شروع یک برنامه یا انتخاب
clicks U دو عمل سریع نگه داشتن و آزاد کردن دکمه mouse برای شروع یک برنامه یا انتخاب
contiguous U آنچه اثر می گذارد
circulars U آنچه در یک دایره می چرخد
used U آنچه جدید نیست
unwanted U آنچه لازم نیست
circular U آنچه در یک دایره می چرخد
biased U آنچه اریب دارد
the above was a summary آنچه دربالا گفته شد
lightweight U آنچه سنگین نیست
producing U آنچه تولید میکند
protective U آنچه حافظت میکند
lightweights U آنچه سنگین نیست
authentic U آنچه درست است
the long and the short of it <idiom> آنچه گفتنی است
previous U آنچه زودتر رخ میدهد
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com