Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
They held me culpable for the accident.
U
آنها من را مقصر آن پیشامد دانستند.
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
irrationlism
U
اصول عقایدکسانی که رسیدن به مرحله یقین را از طریق اشراق والهام ممکن می دانستند
coincidence function
U
پردازش دو یا چند سیگلنال ورودی و خروجی آنها تابع AND آنها باشند
salami technique
U
کلاه برداری کامپیوتری توسط تراکنشهای جدا وکوچک که دنبال کردن آنها وتشخیص آنها مشکل است
manager
U
برنامهای که رکوردها را نگهداری میکند و به آنها دستیابی دارد و آنها را پردازش میکند
managers
U
برنامهای که رکوردها را نگهداری میکند و به آنها دستیابی دارد و آنها را پردازش میکند
regenerate
U
1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerated
U
1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerates
U
1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerating
U
1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
circumstance
U
پیشامد
at all adventures
U
با هر پیشامد
randomly
U
پیشامد
random
U
پیشامد
irony of fate
U
پیشامد
exigencies
U
پیشامد
accidents
U
پیشامد
happenings
U
پیشامد
accident
U
پیشامد
happening
U
پیشامد
exigency
U
پیشامد
occurrence
U
پیشامد
occurrences
U
پیشامد
events
U
پیشامد سرگذشت
event
U
پیشامد سرگذشت
drifting
U
دستخوش پیشامد بودن
drift
U
دستخوش پیشامد بودن
oncoming
U
پیشامد کننده اینده
drifted
U
دستخوش پیشامد بودن
drifts
U
دستخوش پیشامد بودن
to muddle on
U
با تسلیم به پیشامد زندگی کردن
to take ones chance
U
به پیشامد خودتن دردادن بقسمت خودراضی شدن
randomly
U
بی منظوری پیشامد اتفاقی همینطوری الله بختکی
random
U
بی منظوری پیشامد اتفاقی همینطوری الله بختکی
lost cluster
U
تعداد شیارهای دیسک که بیت شناسایی آنها خراب شده است . سیستم عامل این ناحیه را علامت گذاری کرده تا توسط فایل استفاده شود ولی داده آنها توسط فایل مشخصی قابل شناسایی نیست
sinner
U
مقصر
sinners
U
مقصر
delinquent
U
مقصر
delinquents
U
مقصر
culpable
U
مقصر
guilty
U
مقصر
faulty
U
مقصر
culprits
U
مقصر
culprit
U
مقصر
blamable
U
مقصر
blameful
U
مقصر
faultful
U
مقصر
in fault
U
مقصر
blameworthy
U
مقصر
shortcomer
U
مقصر
hangdog
U
مقصر
at fault
<idiom>
U
مقصر
nocent
U
مقصر
non feasor
U
مقصر
shorrcomer
U
مقصر
tort feasor
U
مقصر
deliquent
U
مقصر
faulty
U
مقصر نکوهیده
blamed
U
مقصر دانستن
blaming
U
مقصر دانستن
blame
U
مقصر دانستن
blames
U
مقصر دانستن
faults
U
مقصر دانستن
faulted
U
مقصر دانستن
fault
U
مقصر دانستن
to get the blame
U
مقصر شدن
defaulters
U
سرباز مقصر
defaulter
U
سرباز مقصر
convicting
U
مقصر دانسته شدن
convicted
U
شخص مقصر و محکوم
convicts
U
مقصر دانسته شدن
convicted
U
مقصر دانسته شدن
convict
U
شخص مقصر و محکوم
convicting
U
شخص مقصر و محکوم
convicts
U
شخص مقصر و محکوم
incriminate
U
مقصر قلمداد کردن
incriminated
U
مقصر قلمداد کردن
to be to blame for something
U
مقصر درکاری بودن
to blame one another
U
همدیگر را مقصر کردن
self incrimination
U
مقصر شماری خود
faultily
U
بطور معیوب یا مقصر
convict
U
مقصر دانسته شدن
incriminates
U
مقصر قلمداد کردن
incriminating
U
مقصر قلمداد کردن
perpetrated
U
مرتکب کردن مقصر بودن
perpetrate
U
مرتکب کردن مقصر بودن
perpetrates
U
مرتکب کردن مقصر بودن
attaint
U
مقصر دانستن محروم کردن
inculpate
U
تهمت زدن به مقصر دانستن
perpetrating
U
مرتکب کردن مقصر بودن
She is more culpable than the others.
U
او
[زن]
بیشتر از دیگران گناه کار
[مقصر]
است.
to be on a guilt trip
<idiom>
U
احساس خیالی داشتن که مقصر هستنند
[اصطلاح روزمره]
self condemned
U
محکوم شده توسط نفس خود مقصر نزد وجدان خویش
for their part
<adv.>
U
از طرف آنها
themselves
[for their part]
<adv.>
U
از طرف آنها
on their part
<adv.>
U
از طرف آنها
I need them tonight.
من آنها را امشب میخواهم.
channel
U
یچ کردن بین آنها
channeled
U
یچ کردن بین آنها
rules
U
وعملیات روی آنها
Send them in two at a time .
U
آنها رادو تا دوتابفرست تو
I need them urgently.
من آنها را فوری میخواهم.
I need them today.
من آنها را امروز میخواهم.
Ask each and every one of them .
U
ازیک یک آنها بپرسید
channeling
U
یچ کردن بین آنها
channelled
U
یچ کردن بین آنها
channels
U
یچ کردن بین آنها
in such a way as to enable them
U
به طوری که آنها بتوانند
keep these separate from those.
U
اینها را از آنها جدا نگاهدار
BCC
U
و لیست آنها را نشان نمیدهد
They cannot hold a candle to him .
U
سگش می ارزد بهمه آنها
logical
U
مراحل و تصمیمات و ارتباطات آنها
When will they be ready?
U
چه وقت آنها حاضر میشود؟
descriptions
U
لیست داده ها و خصوصیات آنها
I need them before friday.
من آنها را قبل از جمعه میخواهم.
description
U
لیست داده ها و خصوصیات آنها
They gave me permission by way of an exception ...
U
آنها به من استثنأ اجازه دادند ...
They were all alike.
U
همه آنها یکی بودند.
They became estranged . They fell out .
U
میانه آنها بهم خورد
They were all either kI'lled ou taken prisoners .
U
همگی آنها کشته یا گرفتا رشدند
Their names are as follows .
U
اسامی آنها بقرار زیر است
cataloguing
U
لیستی از مضوعات یا محتواهای آنها به ترتیب
list
U
لیست توابع یا دستورات و حل آنها در برنامه
catalogued
U
لیستی از مضوعات یا محتواهای آنها به ترتیب
catalogues
U
لیستی از مضوعات یا محتواهای آنها به ترتیب
microcomputing
U
مربوط به ریز کامپیوتر و استفاده آنها
cataloged
U
لیستی از مضوعات یا محتواهای آنها به ترتیب
cataloging
U
لیستی از مضوعات یا محتواهای آنها به ترتیب
catalogs
U
لیستی از مضوعات یا محتواهای آنها به ترتیب
catalogue
U
لیستی از مضوعات یا محتواهای آنها به ترتیب
downsize
U
که در آنها ایستگاههای کاری هوشمند هستند.
double vault
U
[دو طاق با فضای خالی بین آنها]
byte
U
که کامپیوتر در یک واحد روی آنها کار میکند
references
U
لیست توابع یا دستورات و محل آنها در برنامه
They are openly seeking his being sacked.
U
آنها آشکارا به دنبال اخراج شدن او هستند.
There they were in all their finery.
U
آنجا آنها در تمام زر و زیور خود بودند.
chronological order
U
ترتیب رکوردها و فایل ها با توجه به تاریخ آنها
reference
U
لیست توابع یا دستورات و محل آنها در برنامه
schematic
U
نمایش قط عات سیستم و نحوه اتصال آنها
They were all dreesd in black.
U
تمام آنها لباس سیاه پوشیده بودند
Bantu
U
وابسته به مردم بانتو و زبانها و فرهنگهای آنها
They were devastated by the news.
U
این خبر آنها را بسیار پریشان کرد.
Nothing was said between them.
U
هیچ کلمه ای بین آنها رد و بدل نشد.
hash
U
لیست ورودی ها طبق شماره hash آنها
bytes
U
که کامپیوتر در یک واحد روی آنها کار میکند
I cant see much difference in them.
U
فرق زیادی بین آنها نمی بینم
They live abroad for the greater part of the year.
U
آنها بخش بیشتری از سال را در خارج زندگی می کنند.
Theyre twins and it is impossible to know one from the other .
U
آنها دو قلو هستند ومعلوم نیست کدوم کدومه
pass
U
یک اجرا از لیست موضوعات برا ی مرتب کردن آنها
passed
U
یک اجرا از لیست موضوعات برا ی مرتب کردن آنها
passes
U
یک اجرا از لیست موضوعات برا ی مرتب کردن آنها
ranged
U
مجموعه موضوعاتی که خریدار از بین آنها انتخاب میکند
range
U
مجموعه موضوعاتی که خریدار از بین آنها انتخاب میکند
ranges
U
مجموعه موضوعاتی که خریدار از بین آنها انتخاب میکند
signaled
U
پردازش سیگنال برای دستیابی به اطلاعات درون آنها
read
U
1-نگاه کردن به حروف چاپ شده و فهمیدن آنها. 2-
reads
U
1-نگاه کردن به حروف چاپ شده و فهمیدن آنها. 2-
point
U
که تقسیم بین واحد کامل و بخش کسری آنها
optical
U
و آنها را به حالتی تبدل میکند که کامپیوتر پردازش کند
signalled
U
پردازش سیگنال برای دستیابی به اطلاعات درون آنها
They were dressed all in black.
U
همه آنها لباس تمام سیاه پوشیده بودند
signal
U
پردازش سیگنال برای دستیابی به اطلاعات درون آنها
job
U
خواندن دستورات کنترل ار از منبع ورودی و اجرای آنها
jobs
U
خواندن دستورات کنترل ار از منبع ورودی و اجرای آنها
not give someone the time of day
<idiom>
U
تنفر به اندازهای که از دیدن آنها چشم پوشی کنید
frauds
U
پور درآوردن با کلک زدن به مردم یا دروغ گفتن به آنها
Their eyes met.
U
آنها به هم زل زدند.
[همینطور به معنی گفتگوی بدون مکالمه یا عشق به هم]
They must give not less than 2 weeks' notice.
U
آنها باید این را کم کمش دو هفته قبلش آگاهی بدهند.
fraud
U
پور درآوردن با کلک زدن به مردم یا دروغ گفتن به آنها
cross reference generator
U
متغیر ها و اعداد ثابت با محل آنها در برنامه ایجاد میکند
FAQ
U
الات عمومی و پاسخ آنها درباره یک موضوع مربوطه استphantom
signaled
U
تبدیل یا ترجمه سیگنال برای دستیابی به اطلاعات درون آنها
linkages
U
ترکیب برنامههای جداگانه با هم و استاندارد کردن فراخوانی ها و ارجاع ها در آنها
linkage
U
ترکیب برنامههای جداگانه با هم و استاندارد کردن فراخوانی ها و ارجاع ها در آنها
edited
U
ترکیب برنامههای جداگانه و استاندارد کردن فراخوان ها و مراجعه ها در آنها
edit
U
ترکیب برنامههای جداگانه و استاندارد کردن فراخوان ها و مراجعه ها در آنها
magnetic
U
و امکان ذخیره سازی آنها را در رسانه مغناطیسی فراهم میکند
signal
U
تبدیل یا ترجمه سیگنال برای دستیابی به اطلاعات درون آنها
signalled
U
تبدیل یا ترجمه سیگنال برای دستیابی به اطلاعات درون آنها
hash
U
لیست همه ورودیهای یک فایل با آدرس کلید hash آنها
priorities
U
لیست وسایل جانبی و اولویت آنها هنگام ارسال سیگنال وقفه .
c
U
استفاده از کامپیوتر برای آموزش به دانش آموزان و برآورد پیشرفت آنها
trap
U
نرم افزاری که سیگنال وقفه را می پذیرد و روی آنها کار میکند.
doubled up
U
صفی که دادههای جدید می توانند به آنها اضافه شوند حتی به انتها
hopper
U
وسیلهای که کارت پانچ ها را نگه می دارد و آنها را به دستگاه خواننده میدهد
doubled
U
صفی که دادههای جدید می توانند به آنها اضافه شوند حتی به انتها
double
U
صفی که دادههای جدید می توانند به آنها اضافه شوند حتی به انتها
paging
U
که آدرس به آنها اختصاص داده میشود و در صورت نیاز فراخوانی می شوند
pinout
U
شرح محل سوزن ها در مدار مجتمع به همراه کار و سیگنال آنها
logic
U
ترمیم ریاضی عملیات منط قی مثل AND و OR و... و تبدیل آنها به مدارهای مختلف
priority
U
لیست وسایل جانبی و اولویت آنها هنگام ارسال سیگنال وقفه .
hoppers
U
وسیلهای که کارت پانچ ها را نگه می دارد و آنها را به دستگاه خواننده میدهد
It is all over between them . They are thru with each other .
U
بین آنها چیزی باقی نمانده ( را بطه یا تماسی وجود ندارد )
conversions
U
لیست کدهای اصلی یا عبارات و معادل آنها به زبان یا حالت دیگر
interrupts
U
نرم افزاری که سیگنالهای وقفه را می پذیرد و روی آنها کار میکند.
interrupt
U
نرم افزاری که سیگنالهای وقفه را می پذیرد و روی آنها کار میکند.
interrupting
U
نرم افزاری که سیگنالهای وقفه را می پذیرد و روی آنها کار میکند.
change
U
چاپ گرفتن از محل هایی که داده باید در آنها تغییر کند
changed
U
چاپ گرفتن از محل هایی که داده باید در آنها تغییر کند
changes
U
چاپ گرفتن از محل هایی که داده باید در آنها تغییر کند
changing
U
چاپ گرفتن از محل هایی که داده باید در آنها تغییر کند
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com