Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
He drank himself to death.
U
آنقدر مشروب خورد تامرد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
It melts in the mouth.
U
مثل آب مشروب می خورد
She doesn't eat meat, but other than that she'll eat just about anything.
U
او
[زن]
گوشت نمی خورد اما به غیر از آن او
[زن]
کلا همه چیز می خورد.
liquor
U
مشروب خوردن یاخوراندن مشروب
liquors
U
مشروب خوردن یاخوراندن مشروب
He had a nast fall.
U
بد جوری خورد زمین ( زمین بدی خورد )
as ... as
<adv.>
U
آنقدر... که
I was so tired that …
U
آنقدر خسته بودم که ...
He did not live long enough to …
U
آنقدر عمر نکرد که ...
She talked tI'll she was blue in the face .
U
آنقدر حرف زد که زبانش مودرآورد
I kept saying it tI'll I was blue in the face.
U
آنقدر گفتم با زبانم مودرآورد
She had the never to say. . .
U
آنقدر پررو بود که گفت ...
My tea isnt cool enough to drink.
U
چایی ام آنقدر خنک نشده که بخورم
to scare the living daylights out of somebody
U
کسی را آنقدر بترسانند که زهره اش بترکد
He wears his socks into holes .
U
آنقدر جوابهارامی پوشد تا سوراخ شوند
She wept herself to sleep .
U
آنقدر گریه کرد تا خوابش برد
The exam was too easy for words .
U
امتحان آنقدر آسان بود که چه بگویم
They I got confused .
U
آنقدر ازمن سؤال کردند که گیج شدم
He threatened to thrash the life out of me .
U
تهدیدم کردکه آنقدر کتکم خواهد زد تا جانم دربیاید
to be at a loss as to what to advise
U
آنقدر بهت زده بودن که نتوانند نصیحتی بدهند
to beat the egg-white until it is stiff
U
سفیده تخم مرغ را آنقدر بزنند که سفت شود
talk someone's ear off
<idiom>
U
آنقدر حرف میزند که انگاری سرگنجشک خورده
[اصطلاح روزمره]
She speaks French as if it were her mother tongue . She speaks Frinch like a native .
U
فرانسه را آنقدر قشنگ صحبت می کند گویی زبان مادریش است
I´m as hungry as a horse.
U
آنقدر گشنه هستم که روده بزرگ روده کوچک را بخورد.
hungry as a hunter
<idiom>
U
آنقدر گشنه که روده بزرگ روده کوچک را بخورد
engagement
U
زد و خورد
prize fighting
U
زد و خورد
punch-ups
U
زد و خورد
passage of arms
U
زد و خورد
punch-up
U
زد و خورد
feed
U
خورد
feeds
U
خورد
ate
U
خورد
feedback
U
پس خورد
engagements
U
زد و خورد
encounters
U
زد و خورد
encountering
U
زد و خورد
encountered
U
زد و خورد
encounter
U
زد و خورد
tipples
U
مشروب
tippling
U
مشروب
drink
U
مشروب
drinks
U
مشروب
tippled
U
مشروب
strunt
U
مشروب
beverages
U
مشروب
beverage
U
مشروب
pottle
U
مشروب
tipple
U
مشروب
card feed
U
خورد کارت
feedback
U
باز خورد
regulating slack
U
خورد دادن
the timber warped
U
تیرپیچ خورد
to rub a thing in
U
چیزیرا خورد
pin feed
U
خورد سنجاقی
to sinister in
U
خورد رفتن
eating
U
خورد و خوراک
in-fighting
U
زد و خورد از فاصلهی کم
drank
U
عرق خورد
drank
U
نوشابه خورد
drank
U
خورد سرکشید
waterline
U
خط بر خورد اب باکشتی
squish
U
خورد کردن
passage at arms
U
زدو خورد
it ran into ten editions
U
ده چاپ خورد
he partook of fare
U
ازخوراک ما خورد
he drank himself to death
U
خورد که مرد
misfeed
U
سوء خورد
pulverizer
U
خورد کننده
feedback circuit
U
مدار پس خورد
face up feed
U
خورد رو به بالا
face down feed
U
خورد رو به پایین
cross feed
U
خورد متقابل
parallel feed
U
خورد موازی
self absorbed
U
در خورد فرورفته
melec
U
زدو خورد
boozer
U
مشروب خور
A good stiff ( strong ) alchoholic drink .
U
مشروب پرمایه
bootleg
U
مشروب قاچاق
halazone
U
پودرضدعفونی اب مشروب
barkeep
U
مشروب فروش
barkeeper
U
مشروب فروش
birl
U
مشروب خوردن
rummer
U
لیوان مشروب
slumgulion
U
مشروب بی مزه
intoxicant
U
مشروب مسکر
hooch
U
مشروب تند
booze
U
مشروب الکلی
snorts
U
جرعه مشروب
snorting
U
جرعه مشروب
boozed
U
مشروب الکلی
boozes
U
مشروب الکلی
purling
U
مشروب مالت
snorted
U
جرعه مشروب
snort
U
جرعه مشروب
drinkers
U
مشروب خور
boozers
U
مشروب خور
drinker
U
مشروب خور
purls
U
مشروب مالت
boozing
U
مشروب الکلی
purled
U
مشروب مالت
purl
U
مشروب مالت
intoxicants
U
مشروب مسکر
slugged
U
یک جرعه مشروب
slugs
U
یک جرعه مشروب
shots
U
یک گیلاس مشروب
slug
U
یک جرعه مشروب
boozier
U
وابسته به مشروب
booziest
U
وابسته به مشروب
boozy
U
وابسته به مشروب
liquors
U
مشروب الکلی
liquor
U
مشروب الکلی
shot
U
یک گیلاس مشروب
She had three bowls of soup.
U
سه کاسه سوپ خورد
it is quite another story now
U
ان دفتر را گاو خورد
THere is not even a ripple in the water .
<proverb>
U
آب از آب تکان نمى خورد .
I don't expect that ...
U
چشمم آب نمی خورد که ...
I don't believe that ...
U
چشمم آب نمی خورد که ...
The stone struch me on the face.
U
سنگ خورد به صورتم
he wrenched his ankle
U
قوزکش پیچ خورد
He fell on his face.
U
با صورت خورد زمین
overwhelmingly
U
خورد کننده پرقدرت
It wI'll pass off without one single incident
U
آب از آب تکان نخواهد خورد
It is of no use to me. I have no use for it.
U
بدرد من نمی خورد
He sprained (twisted) his ankle.
U
پایش پیچ خورد
He is good for nothing.
U
به هیچ دردنمی خورد
My head hit the wall.
U
سرم خورد به دیوار
I am in a good mood today.
U
حالش بهم خورد
a dog in the manger
<idiom>
U
نه خود خورد نه کس دهد
warfare
U
نزاع زدو خورد
diners
U
کسی که شام می خورد
eating disorder
U
اختلال خورد و خوراک
the ship was snagged
U
کشتی بچیزی خورد
the ship struck a arock
U
کشتی بسنگ خورد
overwhelming
U
خورد کننده پرقدرت
At the beginning of the month (year).
U
سرش ؟ بسنگ خورد
whang
U
صدای بر خورد دو جسم
diner
U
کسی که شام می خورد
he sprained his ankle
U
قوزکش پیچ خورد
sups
U
شام دادن مشروب
swizzle
U
مشروب مست کننده
sup
U
شام دادن مشروب
supping
U
شام دادن مشروب
supped
U
شام دادن مشروب
wish wash
U
مشروب ابکی اب زیپو
hooch
U
مشروب قاچاقی وپست
strong drink
U
مشروب قوی و پر الکل
puff
U
مشروب گازدار پفک
grogshop
U
دکان مشروب فروشی
bibber
U
ادم معتاد به مشروب
nightcap
U
مشروب قبل ازخواب
hard drink
U
مشروب قوی و پر الکل
puffing
U
مشروب گازدار پفک
carouses
U
در مشروب افراط کردن
dramshop
U
سالن مشروب فروشی
puffs
U
مشروب گازدار پفک
nightcaps
U
مشروب قبل ازخواب
stimulants
U
مشروب الکلی انگیزه
hollands
U
جین یا مشروب هلندی
rum running
U
حمل مشروب قاچاق
carousing
U
در مشروب افراط کردن
caroused
U
در مشروب افراط کردن
john barleycorn
U
مشروب الکلی خانگی
dramshop
U
بار مشروب فروشی
stimulant
U
مشروب الکلی انگیزه
carouse
U
در مشروب افراط کردن
bottlegger
U
فروشنده مشروب قاچاق
force-feeds
U
به زور به خورد کسی دادن
force-feed
U
به زور به خورد کسی دادن
He is as cool as a cucumber.
<idiom>
U
آب تو دلش تکان نمی خورد.
Where does this street lead on to ?
U
این خیابان یکجا می خورد ؟
I wont budge an inch.
U
من که از جایم تکان نخواهم خورد
The ball hit the wall and bounced back.
U
توپ خورد به دیوار وبرگشت
force-fed
U
به زور به خورد کسی دادن
They became estranged . They fell out .
U
میانه آنها بهم خورد
it puckered up in sewing
U
درضمن دوختن چین خورد
Appearances are deceptive.
U
فریب ظاهر رانباید خورد
he was given 0 lashes
U
بیست ضربه شلاق خورد
He eats bread at the ruling market price.
<proverb>
U
نان را به نرخ روز مى خورد .
they came to a rupture
U
میانه انها بهم خورد
to blow out one's brains
U
اعصاب کسی را خورد کردن
I heard a sound .
U
صدائی به گوشم خورد( رسید )
You're a pain in the neck!
U
اعصاب آدم را خورد می کنی!
window panes
U
باران با صدا به پنجره می خورد
force-feeding
U
به زور به خورد کسی دادن
The bell goes at 9 .
U
ساعت 9 زنگ می خورد ( می زنند )
pain in the neck
U
آدم
[چیز]
اعصاب خورد کن
abstemious
U
ممسک در خورد ونوش و لذات
She eats extraordinary quantities.
U
او
[زن]
مقدار فوق العاده ای را می خورد.
to take a cup too much
<idiom>
U
بیش از اندازه مشروب خوردن
skid row
U
محله مشروب فروشهای ارزان
slosh
U
غذای چسبناک مشروب لزج
sloshes
U
غذای چسبناک مشروب لزج
shebeen
U
مشروب فروش بدون پروانه
sloshing
U
غذای چسبناک مشروب لزج
schnapps
U
مشروب جین قوی هلندی
slopping
U
مشروب رقیق وبی مزه
slopped
U
مشروب رقیق وبی مزه
slop
U
مشروب رقیق وبی مزه
bowler
U
مشروب خوارافراطی دائم الخمر
bowlers
U
مشروب خوارافراطی دائم الخمر
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com