English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
master U آموزش و فهمیدن یک زبان یا فرآیند
mastered U آموزش و فهمیدن یک زبان یا فرآیند
masters U آموزش و فهمیدن یک زبان یا فرآیند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
A crash language course . U دوره فشرده آموزش زبان
real time U مدل کامپیوتری یک فرآیند که به هر فرآیند در زمانه مشابه با فرآیند واقعی اجرا میشود
homestay U خانواده مهمان دار [کسی که برای آموزش زبان یا فرهنگ در آن کشور می گذراند]
pilot U زبان برنامه نویسی کامپیوتری که از قالب مبتنی بر متن استفاده می کنند و در آموزش کامپیوتر به کار می رود
pilots U زبان برنامه نویسی کامپیوتری که از قالب مبتنی بر متن استفاده می کنند و در آموزش کامپیوتر به کار می رود
piloted U زبان برنامه نویسی کامپیوتری که از قالب مبتنی بر متن استفاده می کنند و در آموزش کامپیوتر به کار می رود
a dead language <idiom> U زبان مرده و منقرض شده [زبانی که دیگر آموزش داده نمی شود اما شاید برخی از کارشناسان از آن استفاده کنند.]
pascal U زبان برنامه نویسی ساخت یافته سطح بالا که برای میکروها و آموزش برنامه نویسی به کار می رود
statements U 1-اصط لاح بیان یک دستور یا یک فرآیند. 2-دستور به زبان اصلی که به چندین دستور که ماشین ترجمه میشود
statement U 1-اصط لاح بیان یک دستور یا یک فرآیند. 2-دستور به زبان اصلی که به چندین دستور که ماشین ترجمه میشود
exit U در DOS-MS دستور سیستم برای توقف و ترک زیر فرآیند و بازگشت به فرآیند اصلی
exits U در DOS-MS دستور سیستم برای توقف و ترک زیر فرآیند و بازگشت به فرآیند اصلی
background U فرآیند با حق تقدم پایین که تا وقتی منبع فرآیند بزرگ فراهم شود پردازش میشود
backgrounds U فرآیند با حق تقدم پایین که تا وقتی منبع فرآیند بزرگ فراهم شود پردازش میشود
dynamically U توقف فرآیند ووووقتی سیستم به کاربر می گوید پیش از خاتمه فرآیند عملی باید انجام شود
dynamic U توقف فرآیند ووووقتی سیستم به کاربر می گوید پیش از خاتمه فرآیند عملی باید انجام شود
misapprehends U بد فهمیدن نادرست فهمیدن
misapprehending U بد فهمیدن نادرست فهمیدن
misapprehend U بد فهمیدن نادرست فهمیدن
misapprehended U بد فهمیدن نادرست فهمیدن
disassembler U برنامهای که کد زبان ماشین را گرفته و کد زبان اسمبلر راکه برنامه به زبان ماشین ازان ایجاد میشود تولید میکند
asynchronous U 1-کامپیوتری که از یک عمل به عمل دیگر طبق سیگنالهای دریافت شده پس از خاتمه فرآیند تغییر میکند. 2-کامپیوتری که در آن یک فرآیند در آغاز ورود سیگنال یا داده آغاز میشود به جای اینکه مط ابق با باس ساعت باشد
train [teach] U آموزش دادن
instruct U آموزش دادن
teach U آموزش دادن
give lessons U آموزش دادن
educate U آموزش دادن
training U آموزش عملی
adult education آموزش بزرگسالان
to teach U آموزش دادن
translator U برنامهای که برنامه زبان سطح بالا را به زبان دیگر ترجمه میکند
translators U برنامهای که برنامه زبان سطح بالا را به زبان دیگر ترجمه میکند
language U استفاده از کامپیوتر برای ترجمه یک متن از یک زبان به زبان دیگر
languages U استفاده از کامپیوتر برای ترجمه یک متن از یک زبان به زبان دیگر
language U برنامهای که را در یک زبان به دستور مشابه در زبان دیگر تبدیل میکند
assembly U زبان برنامه سازی ای که اطلاعاتی که به زبان ماشین تبدیل می کنند
languages U برنامهای که را در یک زبان به دستور مشابه در زبان دیگر تبدیل میکند
host language U زبان برنامه نویسی که در ان زبان دیگری شامل شده و یاجاسازی گردیده است
educational work U کار آموزش و پرورشی
on-the-job training U آموزش ضمن خدمت
education department U اداره آموزش و پرورش
advance individual training آموزش تکمیلی انفرادی
c U آموزش از طریق کامپیوتر
compiler U که یک برنامه اصلی را که طبق اصول زبان است به زبان ماشین تبدیل و اجرا میکند
snobol U Language OrientedSymbolic String اسنوبال زبان سمبولیک رشته گرا زبان نمادی با گرایش رشتهای
targeted U زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
targets U زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
targeting U زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
targetted U زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
target U زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
targetting U زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
linguo dental U زبان و دندانی با زبان و دندان درست شده
cai U استفاده از کامپیوتر برای آموزش یک موضوع
modula U یک زبان برنامه نویسی سطح بالا که توسط Wirth Niklasبه عنوان جانشین زبان پاسکال ساخته شده است مدولا- 2
author language U زبان برنامه نویسی که به منظور طراحی برنامههای اموزشی برای سیستم CAI یافرمان توسط کامپیوتراستفاده میشود زبان تالیف
professional slang U زبان پیشهای یا حرفهای زبان زرگری
bal U زبان ساده شده زبان اسمبلی
He is speechless (inarticulate). U سرو زبان ندارد ( بی زبان است)
mealymouthed U ادم چرب زبان شیرین زبان
cbt U استفاده از سیستم کامپیوتری برای آموزش به دانش آموزان
cbl U آموزش و تحصیلات با استفاده از برنامههای مخصوص روی یک کامپیوتر
c U استفاده از سیستم کامپیوتری برای آموزش دانش آموزان
grasped U فهمیدن
misconceive U بد فهمیدن
to catch on U فهمیدن
grasps U فهمیدن
twing U فهمیدن
make out <idiom> U فهمیدن
understands U فهمیدن
to get on to U فهمیدن
see U فهمیدن
telling-off U فهمیدن
inducting U فهمیدن
inducts U فهمیدن
to have a gust of U فهمیدن
to make out U فهمیدن
tells U فهمیدن
tell U فهمیدن
twigs U : فهمیدن
skill U فهمیدن
twig U : فهمیدن
gripe U فهمیدن
understand U فهمیدن
inducted U فهمیدن
catch on <idiom> U فهمیدن
sees U فهمیدن
induct U فهمیدن
comprehends U فهمیدن
catch U فهمیدن
have in mind <idiom> U فهمیدن
comprehending U فهمیدن
comprehend U فهمیدن
comprehended U فهمیدن
grasp U فهمیدن
put across <idiom> کاملا فهمیدن
savvier U فهم فهمیدن
malentendu U اشتباه فهمیدن
savvey U فهم فهمیدن
savvy U فهم فهمیدن
get it through one's head <idiom> U فهمیدن ،باورداشتن
find out <idiom> U فهمیدن ،یادگرفتن
savviest U فهم فهمیدن
misconstrue U در فهمیدن مقصود
misconstrued U در فهمیدن مقصود
misconstruing U در فهمیدن مقصود
misconstrues U در فهمیدن مقصود
c U استفاده از کامپیوتر برای آموزش به دانش آموزان و برآورد پیشرفت آنها
interpreting U ترجمه از یک زبان به زبان دیگر
interpreted U ترجمه از یک زبان به زبان دیگر
Arabic U زبان تازی زبان عربی
interpret U ترجمه از یک زبان به زبان دیگر
interprets U ترجمه از یک زبان به زبان دیگر
language U مترجم زبان از یک زبان به کد ماشین .
glib U چرب زبان زبان دار
languages U مترجم زبان از یک زبان به کد ماشین .
follow U تعقیب کردن فهمیدن
get the message <idiom> U به واضحی فهمیدن مفهوم
followed U تعقیب کردن فهمیدن
comprehended U فهمیدن فرا گرفتن
intending U خیال داشتن فهمیدن
intends U خیال داشتن فهمیدن
comprehend U فهمیدن فرا گرفتن
wise up to <idiom> U بالاخره فهمیدن واقعیت
get to the bottom of <idiom> U دلیل اصلی را فهمیدن
comprehending U فهمیدن فرا گرفتن
compass U محدود کردن فهمیدن
to find out U ملتفت شدن فهمیدن
to fish out U بیرون اوردن فهمیدن
learn U خبر گرفتن فهمیدن
learns U خبر گرفتن فهمیدن
savour U فهمیدن دوست داشتن
savoured U فهمیدن دوست داشتن
savouring U فهمیدن دوست داشتن
savours U فهمیدن دوست داشتن
intend U خیال داشتن فهمیدن
comprehends U فهمیدن فرا گرفتن
follows U تعقیب کردن فهمیدن
realizes U درک کردن فهمیدن
realized U درک کردن فهمیدن
realizing U درک کردن فهمیدن
realising U درک کردن فهمیدن
realize U درک کردن فهمیدن
savor U فهمیدن دوست داشتن
get U تهیه کردن فهمیدن
getting U تهیه کردن فهمیدن
realised U درک کردن فهمیدن
gets U تهیه کردن فهمیدن
realises U درک کردن فهمیدن
homes U ریز کامپیوتر طراحی شده برای مصرف خانگی که برنامههای کاربردی آن شامل آموزش
home U ریز کامپیوتر طراحی شده برای مصرف خانگی که برنامههای کاربردی آن شامل آموزش
lip read U کلمات را بوسیله حرکات لب فهمیدن
lip-reads U کلمات را بوسیله حرکات لب فهمیدن
lip-read U کلمات را بوسیله حرکات لب فهمیدن
get the goods on someone <idiom> U فهمیدن اطلاعات بد درمورد کسی
get wise to something/somebody <idiom> U درمورد موضوع محرمانه فهمیدن
misconsture U بد تفسیر کردن دیر فهمیدن
To sound someone out . To feel someones pulse . U مزه دهان کسی را فهمیدن
get through to <idiom> U باعث فهمیدن کسی شود
(can't) make head nor tail of something <idiom> U فهمیدن ،یافتن منظور چیزی
to be on the same page <idiom> U همدیگر را فهمیدن [اصطلاح مجازی]
to get the run of a metre U وزن شعری را فهمیدن یا پیداکردن
literacy U فهمیدن اصول مقدماتی کامپیوتر
to talk the same language <idiom> U همدیگر را فهمیدن [اصطلاح مجازی]
complex U بسیار پیچیده یا مشکل برای فهمیدن
complexes U بسیار پیچیده یا مشکل برای فهمیدن
complicated U با چندین بخش یا مشکل برای فهمیدن
to get a general idea of something U فهمیدن موقعیتی [موضوعی] به طور کلی
scottish gaelic U زبان محلی مردم اسکاتلند وابسته به زبان گالیک اسکاتلند
decay U فرآیند سیگنال
decayed U فرآیند سیگنال
deposition U فرآیند پوشاندن
decays U فرآیند سیگنال
depositions U فرآیند پوشاندن
flowchart U شرح فرآیند
decaying U فرآیند سیگنال
regulates U کنترل فرآیند
flow diagram U شرح فرآیند
regulating U کنترل فرآیند
regulated U کنترل فرآیند
regulate U کنترل فرآیند
take a stand on something <idiom> U فهمیدن اینکه کسی بر علیه چیزی است
initialization U فرآیند مقداردهی اولیه
finishes U انتهای فرآیند یا تابع
phase U بخشی از فرآیند بزرگتر
halts U فرآیند را متوقف میکند.
halted U فرآیند را متوقف میکند.
finish U انتهای فرآیند یا تابع
selection U عمل یا فرآیند انتخاب
phased U بخشی از فرآیند بزرگتر
normalization U فرآیند یا داده نرمال
documented U نوشتن شرح یک فرآیند
phases U بخشی از فرآیند بزرگتر
selections U عمل یا فرآیند انتخاب
documenting U نوشتن شرح یک فرآیند
document U نوشتن شرح یک فرآیند
halt U فرآیند را متوقف میکند.
assembler U یک برنامه کامپیوتری که دستورالعملهای زبان غیر ماشین راتوسط استفاده کننده تهیه شده است به زبان ماشین تبدیل میکند برنامه مترجم
reads U 1-نگاه کردن به حروف چاپ شده و فهمیدن آنها. 2-
read U 1-نگاه کردن به حروف چاپ شده و فهمیدن آنها. 2-
pagination U فرآیند تقسیم متن به صفحاتی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com