Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
retake
U
آماده برایفیلمبرداری یا عکس برداری
retaken
U
آماده برایفیلمبرداری یا عکس برداری
retakes
U
آماده برایفیلمبرداری یا عکس برداری
retaking
U
آماده برایفیلمبرداری یا عکس برداری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
pre-treatment
U
عملیات مقدماتی و آماده سازی
[مثل شستشوی پشم قبل از رنگرزی و یا آماده سازی دار جهت چله کشی]
xerographic
U
عکس برداری وکپی برداری ازترسیمات بوسیله اثرنور برروی کاغذ وغیره
xerography
U
عکس برداری وکپی برداری ازترسیمات بوسیله اثرنور برروی کاغذ وغیره
stenciling
U
الگوی گرده برداری قالب نقشه برداری
stencilled
U
الگوی گرده برداری قالب نقشه برداری
stencil
U
الگوی گرده برداری قالب نقشه برداری
stenciled
U
الگوی گرده برداری قالب نقشه برداری
stencilling
U
الگوی گرده برداری قالب نقشه برداری
stencils
U
الگوی گرده برداری قالب نقشه برداری
hectograph
U
ماشین کپیه برداری یارونوشت برداری
geodesy
U
نقشه برداری عملیات نقشه برداری در شبکه جهانی
common control
U
کنترل عمومی نقشه برداری شبکه عمومی نقشه برداری شبکه جهانی نقشه برداری
geodetic datum
U
سطح مبنای نقشه برداری افق مبنای نقشه برداری زمینی جهانی
bench mark
U
شاخص علامت نقطه کنترل نقشه برداری شاخص نقشه برداری
trig list
U
لیست نقاط نقشه برداری شده فهرست مختصات نقاط نقشه برداری شده
survey station
U
ایستگاه نقشه برداری ایستگاه کنترل نقشه برداری
at one's fingertips
<idiom>
U
آماده
able
آماده
give-and-take
U
آماده به توافق
take up arms
<idiom>
U
آماده جنگیدن
make provisions
U
آماده کردن
get ready
<idiom>
U
آماده شدن از
up to
<idiom>
U
آماده شیطنت
here goes nothing
<idiom>
U
آماده شروع
set out
<idiom>
U
آماده سفرشدن
make arrangements
U
آماده کردن
make preparations
U
آماده کردن
in the pipeline
[Colloquial]
U
در آماده سازی
accessible
آماده پذیرایی
handshaking
U
آماده دریافت
in arms
<idiom>
U
آماده جنگیدن
accommodate
آماده کردن
up in arms
<idiom>
U
آماده حمله
go ahead
<idiom>
U
آماده کار شدن
get set
<idiom>
U
آماده شروع شدن
promise the moon
<idiom>
U
آماده انجام کار
psyched up
<idiom>
U
آماده انجام کار
to stand ready to
[+ verb]
U
آماده بودن برای
up for grabs
<idiom>
U
آماده رقابت شدن
preparation
U
آماده کردن چیزی
preparations
U
آماده کردن چیزی
in store
<idiom>
U
آماده بوقوع پیوستن
to prepare
[for]
U
آماده شدن
[به یا برای]
to stand ready for
[+ noun]
U
آماده بودن برای
at someone's beck and call
<idiom>
U
همیشه آماده پذیرایی
fair game
U
طعمهی حاضر و آماده
colder
U
بدون آماده بودن
coldest
U
بدون آماده بودن
cold
U
بدون آماده بودن
dinner etc. is served
U
غذا آماده است
colds
U
بدون آماده بودن
red alerts
U
حالت آماده باش
red alert
U
حالت آماده باش
prone to do something
آماده کردن برای
luncheon meat
U
گوشت پخته و آماده
field control
U
نقاط کنترل نقشه برداری نقاط کنترل زمینی نقشه برداری
Please have my bill ready.
لطفا صورتحسابم را آماده کنید.
forthcoming
<adj.>
U
آماده به ارائه
[نزدیک به تحقق]
prone to do something
آماده برای کردن کاری
Since you are not ready ...
U
چونکه هنوز آماده نیستی...
As you are not ready ...
U
چونکه هنوز آماده نیستی...
to be in season
[in heat]
U
آماده جفتگیری بودن
[جانورشناسی]
to prepare something
U
چیزی را آماده کردن
[آشپزی]
My room hasn't been prepared.
اتاق من آماده نشده است.
able
آماده بودن آرایش دادن
hit the books
<idiom>
U
برای کلاس آماده شدن
on call
<idiom>
U
آماده برای ترک خدمت
precompiled code
U
کد خروجی کامپایلر و آماده اجرا
cast the first stone
<idiom>
U
همیشه آماده جنگیدن است
to set about
دست بکاری زدن آماده کاری
to dress
[food]
U
آماده کردن
[پختن]
[غذا یا دسرت]
in the market for
<idiom>
U
خواستن یا آماده خرید چیزی شدن
sixth form
U
دورهی آماده سازی برای دانشگاه
design development
U
آماده سازی و تکمیل نقشه فرش
standby
U
که در صورت خرابی آماده استفاده است
rework
U
برای کاربرد مجدد آماده کردن
finished
U
کالاهای تولیدی که آماده فروش هستند
standbys
U
که در صورت خرابی آماده استفاده است
address
آماده شدن برای ضربه یا هدفگیری
reworked
U
برای کاربرد مجدد آماده کردن
reworking
U
برای کاربرد مجدد آماده کردن
reworks
U
برای کاربرد مجدد آماده کردن
sixth forms
U
دورهی آماده سازی برای دانشگاه
It's time to prepare the meal.
U
وقتش رسیده است که غذا را آماده کنیم.
I am prepared for any eventuality.
U
برای هر گونه پیش آمدی آماده هستم
to square up
U
خود را آماده کردن
[برای دعوی یا حمله]
interleaving
U
به طوری که در حین اجرا همزمان آماده می شوند
To stand at attention(ease).
U
بحالت آماده باش ( آزاد ) ایستادن ( ؟ رآمدن )
paged
U
عمل چسباندن تصویر و تن در یک صفحه آماده چاپ
pages
U
عمل چسباندن تصویر و تن در یک صفحه آماده چاپ
on-call service
U
آماده برای ترک در خدمت
[اصطلاح رسمی]
page
U
عمل چسباندن تصویر و تن در یک صفحه آماده چاپ
on tap
<adj.>
U
همیشه آماده
[برای ریختن از شیره بشکه]
to be about to do something
<idiom>
U
آماده انجام کاری بودن
[اصطلاح روزمره]
to be on-call
U
در آماده باش برای ترک درخدمت بودن
to be on the verge
[brink]
of doing something
<idiom>
U
آماده انجام کاری بودن
[اصطلاح روزمره]
clears
U
سیگنال RSC که یک خط یا وسیله آماده ارسال داده است
attended operation
U
فرآیندی که در صورت وقوع مشکل یک عملگر آماده دارد
clear
U
سیگنال RSC که یک خط یا وسیله آماده ارسال داده است
clearer
U
سیگنال RSC که یک خط یا وسیله آماده ارسال داده است
clearest
U
سیگنال RSC که یک خط یا وسیله آماده ارسال داده است
microprogram
U
مجموعه کامل ریز دستورات ابتدایی آماده در CPU
To work on someone
کسی را پختن
[از نظر فکری وذهنی آماده کردن]
finished
U
متنی که تایپ شده و آماده چاپ گرفتن است
decerebration
U
مخ برداری
embodiment
U
در برداری
vectors
U
برداری
vector
U
برداری
opened
U
آماده کردن فایل پیش از رویدادن عملیات خواندن یا نوشتن
contention
U
مدت زمانی که طول می کشد تا وسیلهای آماده استفاده شود
handshaking
U
سیگنال ارسالی بین دو وسیله ارتباطی شامل آماده ارسال
contentions
U
مدت زمانی که طول می کشد تا وسیلهای آماده استفاده شود
opens
U
آماده کردن فایل پیش از رویدادن عملیات خواندن یا نوشتن
action architecture
U
[معماری با طرح های دقیق و مختصر و استفاده از مواد آماده]
focussing
U
پنجره خاص یا فیلدی که آماده پذیرش دستور کاربر است
focusses
U
پنجره خاص یا فیلدی که آماده پذیرش دستور کاربر است
demanded
U
پردازش داده وقتی که آماده شد ونه منتظر ماندن برای آن
focuses
U
پنجره خاص یا فیلدی که آماده پذیرش دستور کاربر است
demands
U
پردازش داده وقتی که آماده شد ونه منتظر ماندن برای آن
open
U
آماده کردن فایل پیش از رویدادن عملیات خواندن یا نوشتن
focused
U
پنجره خاص یا فیلدی که آماده پذیرش دستور کاربر است
focussed
U
پنجره خاص یا فیلدی که آماده پذیرش دستور کاربر است
focus
U
پنجره خاص یا فیلدی که آماده پذیرش دستور کاربر است
demand
U
پردازش داده وقتی که آماده شد ونه منتظر ماندن برای آن
footsteps
U
گام برداری
utilization
U
بهره برداری
metal cutting
U
براده برداری
footstep
U
گام برداری
marching
U
قدم برداری
marches
U
قدم برداری
lobectomy
U
قطعه برداری
march
U
قدم برداری
marched
U
قدم برداری
mapping
U
نقشه برداری
gain
U
بهره برداری
ovariectomy
U
تخمدان برداری
vector analysis
U
تحلیل برداری
exploitation
[utilization]
U
بهره برداری
using
U
بهره برداری
utilisation
[British]
U
بهره برداری
topectomy
U
تکه برداری
surveyor's level
U
ترازنقشه برداری
subordination
U
فرمان برداری
samplery
U
نمونه برداری
removal of chips
U
براده برداری
usage
U
بهره برداری
gains
U
بهره برداری
gained
U
بهره برداری
photogeny
U
عکس برداری
vector diagram
U
نمودار برداری
land surveying
U
نقشه برداری
gyrectomy
U
شکنج برداری
exploitation
U
بهره برداری
topography
U
نقشه برداری
deafferentation
U
اوران برداری
gaud
U
کلاه برداری
machining
U
براده برداری
extirpation
U
اندام برداری
enervation
U
عصب برداری
denervation
U
عصب برداری
decerebellation
U
مخچه برداری
cannibalization
U
قطعه برداری
arrow diagram
U
نمودار برداری
biopsy
U
بافت برداری
utilisations
U
بهره برداری ها
usages
U
بهره برداری ها
sampling
U
نمونه برداری
utilizations
U
بهره برداری ها
metal cutting work
U
براده برداری
fraudulence
U
کلاه برداری
tread
U
گام برداری
treading
U
گام برداری
treads
U
گام برداری
insurability
U
بیمه برداری
ingathering
U
خرمن برداری
i know him by his step
U
از گام برداری
hemispherectomy
U
نیمکره برداری
duplication
U
نسخه برداری
listing
U
سیاهه برداری
surveys
U
نقشه برداری
surveyed
U
نقشه برداری
rip-offs
U
کلاه برداری
rip-off
U
کلاه برداری
survey
U
نقشه برداری
listings
U
سیاهه برداری
operation
U
بهره برداری
decoding
U
رمز برداری
surveying
U
نقشه برداری
stripping
U
قالب برداری
resultant
U
جمع برداری
copied
U
نسخه برداری
copying
U
کپی برداری
vector display
U
نمایش برداری
frauds
U
کلاه برداری
weight lifting
U
وزنه برداری
vectorical angle
U
زاویه برداری
vectored interrupt
U
وقفه برداری
vector quantity
U
کمیت برداری
vector quantities
U
اندازههای برداری
vector product
U
حاصلضرب برداری
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com