English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
The striker's injury puts a question mark over his being fit in time for the tournament. U آسیب مهاجم آمادگی سر موقع او [مرد] را برای مسابقات نامشخص می کند.
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
linemate U مهاجم هم ردیف در خط مهاجم دیگر
In the fullness lf time . U به موقع خود ( به موقع مقرر همگام با گذشت زمان )
cold turkey U بدون آمادگی
take steps <idiom> U آمادگی یافتن
wing it <idiom> U بدون آمادگی
off hand U بدون آمادگی
off the cuff <idiom> U بدون آمادگی قبلی
look to <idiom> U آمادگی برای چیزی
readiness to accept آمادگی برای پذیرش
prep schools U دبیرستان آمادگی برای ورود به دانشگاه
prep school U دبیرستان آمادگی برای ورود به دانشگاه
China has signalled [its] readiness to resume talks. U چین آمادگی [خود را ] برای از سرگیری مذاکرات نشان داد.
operation U آزمایش هایی برای برنامه و آمادگی داده را بررسی می کنند
configured out U وسیلهای که مشخصات آن بیان کننده عدم آمادگی آن برای استفاده است
dtr U سیگنال از وسیلهای که آمادگی خود را برای ارسال داده بیان میکند
configured off U وسیلهای که مشخصات آن بیان کننده عدم آمادگی آن برای استفاده است
blemish آسیب زدن
invader U مهاجم
forwarded U مهاجم
forward U مهاجم
attacking [style of play, player] <adj.> U مهاجم
invaders U مهاجم
postman U مهاجم
raider U مهاجم
striker U مهاجم
raiders U مهاجم
infestant U مهاجم
postmen U مهاجم
strikers U مهاجم
aggressors U مهاجم
offensives U مهاجم
offensive <adj.> U مهاجم
aggressor U مهاجم
attacker U مهاجم
attackers U مهاجم
close attack U سه مهاجم
frontcourt man U مهاجم
handshake U سیگنالهای ارسالی بین دو وسیله ارتباطی که آمادگی ارسال را بیان می کنند و نیز برای دریافت
handshakes U سیگنالهای ارسالی بین دو وسیله ارتباطی که آمادگی ارسال را بیان می کنند و نیز برای دریافت
damage U آسیب رساندن به چیزی
trailer U پشتیبان مهاجم
trailers U پشتیبان مهاجم
flanker U مهاجم جناح
third home U بازیگر مهاجم
aggressive U مهاجم پرپشتکار
dodgers U مهاجم گریزنده
dodger U مهاجم گریزنده
unmarked U مهاجم مهارنشده
dedger U مهاجم گریزنده
aggressive U حمله ور مهاجم
breaking pass U پاس به مهاجم
protecting U توقف آسیب دیدن چیزی
protects U توقف آسیب دیدن چیزی
integrity U دادهای که آسیب ندیده است
injured person U آدم آسیب دیده [زخمی]
tympanic membrane injury U آسیب دیدگی پرده گوش
protect U توقف آسیب دیدن چیزی
to get off cheaply U بدون آسیب رها یافتن
to get off easy U بدون آسیب رها یافتن
to get off lightly U بدون آسیب رها یافتن
damage U آسیب [شوخی] [اصطلاح روزمره]
cough up U لو رفتن توپ مهاجم
invaders U مهاجم حمله کننده
loose forward U مهاجم تک رو پشت خط تجمع
illegal procedure U خطای تیم مهاجم
double up U مراقبت از مهاجم با دو مدافع
flanker U بازیگر مهاجم در جناح
invader U مهاجم حمله کننده
backward U بازیابی داده از سیستم آسیب دیده
damaged U آنچه آسیب یا رنج دیده است
to die from an injury [a wound] U به علت آسیب دیدگی [زخمی] مردن
sacking U حمله به مهاجم پشت خط تجمع
weak safety U جلوگیری درزمین مهاجم درجبهه او
cross buck U حمله دو مهاجم بصورت متقاطع
prop forward U هرکدام ازدو مهاجم خط جلودرتجمع
horses U بازیگران قوی تیم مهاجم
handshakes U استفاده از سیگنال تصدیق در معنای آمادگی بری ارسال و دریافت که به کامپیوتر اجازه میدهد یا وسیله کندتر کار کند
handshake U استفاده از سیگنال تصدیق در معنای آمادگی بری ارسال و دریافت که به کامپیوتر اجازه میدهد یا وسیله کندتر کار کند
handshaking U استفاده از سیگنال تصدیق در معنای آمادگی بری ارسال و دریافت که به کامپیوتر اجازه میدهد یا وسیله کندتر کار کند
to be out of action [because of injury] U غیر فعال شدن [بخاطر آسیب] [ورزش]
backwards U بازیابی داده از سیستمی که آسیب دیده است
inner U دو بازیگر مهاجم بین وسط وگوشها
direct free kick U مکث مهاجم برای فریفتن حریف
cutoff block U سد کردن راه مدافع به وسیله مهاجم
have an angle U بریدن مسیر مهاجم بصورت اریب
catastrophe U خطا یا توقف یک وسیله مربوط به یک آسیب جدی در سیستم
catastrophes U خطا یا توقف یک وسیله مربوط به یک آسیب جدی در سیستم
fatal error U خطایی در برنامه یا وسیله که باعث آسیب سیستم میشود
submarine U مانور مدافع بصورت گریز اززیر سد مهاجم
submarines U مانور مدافع بصورت گریز اززیر سد مهاجم
stop hit U ضد حمله شمشیربازضمن حرکات پیچیده حریف مهاجم
beat-up U شیرجه واپیمای مهاجم ونزدیک شدن ان بهدف
pass cut U روش گریختن مهاجم بی گوی از چند مدافع
tight end U مهاجم گوش مامور سد کردن و دریافت توپ
beat up U شیرجه واپیمای مهاجم ونزدیک شدن ان بهدف
false starts U حرکت غیرمجاز مهاجم پیش از رد کردن توپ
false start U حرکت غیرمجاز مهاجم پیش از رد کردن توپ
roll forward U تابع پایگاه داده ها که کاربر را ازیک آسیب نجات میدهد.
shield U حفافت سیگنال یا وسیله از واسط خارجی و ولتاژ آسیب رساننده
shields U حفافت سیگنال یا وسیله از واسط خارجی و ولتاژ آسیب رساننده
The damaged tanker disgorged thousands of liters of oil into the see. U از تانکر آسیب دیده هزاران لیتر نفت به دریا روان شد.
The damage can't have been caused accidentally. U آسیب نمی تواند به طور تصادفی پیش آمده باشد.
submarines U خزیدن یاشیرجه رفتن از زیر دست حریف مهاجم
submarine U خزیدن یاشیرجه رفتن از زیر دست حریف مهاجم
foot sweep U پرتاب مهاجم از طرف مدافع با گرفتن یقه و استفاده از پا
parity U برای خطاها و اینکه داده دودویی ارسالی آسیب ندیده است
non destructive cursor U مجموعه بررسی ها که روی یک قطعه بدون آسیب دیدن انجام شود
nailed U به موقع
seasonably U به موقع
nails U به موقع
period U موقع
when U در موقع
term U موقع
termed U موقع
terming U موقع
behind time U بی موقع
at the precise moment U در سر موقع
inopportunely U بی موقع
occasioning U موقع
occasions U موقع
unseasonably U بی موقع بی جا
at an unearthy hour U بی موقع
unseasonable U بی موقع بی جا
occasion U موقع
occasioned U موقع
premature U بی موقع
ill-timed U بی موقع
nail U به موقع
siting U موقع
inapposite U بی موقع
periods U موقع
loosest U توپ سرگردان بی صاحب مهاجم مهارنشده رها کردن زه و کمان
looser U توپ سرگردان بی صاحب مهاجم مهارنشده رها کردن زه و کمان
necessary line U خط یاری که تیم مهاجم بایدبه فاصله چهار تماس به ان برسد
stunt U حرکت و پرش مدافع برای گیج کردن حریف مهاجم
loose U توپ سرگردان بی صاحب مهاجم مهارنشده رها کردن زه و کمان
power block U سد کرپدن راه مدافع بوسیله مهاجم با راندن او به عقب بابکنار
assaulted U در CL معمولا "بعد از این کلمه قصد مهاجم ذکر میشود
assaults U در CL معمولا "بعد از این کلمه قصد مهاجم ذکر میشود
stunts U حرکت و پرش مدافع برای گیج کردن حریف مهاجم
stunting U حرکت و پرش مدافع برای گیج کردن حریف مهاجم
assault U در CL معمولا "بعد از این کلمه قصد مهاجم ذکر میشود
buffer U مدار که سیستم را از آسیب ورودی سایر مدارها یا وسایل جانبی حفظ میکند
catastrophic error U مشکلی که باعث ایجاد آسیب در برنامه یا پاک شدن ناگهانی فایل ها میشود
till his return U تا موقع برگشتن او
discrete <adj.> U موقع شناس
prudent [discreet] <adj.> U موقع شناس
meal time U موقع خوراک
on the dot <idiom> U دقیقا سر موقع
discretional <adj.> U موقع شناس
on the button <idiom> U درست سر موقع
thitherto U تا ان موقع تاقبل از ان
in due course U در موقع خود
the proper time to do a thing U موقع مناسب
post entry U ثبت پس از موقع
noontime U موقع فهر
to be proper for U به موقع بودن
seed time U موقع تخمکاری
discreet <adj.> U موقع شناس
on one occasion U دریک موقع
placing U مکان موقع
timed U فرصت موقع
room U محل موقع
rooms U محل موقع
at a later period U در موقع دیگر
time U فرصت موقع
situation U محل موقع
by this U تا این موقع
tactful U موقع شناس
times U فرصت موقع
tactlessly U موقع نشناس
places U مکان موقع
place U مکان موقع
belated U دیرتر از موقع
belatedly U دیرتر از موقع
inopportune U بی موقع نامناسب
tactless U موقع نشناس
positioning U موقع یابی
situations U محل موقع
tactfully U موقع شناس
payment in due cource U پرداخت به موقع
nicked U موقع بحرانی
e. to the occasion U درخور موقع
nicks U موقع بحرانی
nick U موقع بحرانی
nail U به موقع پرداختن
fieldcorn U موقع جولان
nailed U به موقع پرداختن
nicking U موقع بحرانی
criticalness U اهمیت موقع
juncture U موقع بحرانی
nails U به موقع پرداختن
sacked U حمله کردن به مهاجم پشت خط تجمع پیش از انکه بتواندپاس بدهد
sack U حمله کردن به مهاجم پشت خط تجمع پیش از انکه بتواندپاس بدهد
weaves U حرکت قوسی بشکل 8 لاتین ازطرف سه مهاجم یا بیشترجلودروازه باپاس پی درپی
weave U حرکت قوسی بشکل 8 لاتین ازطرف سه مهاجم یا بیشترجلودروازه باپاس پی درپی
sacks U حمله کردن به مهاجم پشت خط تجمع پیش از انکه بتواندپاس بدهد
to profit by the accasion U موقع را مغتنم شمردن
the hour has struck U موقع بحران رسید
what time ate we supposed to take (have ) lunch ? U چه موقع قراراست بخوریم ؟
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com