Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 117 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
every dog has his day
<idiom>
U
آسیاب به نوبت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
intermit
U
نوبت داشتن نوبت شدن
as busy as a bee
<idiom>
U
مثل خر آسیاب
back tooth
U
دندان آسیاب
cheek tooth
U
دندان آسیاب
The waters run clear of the mill .
<proverb>
U
آبها از آسیاب افتاد .
When the dust settles.
U
وقتی که خوب آبها از آسیاب افتاد
toured
U
نوبت
reprise
U
نوبت
serves
U
نوبت
served
U
نوبت
turns
U
نوبت
serve
U
نوبت
tertian fever
U
نوبت سه به یک
heats
U
نوبت
tertian fever
U
نوبت غب
heat
U
نوبت
inning
U
نوبت
tour
U
نوبت
periodicity
U
نوبت
intermittence
U
نوبت
alternation
U
نوبت
out of turn
U
بی نوبت
turn
U
نوبت
tricking
U
نوبت
tricked
U
نوبت
touring
U
نوبت
trick
U
نوبت
tours
U
نوبت
it is my lead
U
نوبت من است
movement credit
U
نوبت حرکت
out of turn
U
خارج از نوبت
round robin
U
با گردش نوبت
prime shift
U
نوبت اول
handouts
U
نوبت بازی
trick
U
نوبت نگهبانی
handout
U
نوبت بازی
intermittent
U
نوبت دار
tricking
U
نوبت نگهبانی
round robin
U
نوبت گردشی
tricked
U
نوبت نگهبانی
whose turn is it?
U
نوبت کیست
round
U
نوبت گردکردن
shift
U
نوبت کاری
shift
U
نوبت کار
shift
U
نوبت تعویض
penalty
U
از کف دادن نوبت
penalties
U
از کف دادن نوبت
periods
U
نوبت مرحله
periods
U
روزگار نوبت
periods
U
نوبت ایست
period
U
روزگار نوبت
period
U
نوبت ایست
roundest
U
نوبت گردکردن
shifted
U
نوبت تعویض
period
U
نوبت مرحله
periodic
U
نوبت دار
shifts
U
نوبت کاری
shifts
U
نوبت کار
shifts
U
نوبت تعویض
shifted
U
نوبت کار
shifted
U
نوبت کاری
it is your move
U
نوبت شما است
every other
<idiom>
U
به نوبت عرض شدن
on deck
U
در انتظار نوبت شنا
on deck
U
دونده منتظر نوبت
to be one's turn
[go]
U
نوبت
[کسی]
شدن
My turn!
U
حالا نوبت منه!
The ball is in your court.
<idiom>
U
حالا نوبت تو است.
rota
U
جدول نوبت خدمت
batter
U
توپزنی که نوبت اوست
collocation
U
نظم نوبت وترتیب
batters
U
توپزنی که نوبت اوست
says
U
نوبت حرف زدن
say
U
نوبت حرف زدن
rotas
U
جدول نوبت خدمت
outed
U
نوبت سرویس اسکواش
out-
U
نوبت سرویس اسکواش
out
U
نوبت سرویس اسکواش
shift schedule
U
برنامه نوبت کاری
roundest
U
نوبت گرد کردن
first dogwatch
U
نوبت نگهبانی عصر
air register
U
تنظیم نوبت پرواز
round
U
نوبت گرد کردن
He jumped the queue.
U
پرید توی صف ( خارج از نوبت )
every dog has his d.
U
هرکسی چندروزه نوبت اوست
strikers
U
بیلیارد بازی که نوبت اوست
strikers
U
کروکه بازی که نوبت اوست
striker
U
کروکه بازی که نوبت اوست
striker
U
بیلیارد بازی که نوبت اوست
bat around
U
توپ زدن به نوبت در یک ردیف
moved
U
نوبت حرکت یابازی بحرکت انداختن
all things come to him who waits
<proverb>
U
بر اثر صبر نوبت ظفر آید
moves
U
نوبت حرکت یابازی بحرکت انداختن
move
U
نوبت حرکت یابازی بحرکت انداختن
queuing theory
U
نظریه خط انتظار نوبت درتحقیق عملیات
platoons
U
بازیگرانی را به نوبت در نقطه معین گذاشتن
platoon
U
بازیگرانی را به نوبت در نقطه معین گذاشتن
antiperiodic
U
جلوگیری کننده از نوبت و دورهء امراض
To jump the queue.
U
خود را داخل صف جا زدن ( خارج از نوبت )
every dog has his day
<idiom>
<none>
U
هرکسی پنج روزه نوبت اوست
call book
U
دفتر بیدار کردن و تنظیم نوبت نگهبانی
first come, first served
<idiom>
U
هرکی زودتر بیاد اول نوبت اوست
ball is in your court
<idiom>
U
[نوبت تو هست که قدم بعدی را برداری یا تصمیم بگیری]
innings
U
نوبت هر توپزن تا اخراج او مدتی که یک تیم توپ می زند
one and nine balls billiard
U
بیلیارد کیسهای بین 4 بازیگرکه گویها به نوبت زده می شوند
to catch out a batsman
U
گوی رادرهواگرفتن وبدین وسیله نوبت را ازدست چوگان زن بیرون کرد
threesomes
U
مسابقه گلف بین یک نفر و دونفر دیگر که به نوبت ضربه می زنند
threesome
U
مسابقه گلف بین یک نفر و دونفر دیگر که به نوبت ضربه می زنند
concurrent
U
اجرای چنیدین برنامه همزمان با اجرا کردن هر بخش کوچک از برنامه به نوبت
due
U
از دست رفته کهنه شده از نوبت خارج شده
wickets
U
میلههای چوبی کریکت نوبت توپزنی در کریکت
wicket
U
میلههای چوبی کریکت نوبت توپزنی در کریکت
collocation
U
ترتیب نوبت و ترتیب پرداخت بدهی به طلبکاران
inning
U
گیمی که بازیگر سرویس زده و ان را باخته فرصت برای نوبت هر بازی بیلیارد یاکروکه یک بخش از بازی بولینگ
every one fired two rounds
U
هر کسی دو تیر خالی کرد هر کسی دو نوبت شلیک کرد
duty roster
U
دفتر وقایع نگهبانی یا دفتر نوبت نگهبانی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com