English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
The elevator has jammed on the tenth floor. U آسانسور درطبقه دهم گیر کرده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
closed loop gain U بهره تقویت درطبقه بسته
jet stream U جریان باد جت استریم درطبقه استراتوسفر که دارای فشار و سرعت زیاد میباشد
lift U آسانسور
walk-ups U بی آسانسور
walk-up U بی آسانسور
dumb waiters U آسانسور غذا بر
dumb waiter U آسانسور غذا بر
Where is the lift? U آسانسور کجاست؟
Grain elevator U آسانسور سیلو
scarf joint U جایی که دو سر تیر رانیم ونیم کرده با هم جفت کرده باشند
burgers U تکهای گوشت سرخ کرده یاکباب کرده که برای تهیه ساندویچ بکارمیرود
burger U تکهای گوشت سرخ کرده یاکباب کرده که برای تهیه ساندویچ بکارمیرود
swiss steak U گوشت خرد کرده مخلوط با اردوچاشنی سرخ کرده
The elevator ( lift ) is out of order . U آسانسور خراب است.
Press the elevator button. U تکمه آسانسور رافشار بدهید
to descend [into a mine] U وارد معدنی شدن [مثال با آسانسور]
to enter [into a mine] U وارد معدنی شدن [مثال با آسانسور]
I have a tooth abscess. U دندانم ماده کرده ( چرک کرده )
best gold U تیری که نزدیک به نشان اصابت کرده تیری که نزدیک به مرکزهدف اصابت کرده باشد
beastby U کرده
bloat U پف کرده
bouffant U پف کرده
gelid U یخ کرده
unconscious U غش کرده
unconsciously U غش کرده
infusion U دم کرده
i am 0 rials out of pocket U کرده ام
infusions U دم کرده
soufflTs U پف کرده
tumid <adj.> U پف کرده
puff pastry U پف کرده
turgid <adj.> U پف کرده
puffy <adj.> U پف کرده
puffed out <adj.> U پف کرده
off the trail U پی گم کرده
puffed <adj.> U پف کرده
souffles U پف کرده
souffle U پف کرده
picked U پاک کرده
swollen U ورم کرده
begotten U تولید کرده
puffed <adj.> U ورم کرده
rooted U ریشه کرده
bendon U نیت کرده
protuberant U باد کرده
refined U تمیز کرده
chose U انتخاب کرده
swollen U اماس کرده
whey U شیرچرخ کرده
fled U فرار کرده
sweated U عرق کرده
mistaken U اشتباه کرده
sawn U اره کرده
grown U رشد کرده
clarified U صاف کرده
beheld U مشاهده کرده
educated U تحصیل کرده
risen U طلوع کرده
purified U پاک کرده
strained U صاف کرده
baggily U بطورباد کرده
billowy U باد کرده
intumescent U باد کرده
intumescent U اماس کرده
warm infusion U چیز دم کرده
inwrought U از تو کار کرده
it is very easily done U کرده میشود
restrained U لگام کرده
let it be done U کرده شود
airless U گرفته یا دم کرده
ventricular U باد کرده
nodular U ورم کرده
off the track U ازخط پی گم کرده
tumid U اماس کرده
they have done their work U را کرده اند
overage U کم رشد کرده
testate U وصیت کرده
smoothfaced U صاف کرده
tinned U قوطی کرده
in flower U شکوفه کرده
iced ppa U خنک کرده
blubbery U ورم کرده
wedded U ازدواج کرده
pulled U خشک کرده
deep rooted U ریشه کرده
distent U ورم کرده
enrooted U ریشه کرده
farci U دلمه کرده
farcie U دلمه کرده
farthingale U دامن پف کرده
fecit U درست کرده
fretty U اماس کرده
fubsy U قوز کرده
fucate U رنگ کرده
ghee U کره اب کرده
ghi U کره اب کرده
he is worn with travel U سفراوراخسته کرده
self taught U تحصیل کرده
iced U خنک کرده
grown-up U رشد کرده
puffy <adj.> U ورم کرده
full-grown U رشدکامل کرده
tumid <adj.> U ورم کرده
turgid <adj.> U ورم کرده
puffed <adj.> U باد کرده
puffed out <adj.> U باد کرده
hidden U پنهان کرده
getting U کسب کرده
gets U کسب کرده
get U کسب کرده
blown U ورم کرده
full grown U رشدکامل کرده
tumescent U ورم کرده
decorated U زینت کرده
knotted U ازدحام کرده
puffy <adj.> U باد کرده
worked [been successful] <past-p.> U کار کرده
carpeted U فرش کرده
inveterate U ریشه کرده
puffed out <adj.> U ورم کرده
fried U سرخ کرده
grown-ups U رشد کرده
shots U اصابت کرده
tumid <adj.> U باد کرده
deep-rooted U ریشه کرده
puffed <adj.> U آماس کرده
painted U رنگ کرده
puffed out <adj.> U آماس کرده
puffy <adj.> U آماس کرده
turgid <adj.> U آماس کرده
unruffled U ارام کرده
indrawn U جذب کرده
I have a flat [tire] . U من پنچر کرده ام.
began U شروع کرده
bunged up U باد کرده
turgid <adj.> U باد کرده
shot U اصابت کرده
tumid <adj.> U آماس کرده
shaveling U ادم اصلاح کرده
cowslip tea U گل گاو زبان دم کرده
married U عروسی کرده متاهل
Now you are picking on me. U حالادیگر به من بند کرده ای
hidden information U اطلاعات پنهان کرده
I have lost my wallet . U کیف پولم را گه کرده ام
clerisy U طبقه تحصیل کرده
dried fruit U میوه خشک کرده
saute U در روغن سرخ کرده
He has got too big for his boots . He tends to swagger . It has gone to his head . U خودش را گه کرده است
cursed with porerty U نفرین کرده به گدایی
fresco a wall U دیوار سفید کرده را
ranker U افسر سربازی کرده
magdalen or lene U فاحشه توبه کرده
de- U کرده را خنثی کردن
turgescent U باد کرده پرطمطراق
they are on strike U اعتصاب کرده اند
made up U مصنوعی بزک کرده
tumid U ورم کرده متورم
trigmous U سه بار عروسی کرده
i am f.caught U عجب گیری کرده ام
the tribes are all up U طغیان کرده اند
you are mistaken U اشتباه کرده اید
grenadine U مرغ دلمه کرده
stum U اب انگورتازه درخم کرده
school drop out U ترک تحصیل کرده
newlywed U تازه ازدواج کرده
The door is jammed. در گیر کرده است.
fries U گوشت سرخ کرده
angry U ورم کرده دژم
tumescent U اماس کرده اماسیده
cecils U قیمه سرخ کرده
fry U گوشت سرخ کرده
begun U شروع کرده یا شده
cultured U مهذب تحصیل کرده
broiled meat U گوشت سرخ کرده
forgotten U فراموش کرده یا شده
ingrained U دیرینه ریشه کرده
angriest U ورم کرده دژم
frying U گوشت سرخ کرده
made-up U مصنوعی بزک کرده
borne U تحمل کرده یاشده
self-educated U پیش خودتحصیل کرده
a fried sausage U یک سوسیس سرخ کرده
self educated U پیش خودتحصیل کرده
neutralized U بیطرف کرده شده
foreseen U پیش بینی کرده
angrier U ورم کرده دژم
pullet U مرغ تازه تخم کرده
French fries U سیب زمینی سرخ کرده
puff pastry U شیرینی دارای خامهی پف کرده
if he has found it U اگر ان را پیدا کرده باشد
perjured U نقص عهد کرده دروغ
Her Face has swollen. U صورتش باد (ورم ) کرده
it is f. wrought U کارفریف روی ان کرده اند
I'm tired of it. <idiom> U من و خسته ام کرده. [ازش بریدم.]
it needs to be done carefully U باید بدقت کرده شود
I'm sick of it. <idiom> U من و خسته ام کرده. [ازش بریدم.]
hidden U پنهان کرده شده پوشیده
yuppies U جوان تحصیل کرده و پر - درآمد
I'm fed up with it. <idiom> U من و خسته ام کرده. [ازش بریدم.]
the wound is rankling U زخم چرک کرده است
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com