Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 206 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
ability test
آزمون توانایی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
mac quarrie test for mechanical ability
آزمون توانایی فنی مک کواری
otis lennon mental ability test
آزمون توانایی ذهنی اوتیس-لنون
otis quick scoring mental ability test
آزمون توانایی ذهنی اوتیس با نمره گذاری سریع
school and college ability test
آزمون توانایی تحصیل درمدرسه و دانشگاه
terman group test of mental ability
آزمون گروهی توانایی ذهنی ترمن
Other Matches
intelligence
U
1-توانایی پاسخ دادن . 2-توانایی وسیله برای اجرای و پردازش برنامه
test
U
آزمون
quiz
[American]
U
آزمون
examination
U
آزمون
trial
U
آزمون
examinations
U
آزمون ها
trials
U
آزمون ها
tests
U
آزمون ها
achievement test
آزمون پیشرفت
quizmaster
U
آزمون گردان
litmus tests
U
آزمون نهادنما
litmus tests
U
آزمون نمایانگر
litmus tests
U
آزمون تورنسل
litmus test
U
آزمون نهادنما
litmus test
U
آزمون نمایانگر
litmus test
U
آزمون تورنسل
acceptance test
آزمون پذیرش
accuracy test
آزمون دقت
a posteriori
U
آزمون مدارانه
quizmasters
U
آزمون گردان
achievement battery
مجموعه آزمون پیشرفت
make a picture story test
آزمون داستان سازی مصور
seashore musical ability tests
آزمون های استعداد موسیقی سیشور
quizmasters
U
گردانندهی برنامهی آزمون اطلاعات عمومی
quizmaster
U
گردانندهی برنامهی آزمون اطلاعات عمومی
acid test
آزمایش قدرت پرداخت آزمون درجه نقدینگی
O levels
U
آزمون پایان دبیرستان و ورود به دانشگاه در سطح عادی
to pass your driver's license test at the first attempt
U
آزمون گواهینامه رانندگی را بار اول قبول شدن
O level
U
آزمون پایان دبیرستان و ورود به دانشگاه در سطح عادی
energies
U
توانایی
potentiality
U
توانایی
potentialities
U
توانایی
faculty
U
توانایی
faculties
U
توانایی
able-bodied
U
توانایی
might
U
توانایی
reaches
U
توانایی
reached
U
توانایی
reach
U
توانایی
energy
U
توانایی
qualification
U
توانایی
potently
U
با توانایی
credential
U
توانایی
strenght
U
توانایی
puissance
U
توانایی
expertise
U
توانایی
potence
U
توانایی
skill
U
توانایی
competence
U
توانایی
reaching
U
توانایی
capability
U
توانایی
influence
U
توانایی
power
U
توانایی
authority
U
توانایی
powered
U
توانایی
ability
U
توانایی
powering
U
توانایی
powers
U
توانایی
ably
U
با توانایی
abilities
U
توانایی
influenced
U
توانایی
influences
U
توانایی
means
U
توانایی
influencing
U
توانایی
reasoning ability
U
توانایی استدلال
verbal ability
U
توانایی کلامی
risibility
U
توانایی خندیدن
to the best of ones ability
U
بامنتهای توانایی
general ability
U
توانایی عمومی
sentience
U
توانایی حسی
spatial ability
U
توانایی فضایی
vim
U
انرژی توانایی
working capacity
U
توانایی کار
mental ability
U
توانایی ذهنی
non ability
U
عدم توانایی
have (something) going for one
<idiom>
U
توانایی داشتن
if possible
U
در صورت توانایی
convertibility
U
توانایی تغییر
powerlessly
U
با عدم توانایی
numerical ability
U
توانایی عددی
authority
U
توانایی اجازه
special ability
U
توانایی اختصاصی
capability
U
توانایی مقدورات
energy
U
توانایی کار
energies
U
توانایی کار
capacity
U
توانایی کار
capacity
U
صلاحیت توانایی
capacity
U
توانایی گنجایش
capacities
U
توانایی کار
strengths
U
قوه توانایی
strength
U
قوه توانایی
capacities
U
توانایی گنجایش
potency
U
توانایی نیرومندی
capacities
U
صلاحیت توانایی
feasibility
U
توانایی انجام
(have) what it takes
<idiom>
U
توانایی انجام کار
one-upmanship
<idiom>
U
توانایی سر بودن از دیگران
get to
<idiom>
U
توانایی داشتن برای
starting power
U
توانایی راه اندازی
nondeletable
U
عدم توانایی حذف
nonscrollable
U
عدم توانایی انتقال
psi ability
توانایی فرا روانی
solvency
U
توانایی پرداخت بدهی
absorptive
U
توانایی مکش یا جذب
authority
U
توانایی انجام کاری
almightiness
U
توانایی برهمه چیز
capable
U
توانایی انجام کاری
insolvent
U
فاقد توانایی پرداختن دیون
with all one's might
U
با تمام نیرو با همه توانایی
may
U
توانایی داشتن قادر بودن
ability grouping
گروه بندی بر پایه توانایی
overloads
U
تقاضا بیشتر از توانایی وسیله
overloaded
U
تقاضا بیشتر از توانایی وسیله
authorization
U
اجازه یا توانایی انجام کاری
overload
U
تقاضا بیشتر از توانایی وسیله
authorisations
U
اجازه یا توانایی انجام کاری
insolvency
U
عدم توانایی در پرداخت بدهی
with might and main
U
با تمام نیرو با همه توانایی
I don't have it in my power to help you.
U
من توانایی کمک به شما را ندارم.
potential
<adj.>
U
[توانایی برای انجام کاری]
as far as in me lies
U
تا انجاکه در حدود توانایی من است
feel up to (do something)
<idiom>
U
توانایی انجام کاری رانداشتن
circuit
U
اطلاعات مربوط به توانایی یک مدار مخصوص
potential
U
توانایی انرژی برای کار کردن
waiting delay
U
تاخیر ناشی از عدم توانایی پرداخت
to be out of one's depth
U
از توانایی و یا مهارت
[کسی]
خارج بودن
circuits
U
اطلاعات مربوط به توانایی یک مدار مخصوص
degradation
U
کمبود توانایی پردازش به علت خرابی
conduction
U
توانایی یک ماده برای هدایت جریان
knowledge is power
U
دانایی توانایی است توانابودهرکه دانابود
channelled
U
ارسال داده با نرخی بالاتر از توانایی کانال
civil nuclear powers
U
کشورهایی که توانایی استفاده از سلاح اتمی را دارند
channel
U
ارسال داده با نرخی بالاتر از توانایی کانال
conductive
U
مربوط به توانایی ماده برای هدایت جریان
arithmetic
U
توانایی یک وسیله برای انجام توابع ریاضی
reliability
U
توانایی یک وسیله برای کارکردن بسیارموثروبدون خطا
Stress reduces an employee's working capacity'
U
استرس توانایی کاری کارمندان را کاهش می دهد.
channels
U
ارسال داده با نرخی بالاتر از توانایی کانال
channeling
U
ارسال داده با نرخی بالاتر از توانایی کانال
random access
U
توانایی دستیابی سریع به محلهای حافظه به هر ترتیبی
to see what
[mettle]
he is made of
<idiom>
U
تا ببینیم او
[مرد]
چقدر توانایی
[تحمل]
دارد
channeled
U
ارسال داده با نرخی بالاتر از توانایی کانال
Let's see how much you can take.
<idiom>
U
ببینیم تا چه حد توانایی
[استقامت]
داری .
[اصطلاح روزمره]
to prove oneself
U
نشان دادن
[ثابت کردن]
توانایی انجام کاری
interoperability
U
توانایی دو وسیله یا کامپیوتر برای رد و بدل کردن اطلاعات
HRG
U
توانایی نمایش تعداد زیادی پیکس در واحد مساحت
design load
U
حداکثر بار یا نیرویی که اجزاء سازهای توانایی ان را دارند
capacitance
U
توانایی یک عنصر برای ذخیره سازی بار الکتریکی
maintainability
U
توانایی ترمیم سریع و کارا در صورت بروز خرابی
computing
U
میزان سرعت یا توانایی کامپیوتر برای انجام یک محاسبات
stability
U
توانایی صفحه نمایش برای تولید تصویر بدون لکه
resolutions
U
توانایی نمایش یا تشخیص تعداد زیادی پیکسل در واحد مساحت
noises
U
توانایی یک مدار برای نادیده گرفتن یا حفافت در مقابل اختلال
noise
U
توانایی یک مدار برای نادیده گرفتن یا حفافت در مقابل اختلال
fault
U
توانایی سیستم برای کارکردن حتی وقتی خطایی رخ دهد
to be unable to hold a candle to somebody
<idiom>
U
در برابر کسی پائین رتبه بودن
[در توانایی یا مهارت و غیره]
faulted
U
توانایی سیستم برای کارکردن حتی وقتی خطایی رخ دهد
faults
U
توانایی سیستم برای کارکردن حتی وقتی خطایی رخ دهد
autos
U
توانایی مودم برای پاسخ خودکار به تلفن پس از زنگ زدن
numerical indicator tube
U
هر گونه لامپ الکترونی که توانایی نمایش اشکال عددی را دارد
resolution
U
توانایی نمایش یا تشخیص تعداد زیادی پیکسل در واحد مساحت
failure safety
U
[توانایی یک وسیله برای کارکردن بسیار موثر و بدون خطا]
multi tasking
U
توانایی سیستم کامپیوتری برای اجرای دو یا چند برنامه همزمان
congestion
U
وضعیتی که در آن نیازهای ارتباطی یا فرآیند ها بیشتر از توانایی مستقیم باشد
auto
U
توانایی مودم برای پاسخ خودکار به تلفن پس از زنگ زدن
multitasking
U
توانایی سیستم کامپیوتری برای اجرا دو یا چند برنامه همزمان
reliability
U
[توانایی یک وسیله برای کارکردن بسیار موثر و بدون خطا]
nanocomputer
U
کامپیوتری که توانایی پردازش داده ها را دربیلیونیمهای یک ثانیه دارا میباشد
mysticism
U
مسائلی که فهم انها از حدود توانایی حواس فاهر خارج باشد
electronic
U
توانایی کلمه پرداز برای انجام توابع پردازش داده مشخص
automatics
U
توانایی کامپیوتر برای اجرای تعدادی برنامه یا کار بدون دستور زیادی
automatic
U
توانایی کامپیوتر برای اجرای تعدادی برنامه یا کار بدون دستور زیادی
adaptation
U
توانایی یک وسیله برای تنظیم کردن محدوده حساسیت خود در موقعیتهای مختلف
images
U
توانایی صفحه نمایش برای تولید تصویر با کیفیت خوب و بدون پرسش
image
U
توانایی صفحه نمایش برای تولید تصویر با کیفیت خوب و بدون پرسش
adaptations
U
توانایی یک وسیله برای تنظیم کردن محدوده حساسیت خود در موقعیتهای مختلف
adaptive channel allocation
U
توانایی سیستم برای تغییر پاسخ ها و فرآیندها طبق ورودی ها و رویدادها و موقعیتها
voices
U
توانایی کامپیوتر برای تشخیص کلمات خاص در صدای انسان و ایجاد پاسخ مناسب
auto
U
توانایی صفحه نمایش برای نشان دادن همان تصویر پس از عوض کردن nesolution آن
autos
U
توانایی صفحه نمایش برای نشان دادن همان تصویر پس از عوض کردن nesolution آن
voice
U
توانایی کامپیوتر برای تشخیص کلمات خاص در صدای انسان و ایجاد پاسخ مناسب
voicing
U
توانایی کامپیوتر برای تشخیص کلمات خاص در صدای انسان و ایجاد پاسخ مناسب
resolving power
U
اندازه گیری توانایی سیستم نوری برای تشخیص خط وط سیاه روی صفحه سفید.
resolutions
U
توانایی سیستم نمایش برای کنترل تعداد پیکسل ها در واحد زمان و نه پیکسلهای جداگانه
resolution
U
توانایی سیستم نمایش برای کنترل تعداد پیکسل ها در واحد زمان و نه پیکسلهای جداگانه
robustness
U
توانایی سیستم برای ادامه کار کردن حتی با وجود خطا در حین اجرای برنامه
blind dialling
U
توانایی مودم برای شماره گیری حتی وقتی که خط به نظر خراب است با استفاده از برخی خط وط خصوصی
overstriking
U
توانایی یک چاپگر نسخه چاپی برای ضربه مکرر زدن به کاراکتربه منظور تولید حالت نمایانتری از ان
auto
U
توانایی کامپیوتر برای مقدار دهی اولیه و بار کردن مجدد سیستم عامل در صورت بروز خرابی یا قط ع
autos
U
توانایی کامپیوتر برای مقدار دهی اولیه و بار کردن مجدد سیستم عامل در صورت بروز خرابی یا قط ع
ZMODEM
U
گونه پیشرفته پروتکل ارسالی MODEM که قادر به تشخیص خطا و توانایی ارسال مجدد است در صورتی که اتصال قط ع شود
plots
U
توانایی برخی کلمه پردازها برای تولید گراف با چاپ تعدادی حروف نزدیک تبه هم بجای پیکسهای جداگانه .
plotted
U
توانایی برخی کلمه پردازها برای تولید گراف با چاپ تعدادی حروف نزدیک تبه هم بجای پیکسهای جداگانه .
low resolution graphics
U
توانایی نمایش بلاکهای گرافیکی با اندازه حروف یا تنظیم مجدد شکل ها روی صحفه بجای استفاده از پیکسهای جداگانه
plot
U
توانایی برخی کلمه پردازها برای تولید گراف با چاپ تعدادی حروف نزدیک تبه هم بجای پیکسهای جداگانه .
Ackerman's function
U
تابع بازگشتی برای بررسی توانایی کامپیوتر برای اجرای بازگشت
featuring
U
تابع یا توانایی خاص یا طراحی از نرم افزار یا سخت افزار
downward
U
توانایی سیستم کامپیوتر پیچیده برای کار با یک کامپیوتر ساده
play by ear
<idiom>
U
توانایی اجرای موسیقی تنها با گوش وبدون خواندن موسیقی
features
U
تابع یا توانایی خاص یا طراحی از نرم افزار یا سخت افزار
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com