Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 79 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
freewheeling
U
آزاد چرخی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
orbicular
U
چرخی
orbiculate
U
چرخی
rotiform
U
چرخی
trochal
U
چرخی
cyclical
U
چرخی
cathedrian wheel
U
پنجره چرخی
gyratory
U
چرخی گردنده
reversible wheel
U
چرخی که در دو جهت بگردد
to spin a wheel
U
چرخی را تند چرخاندن
undershot
U
درباب چرخی گفته میشود) که اب اززیرانرابگرداند
overshot wheel
U
چرخی که اب از بالا ریخته انرا می گرداند
crown wheel
U
چرخی که دندانههای ان نسبت به سطح ان عمودباشد
pin wheel
U
درساعت سازی چرخی که دندانههای استوانهای دارد
spools
U
چرخی که روی آن نوار یا ریبون چاپگر می چرخند
spool
U
چرخی که روی آن نوار یا ریبون چاپگر می چرخند
opisometer
U
الت پیمایش خطهای خمیده که دارای چرخی است و ان چرخ روی پیچی می غلتد
free-standing
U
آزاد
freelance
U
آزاد
In the open air.
U
در هوای آزاد.
On the free market .
U
دربازار آزاد
freewheeling
U
آزاد چرخ
off duty
<idiom>
U
دروقت آزاد
let loose
<idiom>
U
آزاد گذاشتن
GIVE WAY
U
سبقت آزاد
freer
U
آزاد کننده
freelancer
U
پیشه ور آزاد
knotless
U
بافت شل و آزاد
out in the world
U
در دنیای آزاد
dial tone
U
بوق آزاد
dial tones
U
بوق آزاد
printwheel
U
چرخی که از چندین بازو ساخته شده باشد به هر شکل حروف در انتهای بازو قرار دارد که در چاپگر claing wheel به کار می رود
advisory control
کنترل آزاد هواپیما
absolute
آزاد از قیود فکری
freewheeling
U
دارای چرخک آزاد
algebraic language
U
زبان با مفاد آزاد
supplier at arm's length
U
فروشنده آزاد
[اقتصاد]
To emancipate a slave.
U
برده ای را آزاد کردن
vacancy
U
موقعیت شغلی آزاد
drawing tools
U
خط و رسم آزاد است
outdoorsy
<adj.>
U
عاشق هوای آزاد
To release someone. To set someone free
U
کسی را آزاد کردن .
freewheel
[overrunning clutch ]
U
چرخ آزاد
[فناوری مکانیک]
fixie bicycle
[fixie , one-gear bike without brakes]
U
دوچرخه تک دنده
[با چرخ آزاد]
to retain a freelancer
U
استخدام کردن پیشه ور آزاد
Free pree (trade,port).
U
مطبوعات ( تجارت ،بندر ) آزاد
glasnost
U
سیاست بحث آزاد مطالب و مسائل
Open to the publice.
U
ورود برای عموم آزاد است
independent
U
آزاد یا کنترل شده توسط کسی
Freemason
U
[استاد کار بنای آزاد در اتحادیه معماران]
fixed-gear bicycle
U
دوچرخه دنده ثابت
[بدون چرخ آزاد]
admission is free to all
ورود برای همه یا همگان آزاد است
To stand at attention(ease).
U
بحالت آماده باش ( آزاد ) ایستادن ( ؟ رآمدن )
freedom
U
آزاد بودن برای انجام کاری بدون محدودیت
freedoms
U
آزاد بودن برای انجام کاری بدون محدودیت
clears
U
آزاد کردن خط ارتباطی وقتی ارسال تمام شده است
clearest
U
آزاد کردن خط ارتباطی وقتی ارسال تمام شده است
clearer
U
آزاد کردن خط ارتباطی وقتی ارسال تمام شده است
clicks
U
نگه داشتن و آزاد کردن کلیدی از صفحه کلید یا mouse
clear
U
آزاد کردن خط ارتباطی وقتی ارسال تمام شده است
clicked
U
نگه داشتن و آزاد کردن کلیدی از صفحه کلید یا mouse
click
U
نگه داشتن و آزاد کردن کلیدی از صفحه کلید یا mouse
blasts
U
آزاد کردن بخش هایی از حافظه که قبلاگ اختصاص داده شده بودند
blast
U
آزاد کردن بخش هایی از حافظه که قبلاگ اختصاص داده شده بودند
deallocate
U
آزاد کردن منبعی که به یک کار یا فرآیند یا رسانه جانبی اختصاص داده شده است
contentions
U
سیستم کنترل ارتباطی که در آن وسیله باید منتظر زمان آزاد پیش از ارسال داده شود
contention
U
سیستم کنترل ارتباطی که در آن وسیله باید منتظر زمان آزاد پیش از ارسال داده شود
click
U
دو عمل سریع نگه داشتن و آزاد کردن دکمه mouse برای شروع یک برنامه یا انتخاب
clicked
U
دو عمل سریع نگه داشتن و آزاد کردن دکمه mouse برای شروع یک برنامه یا انتخاب
clicks
U
دو عمل سریع نگه داشتن و آزاد کردن دکمه mouse برای شروع یک برنامه یا انتخاب
lazy lines
U
سفیدک
[رشته تارهای نخ پود که در پشت فرش آزاد بوده و جزء گره قرار نگرفته اند.]
It will be interesting to see how the first free elections play themselves out.
U
خیلی جالب خواهد بود تا ببینید که نتیجه اولین انتخابات آزاد چه خواهد شد .
set loose
<idiom>
U
رها کردن چیزی که تو گفته بودی ،آزاد کردن
to release
U
آزاد کردن
[رها کردن ]
[از زندان]
independently
U
آزاد یا بدون کنترل یا بدون اتصال
fragmentation
U
حافظه اختصاص یافته به چندین فایل که به بخشهای آزاد و کوچکتری تقسیم میشود و آن قدر کوچک هستند که قابل استفاده نیستند ولی کلا فضای زیادی اشغال می کنند
pile
U
گوشت فرش
[قسمت آزاد نخ در بالای گره است و ارتفاع آن بسته به نوع و محل بافت فرش از چند میلیمتر تا چند سانتیمتر می رسد.]
public
U
آزاد برای استفاده همگانی , ساخته شده برای استفاده همگانی
plaiting
U
[نوعی گیس بافی برای اتمام ریشه ها، در این روش که برای اتمام ریشه های فرش بکار می رود، جای آزاد گذاشتن نخ های چله آنرا بصورت اریبی دوتا دوتا یا بیشتر از لابلای یکدیگر رد کرده و نخ ها بسته به نظر آید.]
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com