English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (18 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
dogleg U :چیزی که دارای زاویه تنداست
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
trigonous U دارای سه زاویه
triangular U سه گوشه دارای سه زاویه
sextant U زاویه یا قوس دارای 06 درجه
wide-angle U دارای زاویه دید بیش از معمول
wide angle U دارای زاویه دید بیش از معمول
deep stall U وضعیتی در هواپیماهای دارای دم تی شکل که افزایش ناگهانی زاویه حمله سبب عدم توانایی سطوح افقی برای کنترل وضعیت طولی هواپیمامیگردد
tetragonal U دارای چهار زاویه چهار کنجی
to have something U دارای چیزی بودن
to have something at one's disposal U دارای چیزی بودن
to p a thing person with athing U کسی را دارای چیزی کردن
to p a thing for a person U کسی را دارای چیزی کردن
graduated circle of an alidade U دایره مدرج زاویه یاب صفحه درجه دار زاویه سنج
born-again U دارای اعتقاد بازیافته نسبت به چیزی
longitudinal dihedral U اختلاف زاویهای بین زاویه برخورد بال و زاویه برخوردسکانهای افقی که دومی معمولا کمتر است
grivation U زاویه شبکه مغناطیسی زاویه انحراف دستگاه
an fitting U رابطهایی برای اتصال لولههای پخدار یا قیفی شکل که دارای زاویه 73 درجه میباشند و فاصلهای بین تمام شدن دندانه ها و شروع قسمت پخدار وجود دارد
loss angle U زاویه تلف زاویه تلفات
declination U زاویه انحراف زاویه میل
entering angle U زاویه ورودی زاویه دخول
angle of convergence U زاویه تقرب زاویه پارالاکس
angle of repose U زاویه تعادل زاویه ارامش
angle of rotation U زاویه دوران زاویه چرخش
bombing angle U زاویه پرتاب بمب زاویه پروازهواپیما در هنگام رها کردن بمب
distance angle U زاویه مربوط به برد سلاح زاویه مربوط به مسافت هدف
constant angle arch dam U بند قوسی با زاویه یکسان سد کمانی با زاویه یکسان
escutcheon U سپری که دارای نشانهای نجابت خانوادگی باشد صفحهای که روی ان اسم چیزی نقش شده باشد سپرارم دار
angle offset method U روش عکاسی تحت یک زاویه معین روش تهیه تصویراشیاء تحت یک زاویه
superelevation U تصحیح تکمیلی تراز توپ زاویه تصحیح زاویه پرش لوله توپ زاویه تصحیح تکمیلی تراز
parallactic angle U زاویه تقارب نصف النهارات زاویه تقارب
lied U زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
lies U زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
lie U زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
isobars U دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobare U دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobar U دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
apogee U زاویه انحراف ثقل موشک زاویه انحراف مرکز ثقل موشک در روی مسیر
apex angle U زاویه راسی هدف زاویه راسی
cementitious U دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان
soft shelled U دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
ringent U دارای دهن باز دارای لبان برگشته
to concern something U مربوط بودن [شدن] به چیزی [ربط داشتن به چیزی] [بابت چیزی بودن]
galleried U دارای سرسرا دارای اطاق نقاشی
gravel blind U دارای چشم تار دارای دید کم
virile U دارای نیروی مردی دارای رجولیت
acinaseous U دارای تخم و بذر دارای تخمدان
low tension U دارای فشار ضعیف دارای ولتاژکم
to watch something U مراقب [چیزی] بودن [توجه کردن به چیزی] [چیزی را ملاحظه کردن]
angle of arrival U زاویه فرود مسیر گلوله زاویه فرود گلوله
grid magnatic angle U زاویه شبکه مغناطیسی زاویه انحراف شبکه مغناطیسی
angle of traverse U زاویه حرکت لوله در سمت زاویه سمت لوله
outrigged U دارای تیر یا دیرک پیش امده دارای چوب یااهن اضافی برای بستن اسب اضافی
to stop somebody or something U کسی را یا چیزی را نگاه داشتن [متوقف کردن] [مانع کسی یا چیزی شدن] [جلوگیری کردن از کسی یا از چیزی]
idiomorphic U دارای شکل مخصوص بخود دارای شکل صحیح خود
enclosing U احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
enclose U احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
encloses U احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
to appreciate something U قدر چیزی را دانستن [سپاسگذار بودن] [قدردانی کردن برای چیزی]
relevance U 1-روش ارتباط چیزی با دیگری .2-اهمیت چیزی دریک موقعیت یا فرآیند
queried U پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
modifying U تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
push U فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
pushed U فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
via U حرکت به سوی چیزی یا استفاده از چیزی برای رسیدن به مقصد
querying U پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
query U پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
queries U پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
replaces U برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
pushes U فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
replaced U برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
replace U برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
replacing U برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
modifies U تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
modify U تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
to esteem somebody or something [for something] U قدر دانستن از [اعتبار دادن به] [ارجمند شمردن] کسی یا چیزی [بخاطر چیزی ]
controls U مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود
controlling U مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود
control U مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود
correction U صحیح کردن چیزی تغییری که چیزی را درست میکند
establish U 1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی
to hang over anything U سوی چیزی پیشامدگی داشتن بالای چیزی سوارشدن
covet U میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
coveting U میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
to pass by any thing U از پهلوی چیزی رد شدن چیزی رادرنظرانداختن یاچشم پوشیدن
establishing U 1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی
covets U میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
establishes U 1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی
appreciated U بربهای چیزی افزودن قدر چیزی را دانستن
to regard somebody [something] as something U کسی [چیزی] را بعنوان چیزی بحساب آوردن
appreciates U بربهای چیزی افزودن قدر چیزی را دانستن
rate U ارزیابی میزان خوبی چیزی یا بزرگی چیزی
rates U ارزیابی میزان خوبی چیزی یا بزرگی چیزی
appreciate U بربهای چیزی افزودن قدر چیزی را دانستن
appreciating U بربهای چیزی افزودن قدر چیزی را دانستن
think nothing of something <idiom> U فراموش کردن چیزی ،نگران چیزی بودن
angle of attack U زاویه تک
pike U زاویه
angle t U زاویه تی
locality U زاویه
localities U زاویه
angle U زاویه
corners U زاویه
cornering U زاویه
angles U زاویه
canton U زاویه
cantons U زاویه
isogonic line U خط هم زاویه
corner U زاویه
end stopped U دارای وقفه نهایی منطقی دارای سکته منطقی
isotropic solutions U دارای خواص برابر از هرسو از هر سو دارای همان خواص
extensions U طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
extension U طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
changes U استفاده از چیزی به جای چیزی دیگر
changed U استفاده از چیزی به جای چیزی دیگر
see about (something) <idiom> U دنبال چیزی گشتن ،چیزی را چک کردن
to wish for something U ارزوی چیزی راکردن چیزی را خواستن
fence [around / between something] U نرده [دور چیزی] [بین چیزی]
screw up <idiom> U زیروروکردن چیزی ،بهم زدن چیزی
fence [around / between something] U حصار [دور چیزی] [بین چیزی]
to give up [to waste] something U ول کردن چیزی [کنترل یا هدایت چیزی]
changing U استفاده از چیزی به جای چیزی دیگر
change U استفاده از چیزی به جای چیزی دیگر
angle of incidence U زاویه تابش
angle of friction U زاویه مالش
angle of friction U زاویه اصطکاک
landing angle U زاویه فرود
angle of fall U زاویه فرود
launching angle U زاویه پرتاب
lead angle U زاویه سبقت
dead group U زاویه بیروح
an acute angle U زاویه حاده
dead zone U زاویه بیروح
lag angle U زاویه تاخیر
contact angle U زاویه تماس
dead area U زاویه بیروح
angle of jump U زاویه پرش
acute angle U زاویه حاده
acute angled U زاویه حاده
miter angle U زاویه فارسی
angle of bevel U زاویه حاده
bevelled edge square U زاویه حاده
mil U زاویه میلیم
alidad U زاویه سنج
angle of lag U زاویه تاخیر
angle of erossing U زاویه تقاطع
angle of emergence U زاویه خروج
solid angle U زاویه فضایی
angle of attack U زاویه حمل
defilade U زاویه بیروح
diffraction angle U زاویه پراش
critical angle U زاویه بحرانی
deflection angle U زاویه خمش
deflection angle U زاویه انحراف
loss angle U زاویه اتلاف
complementary U زاویه مکمل
loss angle U زاویه گمگشت
viewing angle U زاویه دید
critical angle of attack U زاویه حمله
cutting angle U زاویه برش
dependum angle U زاویه ته دنده
inclination U زاویه میل
angle of approach U زاویه تند
angle of emergence U زاویه خارجی
lip angle U زاویه مخروطی
angle of elevation U زاویه درجه
angle of dip U زاویه میل
angle of departure U زاویه صعود
angle cut U زاویه برش
angle of cutting U زاویه تقاطع
soild angle U زاویه فضایی
angle of action U زاویه عمل
dehedral angle U زاویه دو وجهی
in U :شاغلین زاویه
in- U :شاغلین زاویه
declination U زاویه انحراف
angle of convergence U زاویه انحراف
angle of contact U زاویه تماس
magnetic degree U زاویه مغناطیسی
angle of approach U زاویه حاده
fusion angle U زاویه فوزیون
azimuth angle U زاویه گرا
head stone U سنگ زاویه
back rake angle U زاویه شیب
front rake U زاویه شیب
rake angle U زاویه شیب
bragg angle U زاویه براگ
helix angle U زاویه مارپیچ
axial rake angle U زاویه محوری
angularity U زاویه داری
angulation U زاویه داری
angulator U زاویه سنج
hour angle U زاویه ساعتی
working angle U زاویه موثر
visual angle U زاویه دید
arris U زاویه خارجی
bond angle U زاویه پیوند
bearing angle U زاویه حامل
goniometer U زاویه سنج
goniometer U زاویه یاب
goniameter U زاویه سنج
bending angle U زاویه خمش
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com